توسعه

وب سایت شخصی هاشم زرین کیا

توسعه

وب سایت شخصی هاشم زرین کیا

توسعه

هاشم زرین کیا هستم علاقه زیادی به یاد گرفتن و یاد دادن و ارزش ایجاد کردن دارم.
این یادگیری میتونه مطالعه کاغذی باشه میتونه تو کار باشه یا حتی تو سفر یا شاید هم همنشینی با انسان ها و البته متمم خوانی یا در راه متمم خوانی باشه.
تا الان یه کارایی کردم الان یه کارایی میکنم و یه کارایی هم در آینده قراره بکنم.
این وبلاگ بیشتر جایی است که من توش تمرین نوشتن میکنم و البته سعی میکنم دیدگاهم رو نسبت به چیز ها مطرح کنم پس انتطار ساختار های علمی و اکادمیک نباشید.
نوع نوشتار این وبلاگ هم بیشتر شبیه گفتار روزمره من است تا نگارشی از جنس بسیار رسمی کتابی

ضمنا با عرض پوزش بابت این که فونت کلمات پست ها خیلی کوچکن دلیل این که فونت این وبلاگ به این شکل است دو تا چیزه:

1 - اونی که قصد خواندن داره دنبال خواند سرسری نباشه
2- بیشتر با متن کلنجار بره

محبوب ترین مطالب
بعد از شکسته شدن اخرین اسمارت فونی که داشتم (به گمانم در مرداد ماه بود!؟؟!) تصمیم گرفتم که از اسمارت فون ها استفاده نکنم یه پستی در این باره هم نوشتم 

در این مدت در صورت نیاز به استفاده از اینترنت از لپ تاپ و یا پی سی استفاده میکردم.(البته گوشی موبایل مورد استفاده من در اون مدت گوشی کترپیلار B225 بود که الحق و الانصاف واقعا گوشی بی نهایت محکم و قابل اطمینانی بود (ولی خب کریزی فون بود) گوشی های ساده که هوشمند نیستن و پردازنده دوربین و قابلیت استفاده از اینترنت را ندارند موجب مشکلات بزرگی میشود از جمله :

1- امکان نداشتن ضبط مکالمات
2- مشکل در عکاسی و فیلم برداری
3- مشکل در ارسال داده های داخل گوشی
4- ناتوانی در سیو کردن کامل اطلاعات کنتاکت لیست
5- قاعدتا نداشتن قابلیت اتصال به اینترنت و گوگل کردن یا دسترسی به تلگرام و ایمیل
6- نداشتن الارم لیست
7- نداشتن نرم افزار های موبایلی مرتبط به فعالیت هایم
8- سوال کردن متعدد از این که چرا اسمارت فون نداری؟!؟!
9- ماشین حساب خوب نداشتن
10- مشکل در همراه نداشتن مدارک

با در نظر گرفتن این مسائل تصمیم به این گرفتم که اسمارت فون بخرم :) حالا خب چی بخرم!!؟؟؟! اندرویدی؟؟ یا ای او اس؟؟ یا شاید هم ویندوزی؟؟!

با در نظر گرفتن شرایط موجود و بررسی نیاز هایم گوشی شیاومی MI 4  رو خریدم.
وقتی مشخصات تجهیزات این گوشی رو دیدم گفتم اااا انگار برای من ساخته شده است.

1- مشخصات سخت افزاری خیلی قابل قبول (رم سه گیگ - پردازشگر 801 اسنپدراگون - اخرین ورژن اندروید و .... )
2- نداشتن هندزفری؟!؟!( من هر اسمارت فونی میخریدم به هر صورت از هندزفری که دارم استفاده میکردم )
3- طراحی خیلی زیبای بدنه و رابط کاربری خیلی خوب
4- دوربین های بسیار خوب (هم سلفی و هم دوربین عقب از لحاظ فیلم برداری هم بسیار عالی عمل میکنه)
5 قیمت بسیار بسیار مناسب
6- البته با برند خیلی فوق العاده جالب شیاومی اشنا شدم :) که همه چی میزنه از ماشین لباس شویی و چراغ و پریز و .... که همه ی این دستگاه هاش اسمارت هستند و قابلیت های جالب زیادی دارند.



به هر صورت این گوشی رو خریدم امید دارم (در حقیقت حداکثر تلاشم رو هم میکنم) که عمر طبیعی داشته باشه (بر اثر حادثه و یا سرقت اتش سوزی و یا انفجار از بین نره:) البته بیمه کامل کردمش و خیالم راحته)

پینوشت: خیلی خوش حالم که از بازی مسخره ایفون بازی (اپل بازی اومدم بیرون ) یه نگاه ساده به طیف های متنوعه جامعه بندازی دقیقا میبینی این زامبی گری ایفونی چقدر چقدر جدی هست استفاده از اسمارت فونی که هیچ کارایی خاصی برایشان ندارد!؟!؟(اگر جامعه اماری حداقل 200 نفره ایفون دار هایی رو که میشناسم و گوشیشون رو دست گرفتم و نرم افزار ها و مورد مصرف آن ها رو دیدم دیده بودید احتمالا هم نظر با من میشدید) البته دوست عزیزی که ایفون داری امیدوارم ازش لذت ببری تو آنی که در پی آنی عزیزم و البته خواهش میکنم دلگیر نشو از حرف بنده حقیر من به این دلیل این رو مطرح کردم که فقط و فقط دیدگاه شخصی خودم رو عرض کنم


۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۶ ، ۱۷:۰۳
سید هاشم زرین کیا

به غیر از رصد اتفاقات حال حاضر در مناطق مختلف کشور که خب فضای کشور رو امنیتی کرده (اونم تو این هوای بارونی البته مهم ترین چیزی که نشون دهنده ی این فضای امنیتی در آمل هست همانا این است که برای استفاده از نرم افزار پیام رسان ت ل گ ر ا م و یا شبکه اجتماعی ا ی ن س ت ا گ ر ا م باید اول فیلتر شکن و اتصالات وی پی ان رو روشن کرد:) 

به هر صورت از این مبحث بگذریم میخوام چند تا کتاب فوق العاده رو که چند وقت اخیر باهاش درگیر بودم رو معرفی کنم :)


کتاب اول خانواده لاجوردی



این کتاب به بررسی خاندان لاجوردی پرداخته است لاجوردی ها در سه نسل در زمینه ی تجارت تولید و صنعت فوق العاده ظاهر شدند این کتاب از پادویی نسل اول و بررسی اوج گیری این خانواده و فعالیت های فوق العاده اصولی و ره اورد های این خانواده پرداخته است و البته در اخر هم که اموالشون مصادره شد:)

یک سری از فعالیت های این خانواده:

پارچه و نخ ریسی(در حدی که از صنعت لباس ایتالیا هم جلو زد)

روغن نباتی ( روغن نباتی بهشر که در حال حاضر لادن نام داره )

صنایع ساختمانی و اکام ها

دانشگاه مدیریت

و.....


این کتاب به کسایی که به تاریخ معاصر و البته زندگی نامه انسان های بزرگ علاقه دارند شدیدا توصیه میشود.



کتاب دوم بازجویی از صدام



خوندن این کتاب هم به کسی که به اتفاقات خاورمیانه علاقه دارد و یا علاقمند است که با ساختار ذهنی یک ادم بزرگ اشنا شود(البته خب قاعدتا هیتلر هم بزرگ بود عمر و عاص هم بزرگ بود منظور از بزرگ بودن تاثیر گذار بودن است فارغ از تاثیر مثبت و یا منفی (البته به نظرم صدام یه شخصیت خاکستری بود و دقیق نمیشه گفت که موجب خسارت به عراق و منطقه زده یا نه !؟!؟)

این کتاب که بر محوریت صدام حسین است بلاشک دیدی جالب و کم تر پیش داوری شده در مورد صدام رو به شما ارائه میدهد.(احتمالا ایده ای که در ذهن شما در مورد صدام هست قاتل خون خوار بغدادی است در صورتی که در واقعیت این گونه نبود )

خواندن کتاب بازجویی از صدام رو حتما پیشنهاد میکنم :)


انسان خردمند


این کتاب رو امروز شروع کردم ( این کتاب رو به عنوان کادو تولد هدیه گرفتم :)

کتاب رو تازه شروع کردم ولی تا الان که فوق العاده بود

ترجیح میدم معرفی نکنم چون محمد رضای شعبانعلی عزیز انقدر خوب این کتاب رو معرفی کرد که واقعا نمیتونم چیزی اضافه کنم به معرفی این کتاب توسط ایشان

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۶ ، ۲۰:۳۰
سید هاشم زرین کیا

همون طور که خودتون بهتر میدونید من تا حد امکان سعی کردم به روند ها بپردازم تا رویداد ها  و به غیر از یک پست که بقیه ی 57 پستی که تا الان در این وبلاگ منتشر شده است روند بوده است.


      

اول از همه سال نوی میلادی مبارک ( شاید بگی خب هاشم به تو چه سال نو میلادی و کریسمس چه ربطی به یه بچه مسلمون اریایی داره به نظره بنده هر رویدادی که موجب خوشی  و همبستگی و بیشتر شدن خوش حالی و ایجاد جریان زندگی در مردم بشه اون روز عید هست چه این عید عید فطر باشه غدیر باشه نوروز باشه و کریسمس حتی سال نو چینی

البته خودم همیشه سال نوی میلادی رو بیشتر از سال نوی شمسی دوست داشتم (اوه اوه من چقدر غرب زدم نه برادر من خواهر من دلیلش چیزه دیگست دلیلش اینه که روزه تولد من همانا اول ژانویه روز 11 دی هست بیشتر مردم جهان در روز تولد من جشن میگیرن هیچ ربطی هم به سال نو نداره به خاطر منه پس تولدم هم مبارک (البته این که روز ها و ماه ها فصل ها و سالگرد ها و... از عصر کشاورزی به ارث رسیده اند و به نظر من خیلی مهم نیستند مهم اون روزیه که روز خوب باشه اون روز تولدت هست عیدت هست و الی اگر روزی خوب نباشه اون روز سوگواریه

دوم اغتشاشات اخیر  خیلی سعی کردم که درک کنم داستان این وقایع اخیر رو واقعا هیچ ره یافتی نداشتم چه کسایی که اعتراض گران نسبت به مسائل اقتصادی هستند چه اونایی که نسبت به ساختار های اساسی کشور معترض هستند.

همیشه ی تاریخ وقتی جبهه بندی بشه دو طرف طاغوتی و انقلابی در سال 57 نهضت ملی خواهان و شاه پرستا در سال های دهه سی و چهل دوم خردادی ها و بچه مذهبیا جنبش سبزی ها و ولایی ها و الان هم که یه سری اغتشاش طلب و باز هم ولایت مدرا ها (ببخشید اخه هر چقدر گشتم نتونستم ببینم این اتفاقات اخیر برای چه جبهه سیاسی بوده اسمش چی بوده؟! برام سوال هست که سال ها بعد که یه نفر میخواد تحقیق کنه وقایع چند روز اخیر رو تاپیک اون مقاله چه چیزی خواهد بود.

یه سری که میگن میخوایم نارضایتی خودمون رو به حکام اعلام کنیم (ولی از اون جایی که ما در کشورمون تعداد زیادی حاکم داریم دولت در دولت دقیقا باید اعلام کنن که با چی مشکل دارند)

البته نمیدونم ایا درست هست این تعدد زیاد حکام در یک کشور؟؟ ولی به هر صورت این جا ایران است و این تعدد مراجع تصمیم گیرنده وجود دارد. که خب ایتن اقتضا این مملکت هست که به نوع خودش جالبه

یک سری از نهاد های حاکمیتی که تو ذهنم رسید ( دولت منتخب مردم که به وسیله ی رای گیری ریاست جمهوری انتخاب میشود - سپاه پاسداران انقلاب اسلامی - ائمه جماعت شهر ها - مراجع عظام تقلید - قوه ی قضاییه - نهاد هایی مانند بنیاد فرمان امام - بنیاد شهید و امور ایثارگران - بنیاد علوی - شهرداری(دیگه پول که میگیره خسارت که میگیره نیرو که داره خودش اگه خواست بودجه که این ور اون ور میده و هر چقدر خواست که جریمه میبنده نیرو فیزیکی هم که داره ... با این اوصاف خداییش دولت هست دیگه) - امت حزب الله  در یه سری از شهر های مرزی هم که یه سری سردار یا مولانا یا درویش و... دارند (منظور از سردار همون عزیزانی هستن که سران طایفه ها هستن و غشون نظامی دارند!؟!؟!؟!) خیلی هم عالی این جا ایران است.



تلگرام سقوط  کرد!!؟!؟!؟؟!

به گمونم کم تر کسی باشه در ایران که کلمه تلگرام رو نشنیده باشه و به گمونم درصد زیادی از ترافیک اینترنت ایران رو تلگرام هست.

نرم افزار پیام رسان سریع - دقیق - با رابط کاربری اسان - و از همه مهم تر در ایران بسیار رایج به گونه ای که تخمین میزنند بیش از بیست میلیون نفر  در ایران از این نرم افزار استفاده میکنند خیلی از افراد هم هستند که تنها چیزی که از اسمارت فون ها میدانند همانا تلگرام هست.

و البته خیلی ها هم هستند که ممر اصلی درآمدشون از تلگرام هست و یا این که کسب و کارشون با تلگرام گره خورده (تقرییبا میتونم با جرات بگم که بیشتر کسب و کار های ایران به گونه ای با تلگرام عجین شده اند ) و البته خیلی از روابط هم بر بستر تلگرام هست.

با همه ی این اوصاف در حال حاضر تلگرام در ایران کار نمیکنه و اقای دوروف عزیز اعلام کرده است که تلگرام در ایران مسدود است (مدیر عامل تلگرام ) امیدوارم قضیه ی مسدود شدن تلگرام هر چه زود تر تموم شه ( در حقیقت بحث امنیتی شدن موضوع تموم شه) راه حل با حذف صورت مسئله هیچ وقت پاک نمیشه

همون طور که فکر میکردیم این داستان فیلتر تلگرام هم بر طرف شد و خب موجب شد با این کار دانلود فیلتر شکن کم شه :)



۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۶ ، ۱۱:۵۰
سید هاشم زرین کیا


مرد عنکبوتی

داستان های کمیک و البته فیلم های ابر قهرمانه نقش بزرگی در قهرمان سازی و البته ایجاد تخیل و دید در افراد داره.
سوپر من -بتمن -ایرون من -واندر وومن - تور و .... همه و همه از آمال و ارزو های انسان ها و یک ملت میگویند از تعارض های اخلاقی گرفته تا انتخاب های سخت آن افراد و البته نیرو های فراواقع گرایانه ای که دارند.
به قول دوستی که میگفت داستان های علمی تخیلی ذهن ادم رو باز میکنه و چیزایی میبینه که در واقعیت به اون داستان ها فکر نمیکنه(البته این رو هم بگم که به گمونم کودکی نباشه که خودش را در قامت یک ابرقهرمان کارتون ها و یا داستان های اساطیری فرض نکرده باشه

بر اساس نگاه خودم به جامعه و افراد و البته تعداد سرچ هایی که در مورد یک ابر قهرمان در گوگل شده  (البته ابر قهرمان کارتون های کمیک رو عرض میکنم )  مرد عنکبوتی بیشترین طرفدار ها رو در داخل ایران داره. دلیلش هم احتمالا اینه که  مردم به راحتی با اسپایدرمن همذات پنداری کنند. او نه بیگانه‌ای شکست‌ناپذیر بود که از سیاره دیگری آمده باشد و نه میلیونری خوشگذران که با تجهیزات پیشرفته‌اش به جنگ تبهکاران شهر برود. او یکی از «ما» بود، یکی از مردم عادی کوچه و خیابان که همواره سعی داشت کاری را که درست است انجام دهد و اطرافیانش را از خود راضی نگه دارد، هر چند که گاهی اوقات مرتکب اشتباه می‌شد. 
اولین فیلم مرد عنکبوتی که دیدم مربوط میشد به مرد عنکبوتی ۲۰۰۲ داستان پیتر پارکر که عنکبوتی نیشش زد و با عمه اش زندگی میکنه و با مجرمین میجنگه و شهر رو امن میکنه و البته در هر فیلمی هم یه ضد ابر قهرمان داره که داره باهاش میجنگه و.... تمام مردم رو نجات میده و البته معشوق هم که خب همیشه پای ثابت داستان هست :) نجات معشوق از اعجب واجباته( البته خود مرد عنکبوتی عزیز بوده که فرد مورد نظر رو در خطر قرار داده بعد میره نجاتش میده و خیلی هم طرف تشکر میکنه و .؟!؟!؟!؟!؟!؟)

این پست در مورد همین شخصیته این داستان هست.
همیشه چند شخصیت ثابت در این کمیک هست .

۱- عمه   ۲- والدین فوت شده  ۳- دوست احمق    ۴- ضد قهرمان    ۵ -معشوق

امروز به صورت اتفاقی قسمتی از  اسپایدر من به خانه بر میگردد رو دیدم یه چیز خیلی عجیبی رو در این قسمت مشاهده کردم (همون طور که میدونید بنده به هیچ عنوان نژاد پرست قومیت پرست و یا فردی که ایدولوژی های دیگر رو نمیتونه تاب بیاره نیستم)

الان میخوام در مورد شخصیت معشوق در اسپایدر من بگم که دارای خصوصیات زیر است:

باهوش - زیبا - معمولا پدر محترم ایشون یه نقش مهمی داره در فیلم - نمیدونه اسپایدر من همون پیتر پارکر هست - اسپایدر من همیشه او رو نجات میده

               
                      تنها مو مشکی(البته دقیق مشخص نیست شاید قهوه ای پر رنگ باشه)

حالا نکته ای که خیل عجیب بود و سوق داد من رو به سمت تحقیق کردن در مورد این شخصیت داستان(در حقیقت همه ی سریال ها فیلم سینمایی ها کمیک هایی که از شروع شکل گیری داستان ۱۹۶۲ و شخصیت پردازی های فوق العاده استیو دیتکو تا اخرین فیلم های سینمایی که ساخته شد همیشه مری جین(معشوق پیتر پارکر یا همون مرد عنکبوتی)  یک دختر لوند و زیبای بوده که سفید همچون برف بوده و مو های رنگی داشته (فقط در یه مورد بود که مو های مشکی داشت و احتمال میدم اون هم زمانی بود که خیلی شبیه الیزابت تیلور بودن مد شده بود ) نمونه های دیگر همه و همه مو رنگی بودن 


مرد عنکبوتی ۱۹۷۲


مرد عنکبوتی در کمیک بوک های دهه هفتاد 

           

مرد عنکبوتی ۲۰۰۲




مرد عنکبوتی ۲۰۱۵



اخرین نسخه مرد عنکبوتی


همون طور که میبیند نسخه ی اخر مرد عنکبوتی  معشوق مورد نظر نه بلوند است نه چشم ابی و سفید !؟!؟!؟ 
یک فرد مخلوط نژادی(مادر سیاه پوست و پدر سفید پوست ) به غیر از این که بگیم اره اینا با این کارشون یه جورایی دارن با نژاد پرستی میجنگن(که البته جای جای این داستان با حضور اون همکلاسی که فرد بسیار سیاسی و ازادی طلبی بود که هر روز میرفت تظاهرات و یا وارد نماد نیویورک نمیشد چون میگفت به وسیله ی برده ها ساخته شده ) نیست.
این قضیه داره این رو زیر سوال میبره که چرا حتما کسی که زیبا شناخته میشه باید یه سری پارامتر های قوم مقحور رو داشته باشه ؟؟ مگه شکل بینی مازندارنی چشه ؟؟‌جرا باید این جوری نباشه و باید شبیه مردم اروپای شمالی رو به بالا و کوچک باشه چرا باید مو های مشکی زیبای ایرانی رو با هزار نوع رنگ و ترکیبات مختلف شیمیایی و ... به رنگ های طلایی و بلوند در اورد؟؟!!‌( انقدر که ما در ایران بلوند داریم تو المان بلوند وجود نداره )

پینوشت این پست ادامه داره:)

بعد از نزدیک به پنج ماه از گذشت این پست به بهانه ی ازدواج پرنس هری و مگان قصد کردم که این پست رو ادامه بدم.
پرنس هری با مارکل ازدواج کرد عروسی این زوج سلطنتی نزدیک به 2 میلیارد نفر بیننده در سراسر جهان داشت.
کاری به این که دیوید بکهام و ویکتوریا بکهام خیلی خوشتیپ هستن و یا این که جورج کلونی چی پوشیده بود نداریم
یا این که مگان از یه خانواده سطح پایین هست و در گذشته ازدواج کرده این که سلیقه ی جامعه جهانی داره به این سمت میره که مهارت ها و قدرتمند بودن یک زن و البته راسخ بودن و این که مستقل و روی پای خودش وایمیسته از همه چیز جذاب تره



۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۶ ، ۲۲:۲۵
سید هاشم زرین کیا
پست های اخیر من داره میره سمت صفت ها از دافیت تا شهامت و اعتماد و احساسات و ... و بیشتر تلاشم در حال رسیدن به نقطه نظر مشترک در مورد کلمات و فهم مشترک در مورد کلمات هستم (به نظر من کلمات خیلی مهم هستن خیلی خیلی خیلی مهم مهم تر از هر چیزی انقدر مهم هست که به نظرم بسیاری از تنش ها به دلیل فهم نامشترک طرفین از کلمات سرچشمه میگیرد)

با مقدمه نسبتا کوتاه در این پست میرم سره اصل مطلب:



اگر با شنیدن کلمه داهاتی اولین چیزی که به خاطرتون میاد البوم داهاتی شادمهر عقیلی هست احتمالا تجربه های خوبی رو در اواخر دهه هفتاد داشتید :) همان طور که میدونید این البوم پر فروش ترین البوم موسیقی پاپ ایران بوده با بیش از 10 میلیون نسخه

البته شاید هم وقتی کلمه داهاتی رو میشنوین یاده یه مفهوم دیگه میفتید؟؟!!!


اگر وقتی کلمه دهاتی رو وقتی میشنوید یاده فراورده های لبنی دهاتی و بستنی های خیلی خیلی خوشمزه دهاتی افتادید که نوش جونتون هر وقت میرید تو جاده چالوس بستنی میخورید به یاد من هم باشید.

ولی باز هم ممکنه یاد چیزه دیگه ای بیفتید

یک فرد کثیف بو گندو - بدون اداب اجتماعی شهری - بی شخصیت - کلا ادم ناجور این کلمه گاها انقدر بار سنگین معنایی بدی داره که یه جورایی مصداقی از فحاشی میشود.
حالا جالب تر از این داستان اینه که گاها وقتی از واژه داهاتی استفاده میکنی بعضی از دوستان که خود رو داهاتی میدونن موضع میگیرند و به دفاع از دهاتی بودن میپردازند (البته اون فردی که از این واژه به عنوان روشی برای تحقیر کردن استفاده میکنه موضعش مشخصه و باید یاد گرفت نسبت به کسی که تحقیر کننده است واکنش درست نشان داد)

ولی واقعا از این واژه چه زمانی استفاده میشود (البته نکته ای که خیلی مهم هست که خودم هم بهش تاکید دارم اینه که به نظر من افرادی که ساکن روستا هستن یا اهل روستا بودن یا عشایر و هر چیزی دیگه یا واقعا هیچ فرقی با هیچ کسی دیگه ای ندارند در حقیقت چه کسی در سن خوزه باشه چه در روستای پشت کوه ساوج بلاق سفلی به معنی واقعی هیچ فرقی نداره مهم اینه که اون فرد چقدر ارزشمند و چقدر فکر زیبا و عمل درست داره) وقتی افراد میخواهند از نوکیسه گری بگویند از این که یه فرد اداب اجتماعی رو رعایت نمیکنه (این اداب اجتماعی شامل رانندگی - همسایه مداری - برخورد های اجتماعی و ... میشود) وقتی با یه همچین موجود عجیب غریبی برخورد میشه معمولا از واژه دهاتی استفاده میکنند(البته گاها اگه لباس و یا اسباب زندگی یا هر چیزی که پیرامون فرد هست و مطابق مد روز نباشه موجب میشه که فرد مورد نظر داهاتی به حساب بیاد (نکته ی عجیب اینه که اگه یه فردی تو خونش مرغ و خروس هم داشته باشه دهاتی است ولی اگه سگ داشته باشه میشه لاگژری:)
اما با همه ی این اوصاف گاها یک سری از رفتار ها و منش های اجتماعی بعضی از ادم ها ب
 ه معنی واقعی کلمه رنج اور است از فردی که فکر میکنه چون یه مقدرای پول داره و یا از اشنایانش پول داره و یا پست خاصی رو گرفته که میتونه قدرت نمایی کنه به گونه ای رفتار میکنه و صحبت میکنه و برخورد میکنه که بسیار بسیار زننده است و فکر میکنه به خاطر حساب بانکی و یا پستی که دارد میتواند رفتار های بدی با افراد دیگر بکند!؟؟!(البته گاها این عزیزان متوجه نمیشوند که در حال رفتار بدی هستند) باز هم به خاطر میارم یه سری مدرسان دانشگاه رو که جوری رفتار میکنند و برخورد میکنن که بسیار بسیار زننده است و البته پزشکانی هم هستند که این گونه رفتار میکنند و صد البته مدیران و مهندسینی که همچین رفتاری دارند(به نظرم این افراد بلاشک داهاتی هستند(البته اون وجه بده داهاتی رو منظورمه البته تو ذهنم کلمه ای بهتر برای توضیح دادن در مورد این ها هست که خب ترجیح میدهم ازش استفاده نکنم )
به هر صورت نکته ی کنکوری این پست اینه که افراد داهاتی شاید در جامعه باشند و این افراد در حقیقت بخشی از جامعه هستند و با رفتاری متنا
 
ب با این ادم ها میتوانیم خصلت داهاتیت رو در این ها پایین بیاریم :)



پینوشت یک :در بسیاری از بخش های این پست داهاتی بودن و نو کیسه بودن رو به یک معنی لحاظ کردم


پینوشت دو :
یاد یه خاطره ی جالب و همزمان عجیب افتادم یه زمانی با یه نفر یه همکاری هایی داشتم و یک بار بنابر توهیین و یه جورایی بنابر قصد تحقیر کردن من بهم گفت داهاتی؟!؟!در وحله اول بسیار بسیار تعجب کردم؟!؟! که ایا این واژه بر من مصداق داره یا نه!؟!؟ این واژه چه معنی داره!؟!؟ (احتمالا بعد از اون زمان تا همین حالا بیشترین زمانی که برای این واژه فکر کردم همین الان بود ) و صد البته دفعه بعدی که یه نفر این حرف رو به من بزنه بلاشک از روش های جلوگیری از تحقیر شدن استفاده میکنم
۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۶ ، ۱۹:۰۰
سید هاشم زرین کیا
هر روز نوشتن به معنی واقعی چلنجی بسیار سخت است.
مخصوصا نوشتن در روز هایی که از لحاظ کاری خیلی شلوغی و در روز هیچ فراغتی نداری حتی در حد غذا خوردن.
البته که این اتفاق بسیار لذت بخش است ( مخصوصا وقتی که کاری رو که داری انجام میدی رو خیلی دوست داشته باشی) ولی زمانی که سرت شلوغه و حوصله انجام کار ها رو نداری و فراغت کمی داری این اتفاق میتونه تاثیر بدی بر روی خیلی از ارکان زندگی ادم داشته باشه
البته یه نکته ای هم که خیلی مهمه ایننه که برای شخص بنده ساعت های به زیادی صرف فعالیت غیر کاری و علمی و در حقیقت وظیفه ای میشه پیام دادن و پیام گرفتن




با این مقدمه ای که نوشتم میخوام کم کم به اصل موضوع برسم.
موضوعی که تو ذهنم بود و واقعا ذهنم رو درگیر میکنه حقارت است 

حقارت

به گمونم در تاریخ سابقه نداشته که کسی از حقیر شدنش توسط دیگران بدش نیاد در حقیقت وقتی توسط دیگران حقیر میشه حس بسیار بدی بهش دست نده
و از طرفی به گمونم باز در تاریخ سابقه نداشته که انسانی از حقیر کردن دیگران لذت نبره(البته شاید در ذهنش بگذره که نه این کار درست نیست انسانی نیست و.... ولی در انجام دادنش لذت بسیاری رو تجربه میکنه)

گاها افراد با روش ها و رفتارهایی دیگران را تحقیر می کنند. از بین این رفتارها می توان به موارد زیر اشاره کرد( در این جا به صورت مختصر یک سری روش های تحقیر کردن و از آن طرف روش های جلوگیری از این نوع تحقیر شدن رو توضیح بدم)

روش تحقیر

در برابر سخنان دیگران سکوت کردن به گونه ای که به آنها بفهمانید حرف هایشان ارزش شنیدن ندارد یا آنها را مجبور کنید بی دلیل منتظرتان بمانند.

چگونگی مقابله با این تحقیر

مهم ترین رمز مقابله با تحقیر شدن بی تفاوتی نسبت به تحقیر کننده و تا حد امکان واکنش نشان ندادن و سرد رفتار کردن با او است به گونه ای که گویی فرد تحقیر کننده یک درخت است و با لبخند او را بدرقه کنید و نکته ی بعدی این است که نباید حس اضطراب و یا عصبانیت را به فرد تحقیر کننده منتقل کنید که اون حس کند که شما رو داره اذیت میکنه  ضمن این که در صورتی که فردی رفتاری شبیه به رفتار ذکر شده رو از خود سر داد شما کاملا پوکر فیس رفتار کنید و واکنشی نشون ندید به فرد تحقیر کننده این بهترین روش برای جلوگیری از این نوع تحقیر است.


