توسعه

وب سایت شخصی هاشم زرین کیا

توسعه

وب سایت شخصی هاشم زرین کیا

توسعه

هاشم زرین کیا هستم علاقه زیادی به یاد گرفتن و یاد دادن و ارزش ایجاد کردن دارم.
این یادگیری میتونه مطالعه کاغذی باشه میتونه تو کار باشه یا حتی تو سفر یا شاید هم همنشینی با انسان ها و البته متمم خوانی یا در راه متمم خوانی باشه.
تا الان یه کارایی کردم الان یه کارایی میکنم و یه کارایی هم در آینده قراره بکنم.
این وبلاگ بیشتر جایی است که من توش تمرین نوشتن میکنم و البته سعی میکنم دیدگاهم رو نسبت به چیز ها مطرح کنم پس انتطار ساختار های علمی و اکادمیک نباشید.
نوع نوشتار این وبلاگ هم بیشتر شبیه گفتار روزمره من است تا نگارشی از جنس بسیار رسمی کتابی

ضمنا با عرض پوزش بابت این که فونت کلمات پست ها خیلی کوچکن دلیل این که فونت این وبلاگ به این شکل است دو تا چیزه:

1 - اونی که قصد خواندن داره دنبال خواند سرسری نباشه
2- بیشتر با متن کلنجار بره

محبوب ترین مطالب

انسان ها خلا های زیادی در زندگیشون دارند اعم از خلا های روحی احساسی جسمی روانی اجتماعی و...



خلا جسمی که گاها معلولیت ها و یا محدودیت ها رو شامل میشود(لزوما کسی نباید معلول باشه که خلا جسمی داشته باشه گاها یک نفر به علت اضافه وزن خلأ جسمی دارد یا قد کوتاه و قد بلند موجب حس بدی در فرد میشه.(به نظر شخص من مهم ترین رکن در زندگی یک فرد حس خوب لذت بردن از زندگی است این حس خوب میتواند ناشی از پول - افتخار - شان اجتماعی و.... باشد)


یه نکته ی دیگر هم هست اینه که افراد رو میتونید با خلا هایی که در زندگیشون هستن دسته بندی کرد.سطح دغدغه های افراد رو میشه از طریق خلا هاشون فهمید: وقتی دغدغه یه فرد یک کیلو چاق بودن یا یک کیلو لاغر بودنه یا مثلا بینی بزرگش هست یا توده ی ماهیچه ایش (این فرد که ساعت ها جلوی اینه هست (اصلا منظورم این نیست که کسی که به خودش میرسه خره ها احتمالا دغدغه خیلی چیزا رو نداره.

 یا گاها دغدغه های مالی(منظورم اون فردی نیست که اون حداقل مادیات رو هم نداره و با مشکل در گذران زندگی مواجه هست منظورم اون فردیه که ماشین داره خونه داره کار داره همه چیش ردیفه ولی باز هم میزنه تو سرش که من چقدر بدبختم:)))‌و چرا جای مزدا ۳ لندکروز ندارم؟!؟!؟! (البته این که فرد به دنبال پیشرفت درامدیش باشد خیلی اتفاق خوبیه ولی اگر این بشه بزرگترین دغدغه زندگیش اون وقت خیلی خوب نیست :)

یکسری هم هستند که دغدغه زندگیشون فقط و فقط از جنس دغدغه های کاری است این که چقدر در اوردند این که بازپرداخت وام هاشون چه جوریه این که چقدر بفروشند این که فاکتور های  کی بفروشند و... همه ی زندگی و خواب و خوراکشون و.... در حول و حوش این است که بتونن چرخ بیزینسشون رو بگردونند و نتیجه بگیرند.

یه سری هم هستند کلا دغدغه خاصی ندارن میرن میان هستن خوش هستن

برای خودشون میپلکند با دوستانشون حرف میزنن یه غذایی میخورن یا میپزند و....


۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۶ ، ۰۹:۳۹
سید هاشم زرین کیا

فرق میان اتحادیه ها و دادگاه ها ؟ (فرق خروجی و ورودی)

یه مثال جالبی براتون میزنم :

فرض کنید که شما کاری رو برای کسی انجام داده اید (این کار میتونه هر چیزی باشه از فروش یک جنس تا فروش خدمات و ... )


بالفرض مشتری یا کسی که بهش داری خدماتی ارائه میکنی پول شما رو نداده؟یا بد قول شده و یا ....

به نظرتون چه میشه کرد؟

جواب:

باید برید حل اختلاف و یا شکایت که این کار به وسیله ی فقط و فقط ثبت در ثنا (یه مسئله یک روزه حداقل) بعد از اون هم باید برید ثبت درخواست کامپوتری و ... بعد هم باید یه پول چند صد هزار تومانی (یه درصدی از اون رقم مورد اختلاف ) را به حساب دادگستری پرداخت نموده و سپس طرح و اقامه دعوا کنید و....

(اون هم با اون محیط متشنج کننده و اعصاب خورد کن دادگاه ها ) پس از اون هم باید بری وکیل بگیری و .... و فرایند دادرسی حدودا پنج سالی طول خواهد کشید.


حال بالفرض شما مشتری هستی (این مشتری میتونه هر چیزی باشه در هر جایی ) احساس میکنی بهت گرون فروختن یا بد فروختن کثیف فروختن یا اصلا هر چی شکایتی داری میری به صنف مربوطه شکایت کرده و تقاضای شکایت میکنی (هر نوع شکایتی ) از این که این اقا یا خانم یا مرکز مثلا شبیه به کاری که شما میگید رو میکنه و فلان قدر کم تر میگیره و شما پیش فاکتور مربوط  به اون رو میگیرید و میرید به اصناف شکایت میکنید.
دیگه بقیه اش مشخصه به هر صورت محکوم میشید.

