حسرت های انسان ها
معمولا وقتی انسان ها به اخر یه راهی میرسند ای کاش ها رو بررسی میکنن به گمونم اخرین راه زندگی انسان همانا یک دوست خوب هست.
۱. ای کاش خودم را با دیگران مقایسه نکرده بودم.
همه با این مشکل دست و پنجه نرم میکنند، اما تقریبا چیزی وجود ندارد که برای موفقیت به این اندازه مضر باشد. به جای مقایسهی خودتان با دوستان، خانواده، یا الگوهای زندگیتان، به این فکر کنید که نسبت به انسانی که تا دیروز بودهاید چقدر پیشرفت کردهاید و چه دستاوردی داشتهاید.
۲. ای کاش اقدام میکردم و آرزوهایم را عملی میکردم.
برایتان راز کوچکی را فاش خواهم کرد: هیچ “بلافاصلهای” وجود ندارد. بسیاری از آدمها را این فکر که چه کسی میخواهند باشند ناتوان و زمینگیر کرده است چون آنها نگران هستند به آن سرعتی که میخواهند این اتفاق رخ ندهد. خب، رخ هم نخواهد داد. اما چه چیزی از زمان گذاشتن روی رویایتان و هر روز شاهد یک پیشرفت حلزونی بودن بدتر است؟ هدر دادن زندگی برای انجام کارهایی که نمیخواهید انجام دهید.
۳. ای کاش بیشتر بیخیال جهان اطرافام شده بودم.
همهی اطرافیان شما سعی میکنند آنچه هستید یا آنکه باید باشید را به شما دیکته کنند، و البته شما هم به آنها اجازه میدهید. به غیر از خودتان لازم نیست که هیچ کس ارزش شما را تایید کند، و اگر زندگیتان را صرف خوشحال کردن آدمهای دنیای اطرافتان کرده باشید، روزی عمیقا از این کار حسرت خواهید خورد. نگران خوشحال کردن والدین، دوستان، یا رییسهایتان نباشید. شما باید در درجهی اول و بیشتر از همه نگران خودتان باشید. همیشه.
۴. ای کاش منتظر نمیماندم که “از فردا شروع کنم.”
بهانهها فراواناند چون جور کردن آنها بسیار راحت است. شما همیشه برای توجیه تنبلیتان دلایلی پیدا خواهید کرد، و این یکی از علتهای شایع حسرتهای دم مرگ است. چیزهایی که میخواهید فردا انجام دهید، بدون تلاش کردن، میتوانند به چیزهایی تبدیل شوند که آرزو داریدای کاش ۵۰ سال پیش انجام میدادید. این حسرت را به دل خودتان نگذارید.
۵. ای کاش بیشتر ریسک کرده بودم.
ترس از طرد شدن یا شکست، هنگام مواجه با مرگ از بین میرود. دختر زیبایی که به شام دعوتش نکردید، شغلی که به خاطر احساس نالایق بودن برای آن درخواست ندادید، یا کسب و کاری که به آن اعتقاد داشتید اما هرگز آن را راهاندازی نکردید بار سنگینتری بر دوشتان خواهند بود تا شکست خوردن مفتضحانه و درس گرفتن از آن.
۶. ای کاش ادامه داده بودم.
حتی اگر آنقدر شجاع باشید که ریسک بکنید، باز هم شکست رخ خواهد داد. اما، جایی که این شکست میتواند به حسرت بزرگی تبدیل شود، هنگام تصمیم به تسلیم شدن است. وقتی که اجازه میدهید فشار کم آوردن در زندگی بر عشق شما نسبت به کار و کوششی که انجام میدهید غلبه کند، میبازید. پس ادامه بدهید.
۷. ای کاش به بقیه گفته بودم چقدر دوستشان دارم.
همه میخواهند احساس کنند که دوست داشته میشوند، اما تعداد کمی هستند که مایلند به دیگران بگویند چقدر آنها را دوست دارند. بنابراین اغلب در گیر و دار بهدست آوردن عشق هستیم اما در بخشیدن آن به کسانی که برایمان مهم هستند کوتاهی میکنیم. پیش از آن که خیلی دیر شود، “دوستت دارم” را به آنها زیاد بگویید.