روش تحقیر

نپذیرفتن دیگران، ترک کردن و آنها را تنها گذاشتن

چگونگی مقابله با این تحقیر

وقتی کسی شما رو نمیپذیره و ترک میکنه خب باید بزارید بره تنها موندن خیلی شرافت مندانه تر است از تحقیر شدن  میتوانید ادم های جدیدی رو پیدا کنید که با آن ها وقت بگذراید و فرد تحقیر کننده را تنها بزارید و به کار خودتون مشغول باشید.


روش تحقیر

ارزش وجودی دیگران را انکار کردن

چگونگی مقابله با این تحقیر

گاها بعضی افراد به گونه ای با فرد رفتار میکنند که ارزش شخص را پایین میاورند یک روش این است که شما در ابتدا از نکات قوت خود و ارزش زا بودن خود صحبت کنید در صورتی که فرد هنوز ادامه به ایراد گرفتن از شما کرد شما میتوانید سوال ساده ای رو بپرسید.از ارزش شخص خودش بپرسید( نکته ی مهم این است که در تمامی این رفتار کاملا ارام و بدون سر صدا و البته خشونت رفتار کنید در صورتی که فرد رو به رو به سمت خشن شدن پیش رفت با گفتن این که فقط ادمی که حق با اون نیست صداش رو بالا میبره و تا زمانی که تو خشونت بورزی و سر صدا کنی من به هیچ عنوان ادامه نخواهم داد ( اون زمان میتونید در مورد میوه فصل یا درختان بهاری صحبت کنید (در حقیقت تمرکز یارو رو به هم بزنید ) و اگه باز هم فرد در حال هوار هوار هست میتونید بگید که خوبه خوبه خودت رو خالی کن عزیزم اشکالی نداره (احتمالا این زمانیه که دیگه فرد خودش رو جر میده)


روش تحقیر

با دیگران همچون حیوانات یا اشیا رفتار کردن

چگونگی مقابله با این تحقیر

سکوت ترک کردن اون محیط و فرد و یا این که به فرد بگو عزیزم انقدر دور ورت و اعضای خانوادت رفتار بدی داشتند با تو حقیرت کردن که این کار رو میخوای با دیگران بکنی(نکته ی مهم قضیه این است که هر وقت فردی شما رو تحقیر کرد کاملا بی اهمیت باشید و لبخند بزنید فکر کنید رادیو هست که داره برنامه رادیویی پخش میکنه

روش تحقیر

در حق دیگران بی انصافی کردن و در کار فرد را مورد شماتت قرار دادن

چگونگی مقابله با این تحقیر
۱. اگر به کاری علاقه ندارید یا احساس می‌کنید استعداد آن را ندارید وارد آن کار نشوید.
۲. سعی کنید به اندازه توان و قدرت خود و به مقداری که می‌توانید کاری را به خوبی انجام دهید، تصمیم بگیرید و برنامه داشته باشید.
۳. از عجله در کارها پرهیز کنید و با حوصله و دقت اقدام کنید.
۴. محیط کار خود را عوض کرده و با افرادی که از نظر فرهنگی و اجتماعی مناسب هستند معاشرت داشته باشید. کار کردن در کنار کسانی که به انسان سر کوفت می‌زنند موجب یاس و ناامیدی انسان می‌شود.
۵. از گذشته خود و نقاط ضعف خودتان و درد دل‌های خود به دوستان جدید چیزی نگوئید. بلکه شما تلاش کنید تا کار را بهتر یاد بگیرید و توانمندی‌های خود را به اثبات برسانید.
۶. از شوخی و کارهای سبک پرهیز نمائید.
۷. به توانایی و استعداد خود ایمان داشته باشید و سعی کنید به قضاوت‌های نادرست دیگران اهمیت ندهید. فقط در صدد تقویت استعدادهای خود باشید.
۸. در یک کار متمرکز شوید و از پراکنده کاری اجتناب نمائید، به دست آوردن تخصص در یک زمینه بهتر است.
۹. نماز ، سحرخیزی ، دوری از گناه و خواسته‌های نفسانی را جدی بگیرید.
۱۰. توسل ، دعا و رابطه معنوی با خداوند را هر روز بهتر کنید.
۱۱. از هم‌نشینی با افراد هرزه ، بی‌اراده ، بیکار، معصیت کار شدیداً اجتناب کنید.
۱۲. به دوستان خود احترام کرده و با متانت رفتار کنید.
۱۳. به توانایی و استعداد خود باور داشته باشید و عقب‌نشینی نکنید و یقین بدانید که می‌توانید. حتی ضعیف‌ترین افراد توانایی پیشرفت را دارند.
۱۴. بهانه و نقطه ضعف از خود نشان ندهید و با صلابت باشید.
۱۵. صبر ، حوصله ، دقت، توکل بر قدرت خداوند ، تفکر در امور، سر لوحه کارتان باشد.
امام علی علیه‌السلام:قبل از تصمیم بر کاری، مشورت نما و قبل از اقدام در آن کار فکر و اندیشه کن

روش تحقیر

روی دیگران تسلط داشتن و کنترل آنها

چگونگی مقابله با این تحقیر

روش تحقیر

تهدید و سوءاستفاده کردن: کلامی، فیزیکی یا حتی جنسی

چگونگی مقابله با این تحقیر

روش تحقیر

کتک کاری و صدمه جسمی رساندن

چگونگی مقابله با این تحقیر

روش تحقیر

تنزل رتبه و مسئولیت دادن، عنوان فردی را از او گرفتن و حتی خلع مقام کردن

چگونگی مقابله با این تحقیر

روش تحقیر

خیانت کردن، گول زدن یا دروغ گفتن به فرد. به این ترتیب قصد دارید حماقت آن فرد را به او ثابت کنید. اما در حقیقت از اعتماد او سوءاستفاده کرده اید.

چگونگی مقابله با این تحقیر

روش تحقیر

ریشخند کردن دیگران، دست انداختن و نگاه تحقیرآمیز به آنها

چگونگی مقابله با این تحقیر

روش تحقیر

شوخی های بی مورد و نامناسب و قرار دادن دیگران در وضعیتی نامناسب

چگونگی مقابله با این تحقیر

اتهام ناروا زدن

یکی از بدترین انواع تحقیر کردن اتحام ناروا زدن به فرد است گاها این اتهام ناروا انقدر عمیق است و به شکلی است که فردی که مورد هجمه قرار گرفته تمرکزش از دست میره و احساسی تصمیم میگیره

روش تحقیر

درجمع به فردی بی احترامی کردن و او را کوچک شمردن

فقر، بیکاری، بدهی، ورشکستگی، بی خانمانی، تنبیه و زندانی شدن از شرایط تحقیرآمیز است.

چگونگی مقابله با این تحقیر


روش تحقیر

وابستگی بویژه به افراد ضعیف تر

چگونگی مقابله با این تحقیر

روش تحقیر

دیگران را به انجام دادن کاری مجبور کردن

چگونگی مقابله با این تحقیر

روش تحقیر

رفتاری خشونت آمیز با دیگران داشتن

چگونگی مقابله با این تحقیر

روش تحقیر

گرفتن آزادی های فردی و تحت کنترل درآوردن دیگران

چگونگی مقابله با این تحقیر

روش تحقیر

بد جلوه دادن ارزش ها، باورها، نژاد، جنسیت، ظاهر و شخصیت دیگران

چگونگی مقابله با این تحقیر

روش تحقیر

ارزش وجودی دیگران را با معیارهای نامناسب و ناروا سنجیدن


این ها یه سری از مصداق های عملی تحقیر کردن است (البته در مورد افرادی که حس حقارت دارند که این افراد معمولا افرادی هستن که به روش های مختلف تحقیر شدن نمیپردازم ) ولی وقتی فردی در این موقعیت ها قرار گرفته در حقیقت در برابر فردی است که در حال تحقیر کردن اوست (البته به نظر من کسی که تحقیر میکنه بسیار محتاج تر و بدبخت تر است از کسی که داره تحقیر میشه چون اون فرد انقدر خلا روانی داره انقدر ضعیف هست که این کار رو میکنه در صورتی که یک فردی که عزت نفس بالا داره همیشه موجب قوت قلب دیگران است )



پینوشت : احتمالا در وقت مقتضی بر میگردم و این پست رو کامل میکنم و در مورد روش های عملی جلوگیری از تحقیر نشدن خواهم پرداخت
۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۶ ، ۲۱:۱۱
سید هاشم زرین کیا

سرنخ رویداد ها

تیتر این پست سرنخ رویداد ها هست مثل همیشه یه توضیح ابتدایی در مورد خود لغت بدم(البته میدونم که شما خودتون بهتر از هر کسی این لغت رو معنی میکنید ولی تنها دلیل این که این کار رو میکنم اینه که به یه فهم مشترکی از کلمات برسیم :)




رویداد وقایع یا اتفاقات یا هر چیزی که با آن مواجه میشویم رویداد نام دارد (حمله داعش - طلاق-مریضی - مرگ- تولد -قبول شدن یا نشدن در کنکور - نمره ی کم اوردن در امتحانات - بیکاری فردی یا احتماعی - ورشکستگی و تصادف رانندگی - سرقت - شکستن گوشی موبایل و صدمات زلزله و ...) همه و همه رویداد نامیده میشوند.


سر نخ رو میشه منشا  معنی کرد(البته باز هم خودتون بهتر میدونید که ما چیز به نام کلمات مترادف نداریم که اگه داشتیم کلمه جدیدی درست نمیشد هر کلمه در جای خودش باید درست استفاده شه) در حقیقت منشا رویداد ها و یا مقدمه ی اتفاقات و چیزی است که در ته ته یک رویداد هست و مسئول شکل گیری این رویداد میباشد(یا جرقه ی اون رویداد است)


رویداد ها هیچ وقت از آسمون پایین نیماد (البته حالا یه وقت یکی داشت راه میرفت شهاب سنگ خورد تو سرش دیگه به من ربط نداره :)) همه ی رویداد ها منشا دارند بعضی اوقات منشا یک رویداد خود فرد است یک زمانی خانواده فرد یک زمانی حلقه دوستان یک زمانی محله یک زمانی شهر و استان و کشور و یه زمانی هم خب شاید دلیل کره زمین باشه(شاید بگید کره زمین یکم اغراقه ولی نه دیگه مثلا زمان هایی که موج های نوری سنگین از سمت خورشید میاد و یا به دلیل فصل و .... رویداد پیش میاد دلیلش زمینه) و این که همه ی رویداد ها به خود فرد بر میگرده خود فرد است که تصمیم میگیره که چگونه احتمال وقوع رویداد مثبت رو رقم بزنه (مثلا حتما کنکور قبول شه و یا کسب و کارش حتما پر بازده باشه ) یا این که احتمال وقوع رویداد منفی رو کم تر کنه(احتمال ورشکست شدن - جلوگیری از سرقت و زلزله و یا رویداد های بده دیگه) برای رسیدن به این مرحله باید اول از همه سر منشا رو پیدا کرد و بعد به رفع عیب کالیبره کردن و ایجاد داشبورد برای اون جریان است.

پس چند تا نکته مهم:

در موقع انتخاب و یا تصمیم گیری اولیه و رفتن در یه مسیری اطلاعات کافی داشته باشید و سعی کنید گزینه ی درست رو انتخاب کنید (در حقیقت میخواید دوست پیدا کنید ادمی که پیدا کردید رو رزومه اش رو بررسی کنید- خودش رو تست کنید بعد مراحل اطمینان رو بالا تر ببرید- در بیزینس میخواید به کسی اعتماد کنید باید در ابتدا اعتبار اون فرد رو بررسی کنید و بعد برید جلو -استراکچر درست بچینیند دنبال منشا ها وساختار ها باشید.

چند مثالی که خودم مشاهده کردم و زیر نظر گرفتم و منشا اون ها :


1- این که از قضیه کرمانشاه بگم و تاثیر زلزله دیگه خیلی نخ نما شده ولی بر هیچ کس پوشیده نیست که اگر ساختمونی بنا بر استاندارد ها ساخته شه بلاشک در زلزله مشکلی برایش پیش نمی اید یا خسارت به حداقل میرسه(پس دوست عزیز که میری شما ویلا میسازی و یه شاخه آهن استفاده نمیکنی و بلوک رو بلوک میزاره شما با یه آدمی که اسلحه دستشه و کمین کرده و منتظره که یکی رو بکشه فرقی نداری در همون حد لعنتی هستی که اون قاتله هست پس لطفا دیگه نگید ایشالله که زلزله نمیاد طوفان نمیاد آب دریا نمیاد جلو نفوس بد نزنید و .... چون همه این اتفاق ها خواهد افتاد(البته اون مهندس عزیزی که سیستم های الکترو مکانیکی میسازه نصب میکنه راه میندازه یا هر کاری شبیه این و ممکنه بر اساس بی موالاتی شما ضرر های سنگین مالی یا جانی در پی داشته باشه(البته روی صحبتم با برادان گرامی خودرو ساز که ارابه مرگ درست میکنن نیست و یا اون عزیزانی که قطعه استوک کهنه رو به عنوان نو میفروشید به مشتری و مشتری تصادف میکنه و... شما که عین واژه ی لعنتی هستی ) وقتی یه اتفاق شبیه این بیفته باید این نیرو های انسانی که مسئول کار خودشون هستن وجدان کاری داشته باشند و کار درست رو انجام بدهند شک نکنید که وقتی این عمل از شما سر بزنه در طول عمرتون نتیجه بهتری میگیرید تا کسی که بزن در رویی هست )

(ببخشید یکم تند رفتم چون واقعا این گونه افراد موجب از کوره در رفتن من میشن)


2- یا این که خودم که یه مقدار زیادی به قول خیلی ها وسیله نگه دار نیستم و خیلی به خودم و دیگران خسارت میزنم البته این خسارت ها شامل خسارت هایی هست که به ماشین ها میاد و یا وسایلی که اطرافه از صندلی و میز و... گرفته تا گوشی موبایل و گجت های دیگه (البته میدونم اتفاقه میفته ولی وقتی تعداد اتفاقاتی که میفته یه مقدار زیاد میشه ادم احساس میکنه داستان چیز دیگه است و ایراد و سرچشمه چیز دیگست متاسفانه الان که دارم مرور میکنم حادثه هایی که با ماشین دیدم رو به یاد میارم به گمونم در مجموع نزدیک یک و نیم میلیون تومان هزینه تراشیدم و البته کلی اعصاب خوردی و وقت تلف کنی هم شاملش شده ( خدا رو شکر تا این لحظه هیچ تصادف سنگینی رو تجربه نکردم و همه در حد قر شدن در و سپر و شکستن اینه و امثال هم بوده)  البته تعداد گوشی های موبایلی هم که تا حالا از بین بردم یه مقدار زیاده (دو تا اس 4 - اچ تی سی ای 9 - کترپیلار- ال جی لئون- ایپد:(( یه تاثیر بدی هم به صورت ناخوداگاه در ذهنه من هست که نمیدونم با از کجا سرچشمه میگیره و اون اینه که یه سری به من میگن خراب کاری :( البته این رو از کودکی به یاد دارم که تا الان بعضی از اقوام نزدیک این رو همیشه میگفتن(و جدا این رفته بود تو پشت زمینه ی ذهنم ) حالا نمیدونم اینا تا چه حد واقعی هست تا چه حد بر مبنای بلد شدن ولی یه سری دلایل اصلی داره فکر کنم ( 1-گاها میدان دیدی که عینک طبی ایجاد میکنه با میدان دید عادی فرق پیدا میکنه یه باگی داره - 2- من خودم رو خیلی در ریسک و وقایع قرار میدهم و خب ریسک هم یه ورش اتفاقه یه ورش اتفاقد نیست (مثلا گم شدن گلگسی اس 4 اول در کوهنوردی و جنگل نوردی 3- استفاده خیلی زیاد از این دستگاه ها در همه جا (مثلا رو میزی که سوراخ داره ایپد افتاد و شکست یا اندازه بزرگش موجب شد صدمه ببینه یا وقتی رفتم خون دادم و فشارم افتاده پایین گوشی رو دستم نگیرم که وقتی میفتم زمین گوشی هم بیفته 4 - گاها پرت کردن وسایل الکترونیکی 5 - یه مقدار نامنظم نبودن بعضیچیزا - 6- قرار ندادن یه سری چیزا در جای درست
فعلا یه چلنج مهمی میخوام ایجاد کنم و اون مواظب بودن و قرار دادن صحیح ابزار و وسایل هست
(البته یه نکته ی مهمی هم که هست فکر نکنید که من همه چیزم این جوریه در صورتی که لباس ها و کفش ها ساعت هایی دارم که سال هاست دارم ازشون استفاده میکنم:)
 

این نوشتار ادامه دارد ....................
۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۶ ، ۰۹:۴۱
سید هاشم زرین کیا
جدیدا یه چیزی خیلی مد شده (البته شاید قبلا هم زیاد بود ولی الان بیشتر همگه گیر شده و یا من بیشتر میبینم) اونم علاقه مند به کار افرین شدن است.

اما باید بدونیم کارآفرینی هیچ زمان از جاده ای هموار نبوده و نخواهد بود و نباید در این راه غیر حرفه ای شتاب زده یا بر مبنای احساس و مد و روزگار قدم برداریم و الی بلاشک شکست میخورید ورشکسته میشید و احتمالا هر چی داشتید هم به فنا میره و شاید اطرافیانتون رو هم به اون چاله هدایت کنید :)



حالا مثل همیشه برای من یه سوال بزرگی پیش اومده این وسط و اونم اینه که چرا انتخاب کارافرینی و خود اشتغالی انقدر زیاد شده (در گذشته اوایل انقلاب و مخصوصا در اواخر حکومت شاهنشاهی اینگونه نبود و کارمندان دولت و ادارات بالاترین وجه ممکنه رو در جامعه داشتند )
دلایلی که افراد رو به این سمت سوق میدهد:

1- داستان موفقیت کار افرینی و خود اشتغالی مثبت و سود های عجیب غریبی که اون ها به دست اوردند رو میشنوند.

