توسعه

وب سایت شخصی هاشم زرین کیا

توسعه

وب سایت شخصی هاشم زرین کیا

توسعه

هاشم زرین کیا هستم علاقه زیادی به یاد گرفتن و یاد دادن و ارزش ایجاد کردن دارم.
این یادگیری میتونه مطالعه کاغذی باشه میتونه تو کار باشه یا حتی تو سفر یا شاید هم همنشینی با انسان ها و البته متمم خوانی یا در راه متمم خوانی باشه.
تا الان یه کارایی کردم الان یه کارایی میکنم و یه کارایی هم در آینده قراره بکنم.
این وبلاگ بیشتر جایی است که من توش تمرین نوشتن میکنم و البته سعی میکنم دیدگاهم رو نسبت به چیز ها مطرح کنم پس انتطار ساختار های علمی و اکادمیک نباشید.
نوع نوشتار این وبلاگ هم بیشتر شبیه گفتار روزمره من است تا نگارشی از جنس بسیار رسمی کتابی

ضمنا با عرض پوزش بابت این که فونت کلمات پست ها خیلی کوچکن دلیل این که فونت این وبلاگ به این شکل است دو تا چیزه:

1 - اونی که قصد خواندن داره دنبال خواند سرسری نباشه
2- بیشتر با متن کلنجار بره

محبوب ترین مطالب

کراش بازان شمال

يكشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۶، ۱۰:۰۵ ق.ظ


همان طور که  قبلا گفته بودم من دوره ی مهندسی صنایع رو در دانشگاه شمال گذروندم (البته همانطور که میدونید بنده علاقه ای به دانشگاه ها ندارم در حقیقت میتونم بگم که به نظر من جایی که بری بیای یه سری جزوات رو بخونی مجبور باشی که در کلاس هایی که صندلی چوبی دارند بشینی و عرایض استاد رو بشنوی و یه چیزایی بنویسی یه شوخی کنی یه دوری بزنی و در نهایت بعد چند وقت همین جوری رفتن و اومدن یه رسیدی(همون مدرک) رو بگیری که بله بنده چهارسال پنج سال - هشت سال - ده سال این کار رو کردم یه جورایی حماقت هست و تمام حالا خنده دار اینه که انتظار داریم بعد این دوره شاغل شیم و به پاس این رسید بهمون پول هم بدن (در مورد دانشگاه مزایا و معایبش سخن زیاده ولی الان مورد بحث من لزوم دانشگاه رفتن نیست)



دانشگاه شمال ایده ای که موجب شکل گیری و ادامه اش شد شبیه به بقیه دانشگاه های ایران نبود دلیلش هم مشخصه چون دولتی نیست همان طور که میدونید دانشگاه ها رو دولتی میکنن که وزارت علوم یه خلوت گاهی داشته باشه (البته غرض های سیاسی اش رو بررسی نمیکنم اصلا به من چه که دانشگاه ازاد رو رییش رو دولت مشخص میکنه و یا به من چه که جنبش های دانشجویی داریم یا بلاشک به من ربط نداره که چرا روسای دانشگاه های دولتی ما انتصابی هستند و... والله ) ولی همان طور که میدونید هر جایی که دولت به صورت مستقیم دخالت کنه اوضاع خراب خواهد شد ولی از اون جایی که دانشگاه شمال دانشگاه هیات امنایی هست و خصوصی(البته به نظر من این که جایی یک مالکیت مطلق داشته باشه و به صورت مدیر عاملی اداره شه موجب میشه سریع تر اون مرکز رشد کنه ولی خب از اون جایی که هییت مدیره این دانشگاه آدم های بزرگی هستند در نتیجه موجب تعالی سازمان شده است)

با این مقدمه کوتاه میرسیم به دانشگاه شمال حسی که من به دانشگاه شمال داشتم حسی بسیار مثبت بود مجموعه ی با رفاه بسیار بالا کارکنان و اساتید خوب محیطی بسیار دلپذیر با امکانات بسیار زیاد از جمله:
چندین کافی شاپ_رستوران_فست فود_ نان داغ کباب داغ_هایپر مارکت_سالن بیلیارد _سالن گیم نت_ابمیوه فروشی_بستنی فروشی_ایتخر فوق العاده _زمین چمن_بدن سازی و... قلیون سرا(البته این قلیون سرا به خاطر منع قلیون در دانشگاه در رو به روی درب پشتی دانشگاه واقع شده یه جورایی شبیه فیلم دار و دسته نیویورکی که مسابقه مشت زنی غیر مجاز رو در بندر گاه و روی یک تخته ی ایستاده با فاصله ده سانت نسبت به خاک نیویورک برگزار میکردند(راستی امکانات کارگاهی و ازمایشگاهی خوبی هم داره ولی دیگه اولیت بررسی من نبوده )


با این مقدمه طولانی ک به تشریح دانشگاه شمال پرداختم دانشگاه شمال دانشگاهیی با معماری فوق العاده در طبیعتی بسیار زیبا(در داخل جنگل) واقع شده است.