چه خودتون گرون تر خریده اید.گرون فروختید

 میگه: برو برو تو گرون خریدی

چه طرف رو توجیح نکردید و فروختید.

میگه: برو برو مستدل نیست

چه هر چیزی دیگه هر دلیلی که شما فکر کنید


اصلا شما پول نده و فقط فاکتور بگیر باز هم میتونه ازت شکایت کنه به علت گرون فروشی


یا اصلا فقط فاکتور داشته باش هیچی هم نده باز هم موجب میشه که تو گرون فروختی


پس فالواقع الان هر کسی بخواد هر چیزی بخره هر جایی که هستید میتونید هر چی بگید.این خیلی جالبه


من حیث المجموع دوستان یه پیشنهاد دوستانه بهتون میکنم

هیچ وقت هیچ کاری نکنید. در حقیقت هیچ بیزینسی راه نندازید.

اگر هم راه انداختید یه وکیل رو همیشه بقل کنید.

یه توصیه دیگه هر چیزی که خریدید خوشتون نیمد هر چیزا فکر میکنید گرون هست از مبل گرفته تا فرش و گوشی و لباس و .... همین کار رو کنید.به هر صورت پول میگیرید و به دولت هم کمک میکنید.


راستی یه چیز دیگه اگر به هر دلیلی جزو صنفی نیستید (منظور از این که جزو صنف اینه که اصناف ندارید (البته به جز بچه های نظام مهندسی و یا نظام پزشکی) البته باز هم اگه نظام پزشکی باشی باز یه کارایی میشه کرد البته نظام مهندسی هم اگه یکم بتونی اشنا ببینی یا هر چیزی این اتفاق میفته )


یاده صحبت یکی از دوستان افتادم که میگفت:

داشتم مهاجرت میکردم برای امریکا

رفته بودم دم کانتر چک پاسپورتی که اون شهری که داشت مهر پاسپورتم رو میزد باهاش صحبت میکردم باهاش جالب بود اومد گفت:

منتظر بودم فردی که دم گیت پاسپورت بود و مسولیت چک پاسپورت رو داشت پاسپورت ما رو چک کنه.

گفت وکیلی که کار های ما رو انجام میداد بهم گفتش که: فلانی مواظب باش اینی که الان میخواد چک پاسپورت شما رو انجام بده اگه بخواد میتونه شما رو دیپورت کنه از امریکا

این رفیق ما هم گفت:

این که چیزی نیست تو ایران کارگر فضای سبز هم میتونه شما رو دار بزنه




پینوشت: یاده امیر تقوی عزیز میفتم که یه بار داشت میگفت که تو این سال های کارافرینی در این مملکت ۱۲۷ بار توی اداره ی کار ازم شکایت شد.

امیر عزیز تاکید میکرد که بنده بالفرض شمر اصلا خود خود یزید ایا باید در ۱۲۷ شکایتی که ازم میشه عینا ۱۲۷ بار محکوم شم


پینوشت: عزیزان قبل این این که کسب و کاری را استارت بزنید یا استارت اپ تون رو راه بندازید اولین کاری که بکنید پیدا کردن یه مشاور حقوقی باشه که از اول تا اخر بهتون کمک کنه از کمک به فرار از کاپیتان گارسیا ها تا فرار از گردنه بگیران این اداره اون اداره داستان های قانون کار داستان های قرار داد بستن ها داستان های وصول مطالبات داستان سند سازی و ساختار حسابرسی و بیمه و ... کسی که دستی تو قوانین این جوری داشته باشه ادم های زیادی بشناسه و البته کاربلد گیر سپیچ و ... باشه هر چقدر هم گرفت ازتون نوش جونش (والله )


پینوشت: اگر در قست در باره ی من این وبلاگ خونده باشید احتمالا فعالیت مشاوره ای و همکاری بنده در دومان به چشتون خورده دومان به عنوان یه اکوسیستم توسعه ای که در ابتدا تعدادی پورفولیو دارد شروع به کار کرده یکی از پورفولیو های دومان امانیه هست. کارافرین سرمایه گذار به جای این که وقت زیادی را در این اداره دولتی اون اداره دولتی بزاره و هی اعصاب و روانش رو فرسایش بده به جای این که ایده بزنه مذاکره کنه و ... مجبوره که بره این ور اون ور این اداره اون اداره و اعصابش رو هم خورد کنه و...


۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۶ ، ۱۸:۲۲
سید هاشم زرین کیا

میخوام به یه چیز خیلی خیلی خیلی همگانی به پردازم حرفی که (البته از جنس غرغر کردن هست ) مردم در همه جا داد و فریادش میزنن و حرفیه که هر جا به هر دلیلی به هر صورتی زده میشه)

یک بی قانونی اجتماعی صورت میگیره شروع میکنن ....

مجادلات سیاسی پیش میاد شروع میکنن....
نون میخوان بخرن شروع میکنن...
سوار تاکسی میشن میخوان برن این ور اون ور شروع میکنن...

شغل ندارن شروع میکنن...

کشتی غرق میشه. زلزله میاد.
و ....