2- میگن میخوایم نتیجه دسترنج خودمون رو حس کنیم و پول کار خودمون ور بخوریم و اون مدیر لعنتی که ساعت ده صبح میاد با اون ماشین شیکش و ما رو امر و نهی میکنه و هیچ کاری هم نمیکنه این منم که دارم زحمت میکشم همش و پول میسازم این مرتیکه (یا البته زنیکه ) داره میره عشق و حال باهاش

3- این جوری کاسبیم دسته خودمه راحتم وقتم برای خودم هر وقت خواستم میرم هر وقت خواستم میام خواستم یه ماه ول میکنم میرم کارم دسته خودمه

4- یه جا میشینم دستور میدم و دیگه هم دستور و امر و نهی هیچ کی رو نمیشنوم

5- محیط کاری که دوست دارم راه میندازم( یه چی تو مایه های گوگل الان و ..) و عالیه

6- کلی در و داف  و رفیقام دورم جمع میشن و میگیم میخندیم و خوش میگذرونیم شاد و عالی





ولی چقدر جالب میشد که این جوری بود شبیه این توصیف رو در مورد خارج و مهاجرت هم میگن که اره اون جا چقدر خوبه چقدر پولدار میشی چقدر ازادی داری چقدر عشق و حال به راهه ثریا دختر خاله پسر عموی پدربزرگ دوست خواهرم رفته بود میگفت اینه اونه کشور خارج انقدر انقدر عالیه :)
این داستان در مورد کار افرینی هم دقیقا صدق میکنه همه دارن فقط و فقط نمونه های موفق رو میبینن اون عظمت کارافرین ها خود اشتغال هایی رو نمیبین که سرمایه خود خانواده و دوستان اشنایان و همه دور اطرافیان رو از بین بردن اون هایی رو نمیبینن که صفر شدند اون هایی که حتی به زیر صفر تبدیل شدند. این که چقدر صبح تا شب سره کار بودند سره پروژه بودند تو کارگاه تولیدی میخوابیدند رو خیلی ها نمیبینند این که با ادارات دولتی و غیر دولتی چقدر سر و کله زدن این که چقدر وقت گذاشتن برای مشتری ها چقدر وقت گذاشتن برای پیدا کردن منابع چقدر سختی چقدر فشار چقدر جلسات گذروندن چقدر اون کار هایی که دوست داشتند رو انجام ندادن چقدر وقت هایی رو که میتونستن با کسایی که دوست دارند بگذرونند رو صرف کار نکردند چقدر روز های تعطیل رو که نرفتن سره کار چقدر در راه کارشون تحقیر خسته ناامید شگفت زده  نشدن در اخر هم ممکنه هیچ دست اورد خاصی نداشته باشه هیچ سودی هم نداشته باشه همه کار ها رو بکن همه اتفاقات بیفته ولی در اخر حتی هی چهار دیواری هم برای خودت نداشته باشی و زنت رو ببری خونه دوستات چون خونه نداری حتی (این تو سرگذشت ایلان ماسک هم هست چه برسه ادم های دیگه)



ولی من حیث المجموع ببینید ایا روحیه کار افرینی دارید( این سلسله مقالات خیلی مهم هستن کلیک کنید که ببینید ایا روحیه کار افرینی دارید یا نه؟)

1-اما اگر دوست دارید مشخص نباشه این ماه پول دارید یا نه ؟؟ ایا باید از جیب بدی؟؟ یا این که کلی پول داری (البته تو این اوضاع حال حاضر کشور احتمالا با قسمت دوم حرف مواجه میشی)

2- از این که هر ساعتی که نیاز بود باید در کسب و کار باشید این که شغلتون 24 ساعته است ممکنه تو بستنی فروشی که میرید که بستنی بخرید هم مجبور باشی بفروشی یا هر ساعتی از روز نیاز باشه درگیر شی

3-مسولیت داشته باشی نسبت به دیگران (کارمندان - همکاران تجاری و ....)

4- و البته ......


اما اگر همه این ها رو میدونید و باز هم میخواید برید بیرون و از حقوق ته هر ماه لذت نبرید و البته از این که هر گندی بزنید بیچاره نمیشی ته ته اش میری یه جای دیگه کار میکنی و البته مزایای دیگر اگه باز هم این انتخابتونه یه چند تا پیشنهاد خوب دارم(البته ااین ها کمک گرفته شده از وبلاگ حمید طهماسبی هست (کپی کردم حمید جان ازت)






متمم بخوانید

    لطفا مورد اول را بهتر و بیشتر پیگیری کنید

    به مدل کسب و کار اهمیت دهید. (تا بعد از به پول رسیدن و بزرگ شدن بیزنس هم کماکان از کار خود لذت ببرید)

    به فکر کسب درآمد از بیزنس خود باشید نه اینکه چشم به در باشید تا یکی بیاید و آن کسب و کار را بخرد یا روی آن سرمایه گذاری کند. اگر روی کسب و کار خود تمرکز کنید قطعا به سود می رسد، سرمایه گذار یا خریدار هم بو می کشد و خودش می آید اما اگر تمرکز روی فروش و جذب سرمایه داشته باشید هرگز به درآمد نمی رسید پس هیچ کس روی یک کسب و کار شکست خورده سرمایه گذاری نمی کند.

    ایلان ماسک را دوست داشته باشید و او را پیگیری کنید

    کمتر هزینه کنید و بیشتر نوآوری داشته باشید و به خودتان فشار وارد کنید.

  پر رو باشید از در میندازنتون بیرون از پنجره بیاید داخل

پا فشاری کنید و البته همزمان باید بدونید کی بیادی بیرون

بهونه گیر نباشید و دنبال بهونه نباشید

شهامت داشته باشید (در یه پستی به صورت مفصل در مورد شهامت گفتم اون پست رو بخونید)

تنبلی نکنید.

خودتون رو وقف اون کار کنید

اون کار رو دوست داشته باشید و بهش عشق بورزید حتی اگر واقعا این جوری نیست

    در نهایت ما آنیم که در پی آنیم

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۶ ، ۱۷:۴۷
سید هاشم زرین کیا

در ابتدا  اگر شما در وحله اول وقتی که تیتر این پست رو خوندید به یاد کامیون های فوق العاده داف افتادید.احسنت بر شما احتمالا یا بیش از ۵۰ سال عمر دارید یا اصلا در جامعه ایرانی حضور چندانی نداشتید یا نمیدونم والله دیگه نظر دیگه ای ندارم ( اگر انقدر از جامعه دور هستید به گمونم محتوا هایی بسیار مهم تر و ضروری تری وجود داره که بخونید تا این پست)


از بچگی علاقه زیادی به داف داشتم (البته منظورم کامیون داف هست دلیلش هم رنگ نارنجیش بود )


خیلی سعی کردم بتونم تیتری ادبیانه تر را برای این پست وبلاگ به کار ببرم ولی حیف هر چقدر که فشار اوردم رو خودم که از گنجینه ی لغات و اصطلاحا ظرافت های کلامی فرهنگ و ادبیات چند هزار ساله ی پارسی استفاده کنم نتونستم کلمه ای رو پیدا کنم که مفهومی که مد نظرم هست رو منتقل کنه (البته کلمه نابخرد کلمه ای شاید مترادف باشه ولی عمق سطح نفوذ مورد نظر من رو نمیرساند و البته پوشش متفاوتی از جامعه را در بر داره)

اول از همه یه عادت همیشگی تاریخچه کوچک در مورد این کلمه بدم( طبق انالیز هایی که من تو وب فارسی انجام دادم و تطبیق داده های موجود در وب فارسی تنها یک مقاله تک صفحه ای طنز به عنوان (داف جیست موجود است)که این متن ابتدا در شبکه های اجتماعی پخش شده بود بعد هم چند تا وبلاگ این متون رو کپی کرده بودند به غیر از اون یک مقاله در ویکیپدیا که کاملا ناقص بود به چشمم خورد البته من امام زاده رو اشتباه رفتم جایی که جولانگاه این داستان ها هست همانا شبکه اجتماعی وزین اینستاگرام هست و تا همین الان  ۴۴۳۹۹۶ پست عمومی هشتگ داف داشته اند (با توجه به این که عکس هایی که داف مانند هستند یا کسایی که مصداق دافیت دارند به احتمال خیلی کم هشتگ داف میزارند با این اوصاف عدد نزدیک به نیم میلیون یه جورایی یه ترند جهانیه ) وقتی در فرهنگ لغات زبان انگلیسی معنی این کلمه رو سرچ کردم هم معنی خاصی پیدا نکردم البته در المانی هم همین سرچ کردم معنی خاصی نمیده فقط ظاهرا در یه سری کشور ها هست که منظورشون شبیه به منظور در فارسی است ولی مصداق فرق داره (نمیدونم متوجه شدید چی میگم یا نه ولی خیلی تلاش کردم که نگم در یه سری کشور ها این کلمه معنی ک ا ر گ ر ج ن س ی میده ) و البته گاها زبان پراکسیس اجتماعی است و بیشتر از آنکه جایگاه برخورد معانی باشد جایگاه برخورد منافع است. این است که گفتن بانو به جای ضعیفه یا حتی داف به جای هر دو، جایگاه‌های این معادله را به کلی در هم می‌ریزد (‌و البته بعضی اوقات در ادبیات عامه حال حاضر این کلمه مفهومی تمجیدی دارد ) 


با این مقدمه یه مقدار طولانی تازه میخوام برم سره اصل مطب و تازه میخوایم ببینیم قضیه چیه ؟





اما نکات مهمی که میخوام بررسی کنم شامل شش نکته ی مهم هست


۱- خصوصیات فیزیکی و روانی دافی ها و شرایط داف بودن چیست؟؟

۲- دافی بودن چه مزایایی دارد و چه هدف هایی را به دنبال دارد و ایا شخص را  در راه رسیدن به اهداف مد نظرشون کمک میکند؟؟

۳ - داف بودن از کجا سرچشمه میگیرد؟  ایا در نسل های قبلی و در فرهنگ اجتماعیگذشته ایران معادلی داشت؟

۴ - عواقب بزرگ شدن جامعه دافی و داف طلبی  

۵ - راه مبارزه با گسترش داف طلبی و دافیت( ایا اصلا نیازی به این مبارزه هست) 

۶ - معادل دافیت ایا پافیت است و خصوصیات پافیت چیست


( این ترتیب هیچ نوع نظم خاصی ندارد بررسی آن هم همان طور نظمی خاص ندارد و فقط به دلخواه نویسنده است )


۳ - داف بودن از کجا سرچشمه میگیرد؟ و ایا در نسل های قبلی و در اجتماع قدیمی ایران معادلی داشته است؟