۸. ای کاش به آنچه داشتم قانع بودم.
چه پول بیشتر باشد، چه شناخت بیشتر، یا امکانات بیشتر، ما همیشه از هر چیزی بیشترش را میخواهیم. تعداد بسیار کمی قادرند صادقانه قدمی به عقب بردارند و درک کنند آنچه دارند بیش از حد کفایت است. این که از زندگی بیشتر بخواهید همیشه خوب است، اما ضروری است که واقعا قدردان چیزهایی باشید که دارید.
۹. ای کاش از بدنم بهتر مراقبت میکردم.
جامعهی امروز به ما میگوید که “مراقبت از خود” یعنی داشتن یک شکم خوش تراش شش تیکه. این به هیچ وجه درست نیست. انتخابهای سالم و مناسب در همهی جنبههای زندگی مهم است، نه فقط در زمینهی ورزشهای جسمی. نخوردن هله هوله، نکشیدن یک پاکت سیگار در روز، و هر آخر هفته الکل ننوشیدن ۳ راه بسیار راحت برای شروع هستند.
10- ای کاش انقدر حرف های دیگران رو گوش نمیکردم
همه فکر میکنند همیشه حق با آنها است و همه عقایدی دارند که گاهی آنها را به دیگران تحمیل میکنند. داشتن عقاید و باورها مشکلی ندارد، اما از آن مهمتر این است که توانایی گوش دادن داشته باشید. حتی اگر با نقطه نظری موافق نیستید، خودتان را به چالش بکشید تا بدون قضاوت کردن به حرف دیگران گوش بدهید.
۱۱. ای کاش آن قدر کینه نمیورزیدم.
وقتی کسی به شما آسیب میزند موجب دلسردی میشود، بخصوص اگر آن شخص خیلی برایتان مهم باشد. اما اصرار ورزیدن به کینه توزی در دراز مدت بیشتر از احساسی که آن اوایل دارید به شما آسیب خواهد زد.
۱۲. ای کاش بیشتر مسافرت رفته بودم.
آدمها اغلب دچار این اشتباه میشوند که “مسافرت” باید حتما به یک کشور خارجی باشد و یکی دو هزار دلار پول خرج کرد. چرند است. بپرید توی خودرو، یک ساعت تا یک شهر نزدیک رانندگی کنید، و چیزی را کشف کنید که قبلا نکرده بودید. به خاطر این مفاهیم اشتباه درمورد مسافرت خودتان را در خانه حبس نکنید.
۱۳. ای کاش به همه چیز خندیده بودم.
شما خودتان را بیش از حد جدی میگیرید. عجب، ما همه این کار را میکنیم. یکی از حسرت های اصلی که آدمها در زندگی دارند همین زندگی را بیش از حد جدی گرفتن است. البته، رخداد حوادث بد حتمی است. اما آنها همیشه به آن بدی که ما در ذهنمان تصور میکنیم نیستند. و اگر زندگی را با خنده سر کنیم، آیا خیلی جالبتر نخواهد بود؟
۱۴. ای کاش مسائل مربوط به کار را همان جا سر کار رها میکردم (فقط ۴۰ ساعت کار در هفته)
آدمها ذاتا اهل کار کردن و پول درآوردن برای کسانی هستند که دوستشان دارند. اما، این اغلب به قیمت غفلت از عزیزانمان تمام میشود چون ما زمان نفرت آور زیادی را صرف رتق و فتق امور در اداره یا صرف فرستادن ایمیل در آخر هفتهها میکنیم. خبر این است: شغل شما همچنان سر جایش خواهد بود و حتی پس از مرگ شما هم وجود خواهد داشت، اما ممکن است در عوض پشت آن میزها بنشینید و افراد خانوادهتان را از یاد ببرید. نگذارید این اتفاق بیفتد.
۱۵. ای کاش با دوستانم رابطه ام را حفظ میکردم.
برای آدمها قطع رابطه طبیعی است، اما اغلب این امر زائیدهی چنین ذهنیتی است که”آنها با من تماس نگرفتند پس دلشان برای من تنگ نشده است.” اگر واقعا دلتان برای کسی تنگ بشود و دوست داشته باشید از حال او مطلع شوید، احتمال دارد که آن طرف هم همان احساس را داشته باشد. سعی کنید شما نفر اولی باشید که به دیگری زنگ میزند، نامه مینویسد، یا سر میزند. از انجام این کار خوشحال خواهید شد.