در حقیقت حرفی است که به هر دلیلی میان اون رو شروع میکنن به گفتن و بهونه اوردن و....این حرف چیزی نیست به جز :


قبل از انقلاب فلان بود بیسان بود


گاها این گفته های جوری بیان میشه که انگار قبل از سال 1357 ایران یه ترکیبی بود از نظم اجتماعی سوییس ها -ثروت قطریا - شخصیت اتریشیا - اعتبار امریکایی ها و.... یه دفعه ما به اضمحلال کشیده شدیم !؟!؟

از افسانه هایی که تعریف میکنن دیگه نگم(البته یه سری از واقعیت های اون روز ها شبیه افسانه های الان ما هست )

قبلنا وقتی من این حرفا رو میشنیدم تعجب میکردم که چرا اخه خب واقعا این جوری بود. ایا ما از لحاظ نظامی انقدر قوی بودیم که میتونستیم در یک شب هر کشوری رو که بخوایم تسخیر کنیم

ایا مردم ما انقدر پولدار و در رفاه بودن که یه کارمند و یا کارگر عادی میتونست با حقوق یک ماهش بره خونه استخر دار بخره و ...


بعد ها که پیش رفتم و یه مقدار که کنجکاو تر شدم و کتاب ها و مجلات اون زمان ها رو خوندم به یه چیزایی پی بردم


پینوشت:
اون چیزایی که پی بردم رو در اینده خواهم نوشت.


خب خوبه به مناسبت دهه فجر این ها رو بگم در وحله اول نمیخوام شبیه به اینوریا (اقایون رو میگم صدا و سیما و سازمان تبلیغات اسلامی و البته سپاه پاسدران انقلاب اسلامی )


پیدا کنید پارادوکس را در این عکس


در این قسمت به نهاد های مدنی پرداخته است و البته در مورد عدالت اجتماعی که در واقع در مملکت ما این رکن رکن خیلی مهمی است و وقتی ما اتش به اختیار هستیم به معنی این است که هر جا که بخواهیم میتونیم عملی که درسته رو انجام بدیم که این واقعا عالیه

در مورد ارزش های اجتماعی هم که به ارزش های اسلامی تغییر کرده که اطلاع چندانی ندارم.
این که جشن های ما در حال حاضر چقدر برمبنای ارزش اسلامی هست این که وقت گذراندن مردم ما چقدر اسلامی هست این که چقدر نماز گذار داریم و ... رو من خیلی اطلاع ندارم و به خودتون میسپارم


ساختار های رشد اقتصادی را در یک جدول نمودار بزرگ بهتون نشون میدم(اقتصاد تنها چیزیه که نمیشه روش حرف دیگه گذاشت این که بگیم اره مردم ما مسلمون تر یا غیر مسلمون تر شدند یا این که بگیم اره ما غرور ملی کم یا زیاد داریم یا این که بگیم مردم فرهیخته تر یا خنگ تر شدند همه و همه نسبی هست ولی رشد اقتصادی چیزیه که نمیشه هیچ وقت گولش زد)




البته همه این نمودار ها مربوط به قبل سال نود هست (در حقیقت قبل از نابود شدن بخش بزرگی از اقتصاد به واسطه ی تحریم های ظالمانه ی استکبار جهانی ) و بین سال 84 الی 88 هم ما یه انفجار قیمتی در فروش نفت داشتیم.(راستیتش خواستم 88 به بعد رو هم بزارم دیگه روم نشد)




۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۶ ، ۱۳:۴۳
سید هاشم زرین کیا

یکی از مسائلی که افراد درگیرش هستند اصطلاحا فکر و خیال بی خود و بد گمانی درونی است که به رویداد ها دارند این مورد یکی از مواردی است که میتواند روح و روان آدمی را تحت تاثیر منفی قرار دهد و این گونه انسان را به تنش بکشد.

و تنش هم یکی از مهم ترین چیز هایی است که موجب میشود که که فرد لذت کافی از زندگی خود نبرد و لحظات بدی را تجربه کنه و حس بدی داشته باشه


فالواقع به نظرم بسیاری از مشکلات خلا ها و مواردی که ما داریم در زندگی از مشکلات روحی روانی سر منشا میگیره 

و به غیر از این چیز دیگری نیست 

بسیاری از سردرد ها بسیاری از مواقع که حالت ناراحتی بر فرد  چیره میشه و یا خیلی چیز های دیگه

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۶ ، ۰۹:۴۱
سید هاشم زرین کیا

میانکاله زیبای پنهان

همان طور که میبینید تنها قسمتی از سواحل ایرانی دریای خزر که روشن نیست گوشه سمت راست است. این گوشه سمت راست همانا میانکاله زیبا است


به گمونم اوایل هفته ی گذشته بود که یه دوستی یه تور یه روزه رو معرفی کرد که سفر به میانکاله و گشت و گذار توش بود (از طرفی من قبلا یه چیزایی از میانکاله شنیده بودم در حد محو ولی نمیدونستم اصلا چی هست یه گوگل کردن من رو متوجه این داستان کرد(دوستی که مثل من میانکاله رو گوگل کردی و این وبلاگ رو داری میخونی حتما حتما یه سر برو میانکاله عالیه :)

بعد دوستان خیلی بریم نریم کردن و در آخر گفتم موردی نداره خودم میرم حالا با ماشین خودم برم ؟؟ یا با اتوبوس و ماشین های گذری (چون خب میدونید که من سفر مثل ادمیزاد رو خیلی دوست ندارم)

ولی گفتم موردی نداره میتونم مثل ادم های متمدن با همون تور برم :)

پس هماهنگ کردم برای روز جمعه 29 دی ماه 1396 ساعت شش صبح هزار سنگر به مقصد میانکاله ی زیبا

هم صحبتی و ایجاد اوقات شاد و سرزنده در فضای مینیبوس تا رسیدن به میانکاله که خب عالی بود همراه شدن با عزیزانی که گذراندن زمان با تک تکشون لذت بخش بود.


میانکاله تنها جایی است در سواحل ایرانی دریای خزر که به صورت منطقه ی حفاظت شده است این مکان در گذشته زیست گاه انواع پستان داران از ببر مازندران (رضا یزدانی رو نمیگه ها ببر واقعی  اش :) تا شوکو و... بود اما در حال حاضر محدود تر است


مشخصات اولیه و تابلو معرفی منطقه میانکاله



در زمان برگشت متوجه شدم که رفتن به میانکاله نیاز به مجوزات خاص به خودش را داره


اولین برخورد ما با حیاط وحش اون منطقه اسب های وحشی شده بودند(اسب های وحشی شده به این معنی است که در زمان های قدیم (ناصرالدین شاه و این داستان ها)یه سری اسب های پرورشی بودن که با یه سری اسب های ترکمن یا روس جفت گیری کرده و در این منطقه رشد و نمو پیدا کردند مثل اسب های وحشی که در سراسر قاره امریکا پیدا میشود )

سپس وقتی در بین درختان انار وحشی میانکاله گذر میکردیم(انار وحشی بهشهر که میگن از میانکاله میاد)

وقتی لا به لای این بوته ها بودیم ناگهان یک قرقاول خزری جلوی پای ما پرانیده شد(در حقیقت رو زمین بود ما رو دید پرواز کرد ) که واقعا زیبا بود.

بعد از اون هم زمان رسیدن به گاومیش ها بود که اون ها هم بسیار جالب بودند(توصیه میکنم وقتی یه گاومیش دیدی شاخش برات جالب بود و خواستی بری ازش عکس بگیری یواش تر برو :) البته دنبال کردن گاومیش ها خیلی حال میده ولی اصلا کار خوبی نیست )

ضمنا گاومیش ها کلا روحیه ناراحتی دارند انگار که پولشون رو خوردی. یه چی تو مایه کرگدن هستن




بعد از دیدار با گاومیش ها رسیدیم به تالاب بسیار زیبا(قسمت زیادی از میانکاله تالاب هست)


الان وقته پوشیدن چکمه است (روز قبل تور رفتم یه چکمه خیلی شیک خریدم )

ضمنا دوست عزیزی که میخوای بری میانکاله و میخوای بری تو آب که بتونی فلامینگو ها و بقیه پرندگان رو از نزدیک ببینی توصیه دوستانه من اینه که حتما چکمه بپپوشی )




حال میریم تو تالاب بسیار زیبا که عمقی نزدیک به پنجاه سانت داره و تا بهشهر ادامه داره!؟؟!(گمونم سه چهار کیلومتری بشه(هدف بعدی ام گذر کامل از تالاب به شهر بهشهر هست(اونی که هم باید اماده شه خودش میدونه کیه؟؟!! تفتان رو به یاد اورید )


وقتی وارد تالاب میشوی یک زیبایی فوق العاده رو حس میکنی
کوه های البرز که برف زده جلوی رویت
پایین تالاب بسیار زیبا میان کاله

در تالاب هم که پر از پرندگان و ماهی های فوق العاده پشتت هم که جنگل انار(ایا زیبا تر از این داریم!؟؟! اره داریم :) سواحل خلیج فارس :هرمز-سواحل مرجانی - و طرف گواتر چابهار)




بعد از نزدیک یک ساعت پیمایش به صورت کاملا بی سر و صدا و دور زدن فلامینگو ها اروم اروم بهشون نزدیک شدیم و شروع به عکس برداری کردیم ) البته بی جنبه ها وقتی نزدیک تر شدیم بهشون همشون پرانیده شدند (هیچ کی نیست بهشون بگه اقا ما اهلی هستیم کاریتون نداریم )



واقعا زیبا بودند این پرندگان و به معنی واقعی کلمه صداشون و زیبایی خیره کننده اشون که به معنی واقعی کلمه سمفونی رنگ بودند بسیار زیبا بود.

بعد از پیمایش در تالاب مقصد بعدی برج دیدبانی بود (برج دیدبانی دوم یک برج دیدباین محیط زیست بود که با بالا رفتن از هشتاد پله منطقه زیر پای شما خواهد بود)



بعد از استراحت و تناول ناهار و انجام تفریحات مفرح )

غروب زیبای میانکاله رو نیز به تماشا نشستیم و روزی بسیار فوق العاده ای رو با همنشینی با عزیزان در جایی بسیار زیبا گذروندیم





داستان ادامه دارد



۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۶ ، ۱۳:۰۱
سید هاشم زرین کیا

بعضی اوقات افرادی هستند که بسیار ناگهانی حس های خوبی رو در آدم بر می انگیزانند.

یکی از این افراد اقای محمد علی لسانی هستند. ایشان فردی بسیار فرهیخته اهل مطالعه و جست و جو گر هستند که در زمینه ی اموزش کار میکردند(البته وزارت خونه آموزش پرورش و قبل از انقلاب بازنشسته شدند) تفریح ایشان بعد از بازنشستگی ورزش کردن مطالعه و نوشتن هست

هیچ وقت فراموش نمیکنم وقتی  هفت یا هشت سالم بود و  متوجه علاقه ی من به یاد گرفتن  شدند.

چند روز بعد از اون دیدم که پستچی مجله نجوم رو دم در خونه ما اورده و به من تحویل داد التبه همراه با یک تقدیم نامه (این حس برای یک کودک هشت ساله بسیار بسیار لذت بخش بود اون سال ها هر اول هفته ی ماه من منتظر اومدن مجله نجوم بودم و بعد از اودن از مدرسه اشتیاق این رو داشتم که این مجله رسیده یا نه )

هر وقت این خاطره رو از جناب اقای لسانی به خاطر می اورم حس خیلی خوبی بهم دست میده 


چند روز پیش ایشان با پدر بنده تماس گرفت و گفت که هاشم بیاد پیش من که یه سری نامه رو بهش بدم(یه سری نامه ی اداری بود) من قبل ساعت هشت صبح خدمتشون رسیدم و ایشان یه کتابی هم به من کادو دادند.

کتاب مورد نظر تاریخ آموزش و پرورش شهرستان آمل بود.




نکته ی جالبی که تو این کتاب وجود داشت این بود که یه قسمتی از کتاب به معرفی مدرسه ی استعداد های درخشان (سمپاد آمل) پرداخته بود.

که به معرفی مرکز سمپاد آمل و سپس افتخار افرینان تاریخ این مدرسه پرداخته بود.


۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۶ ، ۰۹:۲۷
سید هاشم زرین کیا
بر خلافم میل باطنی ام که قصد نداشتم در مورد رویداد ها بنویسم و بیشتر هدفم روند هاست(در حقیقت نمیخوام اگه سی سال بعد دست نوشته های این وبلاگ مشاهده شد شبیه دفترچه خاطرات باشه ؟؟!! هدفم اینه که بتونم ترشحات ذهنی ام رو بنویسم.



اما انقدر در ایران عزیز رویداد های تاثیر گذار میفته که واقعا ادم نمیدونه به کدومش ببپردازه
تا همین الان که این پست رو میزارم مردم غرب کشور در استان کرمانشاه در این هوای سرده وحشتناک دارند از سرما و گرسنگی از دست میروند.(بی کاری و مشکلات دیگه هم که مزید علت شده )
وقتی قصد داری از فکر مظلومیت عزیزان زلزله زده بیای بیرونی اسیب های اجتماعی وحشتناک رو میبینی این وسط الودگی هوا و زلزله تهران و بحران بی آبی به کنار مشکلات سیاسی  بین المللی از قبیل تشدید تحریم ها و البته تنش های بین دولت ها و البته خطر سرمایه گذاری داخلی و ... رو هم مزید علت قرار دهید.
این وسط هم که کشتی منفجر میشه و..... (البته حملات تروریستی تهران رو هم یادمون نره )
خیلی هم عالی خیلی هم خوب (اااا آشوب های اخیر کشور رو هم داشتم فراموش میکردم)
همه این ها فکر نکنم خیلی اتفاقی باشه !؟!؟ و بلاشک این اتفاقات در کشوری مثل چک یا مثلا لیتوانی یا هلند یا نیوزیلند یا مثلا بنگلادش و ارژانتین خیلی عجیب غریبه !؟!؟(حالا خودمون رو با افغانستان یا یمن یا عراق و سوریه مقایسه نکنیم اینا خب جنگ زده هستن )

ولی با همه ی این اوصاف چیزی که ما باید برایش اشک بریزیم و نگرانش باشیم نه کشتی نفت کش هست (که خب یه حادثه ای بود که اتفاق افتاد و عزیزان ما از دست رفتن و ضرر غیر قابل جبرانی داشت ) نه حمله تروریستی(که هم میهنان عزیز تفنگ بازی جدی جدی رو خیلی دوست دارن اون عزیزانی که تماشا میکردن گواه این ادعا است ) البته خوبه که یادی کنیم از پلاسکو چند هزار کارگری که بیکار شدن اون همه کاسبی که کل زندگیشون رو از دست دادن(یاده این میفتم که یکی از دوستان تعریف میکرد میگفت یکی از 6 نفر از مردم عادی که کشته شدن از کاسب های ساختمان پلاسکو بود که با این که گفته بودن نرو تو گفاحتمالا بزرگ ترین خطر هایی که ایران رو تهدید میکنه:

1- مسئله کمبود آب (تغییر زیست بوم و..)

2- زلزله تهران

3- تصادفات رانندگی

4- از همه مهم تر جهل ما مردم ایران است(که موجب شده زیست بوم رو با برداشت های بی رویه و تصمیم های اشتباه نابود کنیم که موجب شده تصادفات رانندگی اتفاق بیفته(جاده غیر استاندراد - خودرو غیر استاندارد - بد بودن فرهنگ رانندگی (البته یکی از این راننده های بی فرهنگ جامعه خودم هستم) زلزله گه دلیلش سازه های غیر استاندارد برنامه ریزی نکردن برای بحران و... است )


ولی با همه ی این اوصاف به قول باب دیلان

The Times They Are A-Changin'

Come gather ’round people

بیایید، جمع شوید مردم
Wherever you roam

از هر کجا که هستید
And admit that the waters
Around you have grown

رودخانه ای که دور شما در حال بالا آمدن است را باور کنید
And accept it that soon
You’ll be drenched to the bone

و باور کنید که به زودی تا مغز استخوانتان خیس خواهد شد
If your time to you is worth savin

اگر وقتتان برایتان با ارزش است
Then you better start swimmin’ or you’ll sink like a stone

بهتر است زودتر شنا کنید و دور شوید
وگرنه مانند یک سنگ در آب فرو خواهید رفت
For the times they are a-changin’
 
چون زمانی همه چیز تغییر میکند

 

Come writers and critics

بیایید، نویسندگان و نقادان
Who prophesize with your pen

ای که با قلم مقدستان مینویسید
And keep your eyes wide

چشمانتان را باز کنید
The chance won’t come again

این فرصت هرگز تکرار نخواهد شد
And don’t speak too soon

هنوز برای حرف زدن خیلی زود است
For the wheel’s still in spin

چون چرخ همچنان در حال چرخیدن است
And there’s no tellin’ who that it’s namin

و نیازی نیست که بگوییم منظورم چیست

For the loser now will be later to win

بازنده امروز، پیروز فردا خواهد بود
For the times they are a-changin’

چون زمانی همه چیز تغییر میکند

 

Come senators, congressmen

بیایید، سناتورها و نمایندگان کنگره
Please heed the call

دعوت مرا بپذیرید
Don’t stand in the doorway

در راهرو نایستید
Don’t block up the hall

و راه را بند نیاورید
For he that gets hurt
Will be he who has stalled

چون آنکه امروز ضعیف است به زودی قوی خواهد شد
There’s a battle outside and it is ragin’
It’ll soon shake your windows and rattle your walls

بیرون از اینجا جنگ در جریان است
این جنگ به زودی خانه شما را ویران میکند
و قصر آملتان را فرو میریزد
For the times they are a-changin’


چون زمانی همه چیز تغییر میکند

 

Come mothers and fathers

بیایید، پدران و مادران
Throughout the land

از سرتاسر این کشور
And don’t criticize
What you can’t understand

از چیزی که نمیفهمید انتقاد نکنید
Your sons and your daughters
Are beyond your command

پسران و دخترانتان دیگر به حرفتان گوش نمیدهند
Your old road is rapidly agin

چون روش زندگی به سرعت قدیمی میشود
Please get out of the new one if you can’t lend your hand

اگر نمیتوانید خود را تطبیق دهید
خواهش میکنیم بر سر راه جوانان نایستید
For the times they are a-changin’


چون زمانی همه چیز تغییر میکند

 

The line it is drawn

مسیر مشخص است
The curse it is cast

و طلسم انداخته شده است
The slow one now
Will later be fast

کند امروز به زودی تند میشود
As the present now
Will later be past

و حال به زودی گذشته میشود
The order is rapidly fadin

و نظم به زودی از بین میرود
And the first one now will later be last

و نفر اول امروز به زودی آخر میشود
For the times they are a-changin’



۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۶ ، ۱۸:۳۳
سید هاشم زرین کیا

فیلترینگ به گونه های مختلفی وجود دارد از جمله الکل و مواد مخدر - روابط خصوصی - مهمانی گرفتن و ماهواره ....

(من در این پست نه چیزی رو تایید میکنم نه چیزی رو تکذیب میکنم فقط و فقط نشونش میدهم و یه جورایی یاد اوری میکنم زوایای پنهان قضیه رو به شما

وقتی از فیلترینگ حرف میزنیم احتمالا اولین چیزی که یادتون میفته همانا فیلتر کردن اینترنت هست.


نسبت به فیلترینیگ اینترنت چند نکاه مختلف به این مقوله هست :


1 - ما باید اینترنت رو فیلتر کنیم چون افراد عقل و شعورش رو ندارند و احتمالا به راه خلاف میرند(به دید تصمیم گیرندگان ) و بسان چوپانی که گوسفند ها را هدایت میکنند ما نیز باید انسان ها را هدایت و رهنمود بکنیم و باید بهشون بفهمونیم چه چیزایی برایشان خوب هست و چه چیزایی برایشان بدهو

2- به علت مسائل امنیتی و البته ضعف مردم و البته به خاطر صلاح مردم و جامعه و کشور محدودیت های فیلترینگ باید ایجاد شود.


اول

از همه میخوام به ماهواره به پردازم بنابر مرکز امار خانوارهای کشور، ۵.۷ میلیون خانوار (۲۳.۵ درصد) به خدمات ماهواره‌ای مستقیم به خانه دسترسی دارند (بهمن 94) البته اگه با دید هوایی سطح شهر های ایران رو ببینید احتمالا میگید 23.5 درصد خیلی خیلی خیلی کمه و احتمالا بالای 80 درصد است(این رو در یه برنامه صدا و سیما اعلام کردند (البته نکته اینه که ما جامعه هدفمون شهر نشین ایرانی است نه عزیزان روستا نشین و عشایر عزیز و .... ) به گمونم اگر این حرف رو بری به شهروند یه کشور دیگه یا کارشناس یه کشور دیگه بگی که اره در کشور ما یه چیزی جرم هست و جزای زندان و شلاق و جریمه داره (ماهواره رو نمگیم) ولی با این اوصاف تقریبا همه دارند اون چیز رو ؟!؟! اون فرد خارجی احتمالا یه نگاه عاقل اندر صفیح میکنه؟!!؟!؟ و میگه این خاورمیانه ای ها واقعا چرت و پرت زیاد میگن؟!؟!




دوم

فیلترینگ اینترنت این که یوتیوب - فیسبوک - توییتر - فلیکر و..... فیلتر هستند (در حقیقت اصلا راه ورود اصلی رو بستن شاهراه بستست. به کنار خیلی از اون وری ها هم دسترسی ما را به سایت هاشون غیر مجاز کردند و استفاده ما از اون ها محدود شده ؟!؟!(نمیتونیم پول بدیم نمیتونیم کد اشتراک داشته باشیم و..) در حقیقت اگه چیزی بمونه که عزیزان داخلی فیلتر نکردن اون عزیزان خارجی میان فیلتر میکنن شاید به همین دلیل هست قشر زیادی از جامعه اصلا به غیر تلگرام و اینستاگرام چیز دیگه ای رو نمیشناسن حق هم دارن چون تنها چیزایی که اغوش باز برای ایرانی های عزیز باز کردن همین دو تا هستن( و تمام دسترسی ها کار ها و... با این استفاده میشه (البته این نکته رو در نظر داشته باشید روی این صحبت در مورد اینترنت موبایلی هست نه بر روی پی سی و کار های جدی و... البته خیلی از ترافیک اینترنت داخل ایران ترافیک موبایلی هست)


فهرست برترین اپلیکیشن‌های فروشگاه گوگل‌پلی بر اساس کاربران ایران: از ۱۰ اپلیکیشن اول، ۸ تاشون وی‌پی‌ان هستن


ولی وای بر روزی که جلوی این ها هم بگیرید و این طناب رو هم بخوان قطع کنن و خب وقتی این اتفاق بیفته خیلی طبیعی هست که اتفاقی که در پایین شرح دادم بیفته :(



چگونه گل به خودی زدیم


نمودار های بالا کاملا بدون شرح هست (راستی یه پیشنهاد به فتنه گرا و حامیان فتنه اینده :) عزیزان قبل از ایجاد فتنه چند تا فیلتر شکن توپ بسازید نصب فارسی و دسترسی های بالا و.... بعد قبل از فتنه یا حین فتنه اینا رو گشترش بدید (البته نمیدونم که ایا این فتنه گرا این کار رو کردن یا نکردن؟!؟!؟ ولی به گمانم کردن ) و خب این نمودار نشون میده که عزیزان برادران خواهران فیلتر کننده راه مقابله فیلتر نیست نیست نیست.