همیشه وقتی عرضه ای در بازار اتفاق میفتد و رواج پیدا میکند بلاشک دلیلش این است که تقاضای اون هم در بازار زیاده این که بخوایم سرپوش بزاریم روی این قضیه شبیه به کبکی است که سرش رو در برف میکند ( معضلاتی مثل اعتیاد- بزه - مشکلات اجتماعی خانوادگی - بیکاری - وابستگی ها و تاثیر بده تکنولوزی .... رو نمیشه به صورت دستوری رفع کرد یا محدود کرد)
وقتی هم در جامعه ما سبک پوشش ها سبک پیرایش و ارایش ها و البته ساختار ذهنی هدف گذاری های بخشی بزرگ از جامعه به این سمت سوق پیدا کرده خب نمیشه اون رو نادیده گرفت ( البته به گمونم اگه بخوایم بخش بندی کنیم جامعه را احتمالا نمیشه این رو به همه جای کشور تعمیم داد مثل: نواحی روستایی و یا شهر های کوچک غیر توسعه یافته و یا مکان ها و خانواده ها و افراد مذهبی ولی از اون جایی که این دسته حتی اگر تعدادشون کم باشه نمودشون در جامعه زیاده (مثل یه پورشه پانامرا طلایی که تو خیابون راه میره و وقتی چند تا بشه شما میگید وای چقدر پورشه زیاد شده و چون این ها در انظار زیاد دیده میشن پس گمون میکنیم که زیادن ) بحث من اون دسته ها و تمام جامعه ایران را شامل نمیشه
البته به نظرم برای ریشه یابی این قضیه باید بریم یه مقدار عقب تر به غیر از تاثیر ماهواره و شبکه های اجتماعی بیگانه و در حقیقت جنگ نرم ( البته این رو که همه میگن باید یه جورایی طرحی نو در اندازیم و فلک را سقف بگشاییم :)) به نظرم این کار یه جورایی کاریکاتوری است از ترکیب بین جنبش های زنان که یه جورایی دنبال حقوق از دست رفته زن ها بودن و ترکیبی از استفاده از زیبایی زنانه در حقیقت قدرت زن به کشش که این مقوله ها به صورت خیلی خیلی هجو امیزی با هم در جامعه حال حاضر ایران ترکیب شده اند. با ویدیو های شو ها و اهنگ ها و البته یه سری فیلم ها و سریال ها که فکر میکنن اره ادم باید 24 ساعته این شکلی باشه(نکته خنده داره قضیه اینه که از لحاظ نوع استایل اون عزیزان سلبرتی در مواقع خاص اینجورین نه این که بخوان تا سره کوچه برن یه ساعت وقت اماده سازی بکنن و البته همیشه ادم ها در مهمونی و دور همی و گردش و تفریح هستند)
من یه مطالعه اندکیدر مورد ساختار های اجتماعی زنان در گذشته تاریخ ایران داشتم به غیر از اون دسته از زن های روشن فکر و با سواد یا زنان غیور (‌از زنان مدارس و اکابر یا زنان همه فن حریف  قدیمی و زن خان و... ) و .... اگر در چهارچوب زن همسری یا زن مادری قرار دهیم(در حقیقت جایگاهی برای زن به غیر از محل رجوع برای شوهر یا بزرگ کننده فرزندان ایجاد نکنیم ) از لحاظ فکری برای بسیاری از مردان آن عصر به دنبال زن هایی بودند که ساختاری مشابه ساختار ذهنی دافی های الان داشتند(سن کم به خاطر این که چیزی از دنیا حالیشون نشه - بیخیالی از وقوع رویداد ها - حبس در دایره تنگ خونه هییات مذهبی و جمع های زنانه ) و بر مبنای همون ظاهری که داشتند انتخاب میشدند( البته معیار ها و ملاک های زیبایی خیلی فرق میکرد و این نکته هم مهمه که چون سن ازدواج بسیار کم بود اصلا در چهارچوب تغییرات ظاهری نمیتونستن بگنجند )  شاید منشا این کاریکاتور ترکیبی خنده دار از زن مدرن غربی و سنتی قدیمی ایرانی هست که در حقیقت یه جورایی خواسته ظاهر غربیه رو بگیره ولی به صورت خیلی اغراق امیز گرفته و البته ذهنیته پیشرفته و ... رو هم نگرفته و چهارچوب های زن شرقی ایرانی رو هم درنوردیده


حال با این اوصاف وقتی ما در قرن بیست و یکم هستیم قرن تکنولوژی و ... چه دلایلی وجود دارد که فرد را به این سمت و سو سوق میدهد.

۱- خصوصیات دافی ها و شرایط داف بودن. در ابتدا میخوام از خصوصیات ظاهریشون بگم :

یک - ممکن نیست که دماغشون رو عمل نکرده باشند البته مدل رو به بالاااا  ( البته به هیچ عنوان قصد توهیین و یا خدایی نکرده شامل کردنه هر کسی که بینی اش رو مورد عمل جراحی قرار داده ندارم هر کسی به هر علتی ممکنه بینی خودش رو عمل کنه چه اقا چه خانم که تصمیمی خودشون هست ) 
دو - ژشت عکس گرفتنشون هم همشون یه جوره یعنی یه مدل دارن همون جوری عکس میگیرند (دیگه نیاز به توضیح نیست با انالیز عکس ها کاملا متوجه میشید )
سه چهره تقریبا ممکن نیست این خرده فرهنگ موهای طلایی نداشته باشند(البته رنگارنگ هم موجوده) ابرو ها هم که تا ته میتراشن و خالکوبی میکنن ابرو رو یه جایی که هیچ کسی قاعدتا اون جا ابرو در نمیاره- یه جوری هم ارایش میکنن که انگار مقدار زیادی لوازم ارایش در خونه انبار کردن و باید به هر صورت استفاده شه ) - دندون های جلوی بسیار بسیار سفیدی دارند (به صورتی که نور فلاش رو میتابونه تو لنز دوربین عکاسی البته نکته خنده دار اینه سلامت دندان افتضاحی دارند دندان های خراب زیادی دارند در بین دندان های عقبی ) - بلاشک یه فنی هم با صورتشون زدن بوتاکسی ژلی عملی چیزی - ژشت راه رفتن به خصوص خودشون رو دارند- ناخون های خیلی خیلی عجیب غریب
در جمع ها خیلی بلند بلند میخندن (البته خب قاعدتا هر کی که میخنده دافی نیست )
محتویات کیفشون شامل چند عدد گوشی موبایل مقدار بسیار زیادی لوازم ارایشی گاها چاقو - هندزفری هست و البته در همه ی ارکان زندگیشون مسابقه مصرف گرایی رو شاهدیم.
این عزیزان دونه به دونه شهرک های ساحلی و مناطق عظیمیه کرج و باغ های ملاردو... ویلا های لواسون رو با رسم شکل میتونن رسم کنند در مورد بازار های تهران و استانبول و دبی و .... هم که نگم که اینا دونه دونه مغازه ها رو ویترین به ویترین اسکن کردن و با اتیکت قیمت حفظ هستند (البته منظورم هر ادم خوش لباسی که زیاد لباس میخره نیستا)





۲- دافی بودن چه مزایایی دارد و چه هدف هایی را به دنبال دارد و ایا شخص را  در راه رسیدن به اهداف مد نظرشون کمک میکند؟؟


در وحله اول دافی بودن به احتمال بسیار زیاد توجه افراد را به فرد مورد نظر (داف مورد نظر ) جلب میکند که این نکته ی اصلی است که دافی به آن نیاز دارد(البته جلب توجه نکته ای است که برای همه انسان ها بسیار مهم است) اما این جلب توجه در هر فردی ازکانال خاص به خودش ایجاد میشود.و همیچنی

حال نکته ی حائز اهمیت نرخ تبدیل (نرخ تبدیل معیار بسیار مهمی در همه ی ارکان هست چه بیزینس جه قرار ها چه هر چیز دیگه ای مثالی که میتوان نرخ تبدیل را به عینه توضیح داد : این که هزار نفر در روز مراجعه کنن به فروشگاه شما (چه فروشگاه فیزیکی چه فروشگاه انلاین) اصلا مهم نیست مهم نرخ تبدیل بازدید کننده به خریدار هست به عبارت دیگه این که چه حجم از افرادی که شما برایشان جلب توجه میکنی تاثیری مثبت داره در مثال جذابیت دافی یعنی با دافی بودن چقدر میشه فرد جذب کرد و این افراد جذب شده چقدر مفید هستند) و با این کار میخواهند منافع مالی اجتماعی بهتری را برای خودشون فراهم کنند و البته نکته ی مهمی که اتفاق میفتد این عزیزان حلقه ی افراد ارتباطی بسیار بسیار گسترده ای دارند و افراد خیلی زیادی رو میشناسند(البته نکته ی تعجب بر انگیز و البته تاسف برانگیز داستان این هست که با این که این همه ادم رو میشناسن ولی عمق ارتباطشون با آن ها خیلی خیلی کم هست.


به نظرم این طرح خیلی خوب مفهوم داف و دافیت رو میرسونه

4- عواقب بزرگ شدن جامعه دافی و داف طلبی 


این که دارم به مرور زمان مقاله ور کامل میکنم یه سری مزایا داره یه سری معایب ولی مزیت خیلی جالبی که داره اینه که من رفتار سنجی مخاطب رو هم در نظر میگیرم و این تاثیر مستقیم داره در ادامه دادن نوشتن این پست(که خب این خیلی خوبه)

الغرض

یکی از عزیزان خواننده این متن پیام فرستاد بر این مبنا که هاشم تو مشکلت با این جامعه دافیت و داف طلبی و داف پسندی و... چیه ؟؟؟ بزار باشن دیگه به این خوبی جای تو رو تنگ کردن؟؟

راستیتش من به شخصه به همه اقشار همه نژادها  همه ی خرده فرهنگ ها همه ی تفکر ها هر چی که باشه هر جقدر عجیب غریب احترام میزارم و به عنوان یک انسان سعی میکنم با همه ی افراد دنیا از هر قشری هر جور که هستن رابطه مثبت داشته باشم و حس خوبی بهشون بدم پس من من مشکلی با داف بودن ندارم بزار باشن خوش باشند.