۱۶. ای کاش بیشتر در مورد جهان واقعی اطرافم آگاهی داشتم.
من اعتقاد ندارم که این موضوع مسئلهی چندان بزرگی برای کسانی باشد که در بستر مرگ هستند، اما برای نسل هزاره این موضوع حسرت بزرگی خواهد بود. ما همیشه هر جا که میرویم در دام گرفتاریها گیر میافتیم. این ما را تشویق میکند که ناخودآگاه زیبایی را که هر روز احاطهمان میکند نادیده بگیریم.
۱۷. ای کاش اعتماد به نفس بیشتری داشتم.
همهی آدمها خودآگاه هستند، به خصوص کسانی که به نظر میرسد از خودشان بسیار راضی و مطمئن هستند. یک اشتباه بزرگ که آدمها در زندگی مرتکب میشوند این است که حقیقتا به توانایی خودشان باور ندارند. این خیلی خجالت آور است چون کار بسیار راحتی است. فقط کافی است که ارزش خودتان را باور و تایید کنید و ایبن حسرت را بر دل خودتان نگذارید.
۱۸. ای کاش به درک و بینش خودم اعتماد میکردم.
دلیلی وجود دارد که احساس میکنید آن صدای ضعیف را میشنوید. متاسفانه، برای بسیاری از ما در زندگی آن صدا میتواند کاملا خشن و درهم شکننده باشد. اما، مواقع بسیار دیگری وجود دارد که آن صدا بلندگوی قلب است، به شما میگوید که واقعا آرزوی چه چیزی را دارید و از ته دل چه چیزی را میخواهید. پس به آن گوش بدهید.
۱۹. ای کاش با جماعت بهتری حشر و نشر میکردم.
چه بخواهید باور کنید چه نه، اما شما محصول مستقیم افرادی هستید که اطراف خودتان را با آنها پر کردهاید. اگر با احمقها معاشرت کنید، احتمال آن بسیار زیاد است که به یکی از آنها تبدیل بشوید. زیبایی زندگی آن است که ما درمورد کسانی که میخواهیم وقتمان را با آنها بگذرانیم و نحوهی صرف آن قدرت انتخاب آگاهانه داریم. من نمیتوانم خیلی این موضوع را برای شما تشریح کنم، اما در زندگی به دنبال افرادی هستم که همیشه من را به چالش میکشند، تشویق میکنند، و به رشد و پیشرفت وا میدارند.
۲۰. ای کاش راه رفتنی را رفته بودم.
آدمهای بسیار کمی وجود دارند که در سر کردن زندگی آنگونه که میخواهند موفق هستند، اما در عملی کردن یک برنامه برای رسیدن به هدف کارشان افتضاح است. فقط با صدای بلند رویاپردازی کردن کافی نیست. شما باید کاملا نیاز داشته باشید به آن موقعیت برسید و در این راه دست به اقدام بزنید.
ما
میتوانیم با تمام کشمکشها و درگیریهایی که زندگی به بار میآورد روبهرو
شویم، اما این به آن معنی نیست که مجبور هستیم آنها را با جان و دل قبول
کنیم. بله، یقینا این کار دشوار است، اما هر چیز ارزشمندی همین طور است.
زندگی به راستی در یک انتخاب ساده خلاصه میشود:
یا همین حالا برای احساس
رضایت تلاش کنید یا در آخرین لحظات زنده بودنتان آرزو کنید کهای کاش این
کار را کرده بودید و خب از اون جایی که اخرش نتیجه یکی میشه پس فکر کنم باید کارهایی که باید انجام بدیم رو انجام بدیم(البته این به این معنی نیست که بریم هر حرام و منکر و بی قانونی رو در جهان انجام بدیم و دنیا و خودمون رو پر از تلخی و مشکلات و... بکنیم
چون عمر بسر شد چه بغداد و چه بلخ پیمانه که پر شود چه شیرین و چه تلخ
می نوش که بعد از من و تو ماه بسی از سلخ به غره آید از غره به سلخ