تاریخ شروع این پست بر میگردد به 24/10/1396 و دلیل اصلی قطع کردن تلگرام و گاها قطع کردن اینترنت ناامنی های دی ماه بود اما امروز 11/2/1397 بعد از مدت ها حرف و حدیث در مورد قطع تلگرام و بعد از تجربه ی فیلتر کردن تلگرام در روسیه و البته قطعی چندین ساعته تلگرام در 8/2/1397 (البته دلیل این قطعی گرم شدن سرور های تلگرام بوده است) اما خبری که در تاریخ 10/2/1397 در رسانه ها و البته در کانال های تلگرام دست به دست شد خیلی ساده بود:


 فوری

با دستور و پیگیری دستگاه قضایی، روند مسدود سازی تلگرام آغاز شد.


متاسفانه حکومت و ساختار های حکومتی جامعه ایران با این کار یه جورایی اشتباه بزرگی کردند و اون هم خطا در اعتماد سازی عمومی بوده است.

بخشی از جامعه ایرانی به نبود عدالت در دستگاه قضایی اعتماد دارند(پس در نتیجه این که یک نهادی که اعتمادی به آن نیست یک چیز را ممنوع کنه مردم اون جامعه اعتمادی به انتخاب این افراد ندارند پس در نتیجه با این کار فقط و فقط حس انزجار اجتماعی را بالا میبرند) البته همان طور که میدانید بالا رفتن قدرت تلگرام  و همه گیر شدنش قدرت حاکمیت را کاهش میدهد و البته حکومت را مردمی تر میکند:
حجوم مردم برای کمک به زلزله غرب کشور - انتخابات ریاست جمهوری - انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان مهم ترین مثال های قدرت اجتماعی بوده اند.

به مرور زمان وقتی نسلی شکل بگیرد که با شبکه های اجتماعی شکل گرفته هنجار ها دیدگاه ها ارزو ها و... او کاملا متفاوت است با گذشته و تطبیق یافته با شبکه های اجتماعی است (مثال خیلی ساده ای که میتونم بزنم اینه که بعد از همه گیر شدن اینستاگرام غذا هایی که در رستوران ها سرو میشود زیبا تر از غذا هایی بودند که قبل از هه گیر شدن اینستاگرام سرو میشدند.


سوم

من کاری به این که الکل خوبه ؟!؟! بده !؟!؟ نجسه!؟!؟ برای کبد بده!؟!؟ عقل را تهی میکنه !! ندارم بحث اصلی من در مورد فیلترینگ هست.

فیلترینگ مصرف مشروبات الکلی خب قاعدتا در جریانید که مصرف تولید حمل نوشیدنی های الکلی در داخل کشور ایران غیر مجاز است (قاعدتا هم وقتی که دارید این مقاله رو میخونید تعداد بسیار زیاد مواجه شدن با این چیز را به خاطر میارید به گونه ای که انگار که نه انگار این چیز غیر مجازه(دسترسی برای خرید مشروبات الکلی در داخل ایران کم تر از 7 دقیقه است ) و البته نگاهتون را به یه امار جلب میکنم:

(مدیر کل سلامت روان وزارت بهداشت مطرح کرد بر اساس اعلام مدیر کل سلامت روان وزارت بهداشت در بسیاری
از مناطق ایران مصرف الکل افزایش داشته است به گونه ای که بیش از ۲۰۰ میلیون لیتر انواع
مشروبات الکلی ساخت داخل و قاچاق در کشور مصرف می‌شود.) البته این آمار برای سال 1393 است آمار دیگه ای که دیدم این بود که ایران 19 خورنده ی مشروبات الکلی دنیا رو داره

و با این اوصاف مشروب الکلی کاملا غیر قانونی است(البته تعداد افراد الکلی در ایران نسبت به امریکا و کشور های غربی خیلی پایین تر هست پدیده معتاد به الکل در ایران نسبت به غرب کم تر دیده میشود در صورتی که اعتیاد به مرفین ها ( تریاک و مشتقاتش ) در ایران بسیار بسیار بیشتره



و خب با این اوصاف وقتی در مملکت ما در خیلی از جا ها تقاضای مشروبات الکلی بسیار هست و با هر نوع سخت گیری باز هم این تقاضا ها تغییر نمیکنه(خوردن الکل و مشروبات الکلی وحشتناک دست ساز در اوایل دهه شصت ) به گمانم خط زدن و کلا حذف کردن صورت مسئله نتونه کمکی به

حل مسئله بکنه برای مثال در اوایل قرن گذشته میلادی هم مشروبات الکلی در امریکا غیر مجاز بود ولی به دلایل زیادی این قضیه منتفی شد (اگر دلایلی مجاز بودن و از اون ور غیر مجاز بودن مشروبات الکلی در ذهنتون هست حتما پیشنهاد میکنم در مورد اصلاحیه 18 ام قانون اساسی ایالات متحده که در مورد منع مصرف مشروبات الکلی وبد و دلایل لغو این اصلاحیه مطالعه ای داشته باشید )


وقتی در صحنه واقعیات یک جامعه یک سری رویداد هایی اتفاق میفته نمیشه اون ها رو در نظر نگرفت و خط بطلانی به آن زد


چهارم

هر وقت میخوام از مواد مخدر محرک اصولا هر چیزی که میکشن از مخدرات و محرک های مجاز تا غیر مجاز حرف بزنم یا ازوشن بگم یه جورایی از گفتن دربارشون پرهیز میکنم ؟!؟! (البته نه من بلکه جامعه جوری 

پینوشت: هر وقت امار و اطلاعات داده ها و پایگاه های داده رو در ذهنم میارم ناخودگاه یاده حرف معلم آمار دبیرستانم اقای نجفی فر میفتم ایشون حرف جالبی میزد:


در مملکت ما تعداد نفوس را نداریم چه برسه به اندازه ها ابعاد سلیقه شناسی ها و....


پینوشت : این پست در اینده ی نزدیک تکمیل تر خواهد شد.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۶ ، ۱۳:۴۷
سید هاشم زرین کیا

پینوشت: در فرهنگ ما حداقل سه نقطه وجود دارد که اگر نشیمن مبارک را بر آن بگذاری، می‌توانی در مورد هر چیزی که نمی‌دانی و نمی‌فهمی نظر بدهی. این سه نشیمنگاه عبارتند از صندلی تاکسی و صندلی اتوبوس و شبکه های اجتماعی!!

من به دلیل اینکه کمتر از این سه مورد استفاده می‌کنم، ترجیح می‌دهم حرف‌هایم را در وبلاگم بگذارم.

احتمالاً حرف‌هایم برای بعضی خوانندگان ساده اندیشانه و سطحی به نظر خواهد آمد. پیشاپیش خواهش می‌کنم که به مصداق سیاست احترام به عقاید دیگران، آنها را تحمل کنید و حرص نخورید.، عموماً وقتی بحث احترام به عقاید دیگران میشود، ظاهراً منظور این بوده که آنها که می‌فهمند، به عقاید آنها که نمی‌فهمند احترام بگذارند. لطفا بنده را نیز مشمول این رویه کنید.


                                   

                                            


این پست بیشتر در مورد اقا بچه گونه (پسر کوچولو) و خانم بچه گونه (دختر کوچولو) بپردازم.


روی صحبت من در این پست  درباره ی خشونت های وحشتناک و تربیت ناصحیح و اتفاقات رنج آوری که در برخورد با کودکان مظلوم  اعم از تعرض به آن ها - کتک زدن وحشیانه - شکنجه توسط والدین و اطرافیان و یا معتاد کردن بچه ها و ازدواج اجباری و به عبارتی دیگر خشونت علیه کودکان نیست.

                                                                   

                                           

   

حتی نمیخواهم از چرخه ی وحشتناک:


کودک کار ---> همسر معتاد --> کودک کار  


 البته در مورد تاثیر تبعیض های نژادی و قومیتی و دینی بر روح و روان و آینده ی کودک نمیخواهم بپردازم.


روی صحبتم با خانواده های پایدار و رشد یافته تر است.

زن و شوهری که معمولا تحصیلات تکمیلی دانشگاهی هم دارند و دارای شغل و خانه و اسباب زندگی هستند و خیلی آبرومند(بنابر عرف جامعه و ساختار هایش ) همراه با تایید و ابراز خوش حالی خانواده و دوستان و نزدیکانشان جشن عروسی گرفتند و به اصطلاح عامیانه رفتند سره خونه بخت

                                               

                  

 


(البته این که رابطه ی بین زن و شوهر چه گونه است دغدغه اصلی و موضوع اصلی این پست نیست البته که اگر پدر و مادری زندگی شاد و همراه و همدلی داشته باشند احتمالا تاثیر به سزایی بر این که فرزندشان فردی مثمر ثمر باشند میگذارند. در این پست به بررسی چگونگی روند تربیت و البته نوع رفتار با فرزند یک خانواده میپردازیم )




 در ابتدا پیشنهاد میکنم که پدر و مادر ها قبل از فرزند دار شدن و یا به عبارت دیگر قبل از این که تصمیم به فرزند دار شدن بکنند در مورد تربیت فرزند مطالعه کنند با مشاوره بگیرید و اطلاعات خودشون رو بالا ببرند(البته منظورم مثلا شنیدن اهنگ فلان توسط مادر یا خوردن فلان میوه و ... نیست درسته که این فعالیت ها تاثیر به سزایی بر فرزند قبل از به دنیا آمدن دارد ولی روی صحبت من نسبت به پدر مادر های عزیز هست که به این نکات غیر مهم توجه میکنن ولی به نکات مهمی مانند ایجاد عادات غذایی - ورزشی - تفریحی و ... خوبی بر فرزند خود ندارند و به گونه ای فرزندی با خصوصیت نامناسب ذهنی و غیر کالیبره تربیت میکنند.





این پست ادامه دارد

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۶ ، ۰۹:۱۴
سید هاشم زرین کیا

سخت مشغول ادامه ی کتاب انسان خردمند هستم کتاب خیلی جالبیه


(یه کار دیگه ای هم که دارم میکنم اینه که هر دفعه که چند صفحه ای رو میخونم میرم دربارش و یه جورایی خلاصه ی اون رو به صورت داستانی برای کسی تعریف میکنم:) کار جالبیه هم برای خودم یاد اور میشه هم سعی میکنم توانایی خطابه و توضیح دادنم و به عبارت دیگه داستان گوییم رو قور کنم:)


۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۶ ، ۱۱:۵۸
سید هاشم زرین کیا