اما مشکل رو من یه مقداری از زاویه بالاتری میبینم و نگاه بلند تری دارم (نه این که ادعای روشن فکری کنم و بگم جامعه این جوریه اون جوریه و سیگارم رو اتیش کنم ادامه قهوه ام رو بخورم نه اصلا و ابدا این جوری نیست ولی راستیتش از همه گیر شدن کم عمقی در جامعه هراس دارم )چند تا دلیل اصلی که گسترش دافیت در جامعه مشکل دارم عبارتند از :

1- این قشر (داف ها ) ارزش افرینی ندارند(یعنی کلا شب تا صبح بیدارن و دارن گوشی سیخ میدن و کلا روز ها رو معمولا خوابن فعالیت اقتصادی چندانی ندارن و معمولا هزینه ها از بیرون تامین میشه

2- هزینه های زیادی ایجاد میکنن خیلی خرج مصرف گرایی دارند و....

3- کسب و کار های زیان ده برای جامعه رو رونق میبخشن (توضیح نخواین در مورد این کسب و کار ها که جاش تو این وبلاگ نیست)

4- هدفی در زندگی ندارند و بی هدفی در زندگی را بین افراد رواج میدهند.(هدف دارنا ولی هدفاشون خیلی سطحی مضحک و مسخره است البته اصلا قصد توهیین ندارم )

5- کالیبره زیبایی و وابستگی ساختار های روابط کار کردن ها و نوع رفتار های اجتماعی مثبت رو در جامعه به هم میریزند.

6- گسترش دهنده ی بی سوادی و سطحی نگری در جامعه هستند.

7- نغییر دهنده ی رفتار های اجتماعی جامعه و تغییر در دیدگاه اجتماعی مردم

8- عنصری بی فایده برای جامعه و حالت سربار برای خانواده و افراد دیگر


۶ - معادل دافیت ایا پافیت است و خصوصیات پافیت چیست؟

اولین بار که اصطلاح زن خیابون رو شنیده بودم (به گمونم اول دوم ابتدایی بود) بر میگشت به اولین  روزنامه ی کاغذی که میخوندم (البته الان سال هاست که هیچ روزنامه ی کاغذی رو نخوندم) به غیر از دایرت المعارف مجد و سری کتاب های فسقلی ها اولین روزنامه ای که میخوندم روزنامه اعتماد و روزنامه جام جم بود (بر میگرده به سال 80 الی 81 ) معمولا برم جذاب ترین قسمت این روزنامه ها قسمت حوادث بود(البته از چهام یا پنجم ابتدایی قسمت اقتصادی هم برام بسیار جذاب شده بود) و البته وِیژه نامه تپش به هر صورت در اون روزنامه بار ها زن خیابانی رو شنیده بودم و برام همیشه عجیب بود این و در حقیقت معنی مترادف با گدا داشت (البته بعد ها فهمیدم خیلی از اوقات از دری که فقر بیاد فحشا هم میاد ) از این داستان سال ها گذشت و با تیتر جالبی در مجله به نام مردان خیابانی مواجه شدم.
در حقیقت شک ندارم که تعداد مردان خیابانی بسیار بسیار بیشتر از زنان خیابانی است میتونید تراست بودن سخن من رو با دیدن تعداد زیاد ماشین هایی که برای یک زن خیابانی به کنار میروند را ببینید ( اتفاقا یه تحقیق جامعه شناسانه ای بود که میگفت تعداد مردان خیابانی هفت برابر زنان خیابانی است و البته 76 درصد از این افراد متاهل هستند و نکته عجیب تر اینه که مردان خیابانی حداقل در روز صد بار بوق میزنن (البته موردی که موجب میشه که امنیت اجتماعی رو خدشه دار کنه این است درصد زیادی از این اتفاق ها مزاحمت آمیز است و موجب ناراحتی و رنجش عابرین میشود عابرینی که فقط عابر هستند) حالا با این مقدمه طولانی میخوام برم سمت پافی و پافیت(البته یه نکته مهم داف عزیز یا پاف عزیزی که این پست رو میخونی شما زن خیابانی یا مرد خیابانی نیستیادسته شما با این عزیزان فرق داره خدایی نکرده کودورتی پیش نیاد)

بدنسازی، مدام داروی هورمونی می خورند هر شب مهمونی و قرار شام و با بروبچس بیرون هستن تا حالا عاشق نشدن و اعصاب ندارند. صد بار بیمارستان رفتنو هر دفعه یه جایش را بخیه زده.از تصادف های رانندگی در حین مستی گرفته تا خودزنی سره رو کم کمی و ... عشق خالکوبی هستند یه دونه از این اهروا مزدا های خیلی بزرگ هم یه جاشون وصل کردند و البته فکر میکنند که خیلی پیچیده هستند، اما همیشه قابل پیش بینی هستند و البته معمولا سواد چندانی ندارند و شغل خاصی هم ندارند و از جیب و یا ارثیه پدر جان روزگار میگذرانند( البته گاها نمونه هایی از آن ها وجود دارند که شاغلند در مشاغلی مثل ارایشگری - مربی بدن سازی - لباس فروشی  که خب از آن جا که ماهیت کار این عزیزان و البته نوع تفریحات و روحیات این عزیزان با شغل و شاغل بودن اصلا به هم نمیخوره(حداقلش اینه که اصلا ادم های دقیقی نیستن و البته ممکنه امروز باشن فردا نباشن و اون ثبات و پایداری رو ندارن ) این عزیزان معمولا یا سربازی معاف شدند و یا مشمول غایب هستند و بعضی اوقات هم دیده شده با استفاده از کاردانی گیاهان دریایی که 5 سال ادامه دادند از سربازی شانه خالی کرده اند.

به هر صورت این عزیزان دغدغه هایی جالبی دارند شبیه دافی ها و داف ها با این تفاوت که جنس مذکر هستن و البته نکته ای که صادق هست معمولا داف ها به دنبال پاف ها میگردند و پافی ها هم به دنبال داف ها (البته گاها ادم های معمولی هم هستند که به دنبال داف ها میگردند)



۵ - راه مبارزه با گسترش داف طلبی و دافیت( ایا اصلا نیازی به این مبارزه هست)

نظر شخصی من اینه که بله صد در صد (البته یه سری شاید این نظر رو داشته باشند که خب به تو چه هر کسی یه جوره ضمن این که مگه بده ادم به خودش برسه؟ تبرج در همه جای دنیا خوب بوده و هست)اما مشکل از اون جا شروع میشه که این کار عمومیت میابه و طبق این استاندارد باید همه ی دختر ها و پسر ها باید از باشگاه  برن ارایشگاه از ارایشگاه برن مهمونی و قص علی هذا و وقتی این فرایند تحسین بشه اتفاقات خیلی بدی از پس پرده به بار خواهد آورد.

و در کل این افراد شبیه ساز این هستن که در شبکه های مجازی (در کل در بیرون از جامعه ی کوچکی که درش زندگی میکنن و تاثیر میزارن و تاثیر میگیرن هستند.

«اصولاً افراد زیبا و خرسندی که در شبکه‌های مجازی می‌بینید، در واقع اصلاً خوشحال نیستند. آنها بسیار افسرده و غمگینند. بر اساس قانون نانوشته‌ی شبکه‌های اجتماعی، بسیاری از خوشبخترین کاربران، احساس ناراحتی دارند و به هیچ وجه آن چیزی نیستند که نمایش می‌دهند.»


خرد

(در مورد خرد مفصلا توضیح خواهم داد)



پینوشت:

این پست ادامه دارد و داره تقریبا هر روز اپدیت میشه و چون نیاز به جمع اوری دیتای بیشتر دارد هر روز در حال پیشرفتنه و شاید هم در اخر تبدیل شه به پیپر ولی در اسرع وقت تمام خواهد شد(ضمنا اگه براتون جالب اومد این موضوع پیشنهاد میکنم هر روز این پست رو چک کنید ) به هر صورت به قول حکیم سعدی بزرگوار از هر چه بگذریم سخن دافففففففف خوش تر است( چی کار دارید با حکیم بنده خدا اونم دل داره رفته دور دور سعادت اباد بیچاره ابومحمّد مُشرف‌الدین مُصلح بن عبدالله بن مشرّف (معروف به سعدی) نمیتونه بره یه دور دور چی کار دارید با این بچه)
۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۶ ، ۲۲:۰۲
سید هاشم زرین کیا
هر وقت شمه ای از این مفهوم در ذهنم میاد به یاد دیالوگی از ال پاچینو در فیلم بوی خوش یک زن میفتم.

چ

جایی که میگفت من همیشه بین کار ها کار درست رو میدونستم چیه شک نداشتم که اون کار کدام است ولی هیج وقت هیچ وقت اون رو انتخاب نکردم میدونید چرا؟؟؟ چون شهامتش رو نداشتم 

به گمونم یک رویداد درست که موجب ایجاد یک روند درست در آینده میشه بسیار مهم است .
امریکایی ها یه مثال جالب دارند : کار درست رو تو جای درست و در زمان درست انجام دادن بسیار بسیار مهم است.

البته این که در کجا هستید و چقدر پتانسیل دارید هم خیلی مهمه البته این که در چه جاهایی قرار دارید و چه فرصت هایی پیش رو دارید.(البته این که کجا هستید و چه کسایی دور بر شما هستن و با چه کسایی نشست و برخواست دارید و ارتباط دارید (چه انلاین چه افلاین )خیلی مهمه (در گذشته این که در نقطه ای خاص از کره زمین بودید و خاصیت های بدنی خاصی داشتید پیشنهاد های خاصی میشد ولی الان میتونید در هر شرایطی هر جای کره زمین هر کاری خاصی رو داشته باشید با در آمد های عجیب غریب و سطح زندگی فوق العاده )


در مجموع یه نکته مهم 

اگر یک چیز رو دیدید به نظرتون کار درست و انتخاب درسته 
اگر تحقیق کافی و دقیق کردید دربارش
اگر دوست داشتید اون کار رو انجام دهید و در حقیقت دلتون خواست



|||| بدون معطلی خودتون رو وقف اون کنید و فقط انجامش بدید ||||

۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۶ ، ۱۵:۴۴
سید هاشم زرین کیا