یاده حرفی از دکتر شیری روانشناس افتادم که برای یک سخنرانی به دانشگاه شمال امده بودند(در استادسرا اقامت داشتند) در خلال صحبت هاشون چیز جالبی گفتند:
من صبح با صدای بلبل از خواب بلند شدم اومدم بیرون (محوطه دانشگاه)در مکانی که درخت های خیلی بلند و کل کاری فوق العاده ای داشت دختر و پسر های زیبارو  لبخند زنان  راه میرند دختر هایی که گل روی مو هاشون گذاشتن و اگه دانشگاه شمال دانشگاه هست اون طویله ای که ما تو دانشگاه پزشکی تهران و دانشگاه اکسفورد(انگلستان)توش بودیم چی بود!

همان طور که قبلا گفته بودم من هیچ وقت یک دانشجوی واقعی در دانشگاه شمال نبودم نه با استاندرد های وزارت علوم و نه با استاندارد های عرف دانشگاه شمال در حقیقت بنده بیشتر در گیر مطالعات خودم و درگیری های کاری و تحقیقاتی خودم بودم و تقریبا نه در کلاس ها شرکت میکردم نه در برنامه هایی که بچه ها میگذاشتند تقریبا اطلاعی از برنامه های دانشگاهی و البته دور همی ها رو نداشتم و مشغول به فعالیت های خارج از دانشگاه خودم بودم(به عبارتی خیلی از همکلاسی های خودم رو هم نمیشناختم و در کل شاید با دو سه نفر آن هم زمان بسیار محدودی وقت گذراندم)

در هفته ی گذشته به خاطر پروژه ای مربوط به زرین سیستم در دانشگاه شمال حضور پیدا کرده بودم

در حال حاضر که من دانشجوی این دانشگاه نیستم و یک فردی بیرون ام و ناظر بر دانشگاه شمال

به صورت کاملا اتفاقی با کانالی در تلگرام مواجه شدم به نام کراش یاب شمال با ۱۹۰۰ نفر عضو(دانشگاه شمال کم تر از شش هزار دانشجو دارد)
ساز و کار این کانال بدین صورت است که اگر فردی به فرد دیگری کراش پیدا کند(اگه شما هم مثل من معنی کراش رو نمیدونستید و براتون سوال پیش اومده که کراش چیه؟ و تنها ایده ای که در مورد کراش دارید همان کراش بازی پلی استیشن هست میتونم بهتون بگم کراش به معنی اینه که کسی رو دوست دارید و بهش نگفتید به این میگن کراش)


عملکرد این کانال به این صورته که در صورتی که از کسی خوشتون اومد و براتون جذاب بود و یا عاشقش شدید به عبارت دیگه  اون فرد برای شما با افراد دیگه تفاوت داشت.
مشخصات فرد مورد نظر رو میزارید و فرد مورد کراش دیده این رو در کانال میبینه(این جوری فقط خود فرد کراش دهنده و کراش گیرنده  متوجه میشه کی کی رو میگه و دو ور رابطه با استفاده از یه ربات تلگرامی هم رو پیدا میکنند و تمام






پینوشت: در ادامه به بررسی این موضوع میپردازم که دلایل شکل گیری و احساس نیاز به همچین ابزار هایی چه چیزی میباشد (احتمالا میگید هاشم چی میگی تو ؟!؟! دلیلش مشخصه عرضه و تقاضایی به قدمت تاریخ شکل گیری موجودات زنده ولی بحث من این نیست من میخوام شکل گیری و ساختار مندی عمق گیری و حجم روابط بر مبنای دنیا مجازی(البته همیشه با لفظ دنیای مجازی مشکل دارم این چیزی که باهاش مواجهیم دنیایی کامل واقعی هست ) و میتونیم بگیم دنیای آنلاین

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی