توسعه

وب سایت شخصی هاشم زرین کیا

توسعه

وب سایت شخصی هاشم زرین کیا

توسعه

هاشم زرین کیا هستم علاقه زیادی به یاد گرفتن و یاد دادن و ارزش ایجاد کردن دارم.
این یادگیری میتونه مطالعه کاغذی باشه میتونه تو کار باشه یا حتی تو سفر یا شاید هم همنشینی با انسان ها و البته متمم خوانی یا در راه متمم خوانی باشه.
تا الان یه کارایی کردم الان یه کارایی میکنم و یه کارایی هم در آینده قراره بکنم.
این وبلاگ بیشتر جایی است که من توش تمرین نوشتن میکنم و البته سعی میکنم دیدگاهم رو نسبت به چیز ها مطرح کنم پس انتطار ساختار های علمی و اکادمیک نباشید.
نوع نوشتار این وبلاگ هم بیشتر شبیه گفتار روزمره من است تا نگارشی از جنس بسیار رسمی کتابی

ضمنا با عرض پوزش بابت این که فونت کلمات پست ها خیلی کوچکن دلیل این که فونت این وبلاگ به این شکل است دو تا چیزه:

1 - اونی که قصد خواندن داره دنبال خواند سرسری نباشه
2- بیشتر با متن کلنجار بره

محبوب ترین مطالب

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هاشم زرین کیا وبلاگ» ثبت شده است

پست های اخیر من داره میره سمت صفت ها از دافیت تا شهامت و اعتماد و احساسات و ... و بیشتر تلاشم در حال رسیدن به نقطه نظر مشترک در مورد کلمات و فهم مشترک در مورد کلمات هستم (به نظر من کلمات خیلی مهم هستن خیلی خیلی خیلی مهم مهم تر از هر چیزی انقدر مهم هست که به نظرم بسیاری از تنش ها به دلیل فهم نامشترک طرفین از کلمات سرچشمه میگیرد)

با مقدمه نسبتا کوتاه در این پست میرم سره اصل مطلب:



اگر با شنیدن کلمه داهاتی اولین چیزی که به خاطرتون میاد البوم داهاتی شادمهر عقیلی هست احتمالا تجربه های خوبی رو در اواخر دهه هفتاد داشتید :) همان طور که میدونید این البوم پر فروش ترین البوم موسیقی پاپ ایران بوده با بیش از 10 میلیون نسخه

البته شاید هم وقتی کلمه داهاتی رو میشنوین یاده یه مفهوم دیگه میفتید؟؟!!!


اگر وقتی کلمه دهاتی رو وقتی میشنوید یاده فراورده های لبنی دهاتی و بستنی های خیلی خیلی خوشمزه دهاتی افتادید که نوش جونتون هر وقت میرید تو جاده چالوس بستنی میخورید به یاد من هم باشید.

ولی باز هم ممکنه یاد چیزه دیگه ای بیفتید

یک فرد کثیف بو گندو - بدون اداب اجتماعی شهری - بی شخصیت - کلا ادم ناجور این کلمه گاها انقدر بار سنگین معنایی بدی داره که یه جورایی مصداقی از فحاشی میشود.
حالا جالب تر از این داستان اینه که گاها وقتی از واژه داهاتی استفاده میکنی بعضی از دوستان که خود رو داهاتی میدونن موضع میگیرند و به دفاع از دهاتی بودن میپردازند (البته اون فردی که از این واژه به عنوان روشی برای تحقیر کردن استفاده میکنه موضعش مشخصه و باید یاد گرفت نسبت به کسی که تحقیر کننده است واکنش درست نشان داد)

ولی واقعا از این واژه چه زمانی استفاده میشود (البته نکته ای که خیلی مهم هست که خودم هم بهش تاکید دارم اینه که به نظر من افرادی که ساکن روستا هستن یا اهل روستا بودن یا عشایر و هر چیزی دیگه یا واقعا هیچ فرقی با هیچ کسی دیگه ای ندارند در حقیقت چه کسی در سن خوزه باشه چه در روستای پشت کوه ساوج بلاق سفلی به معنی واقعی هیچ فرقی نداره مهم اینه که اون فرد چقدر ارزشمند و چقدر فکر زیبا و عمل درست داره) وقتی افراد میخواهند از نوکیسه گری بگویند از این که یه فرد اداب اجتماعی رو رعایت نمیکنه (این اداب اجتماعی شامل رانندگی - همسایه مداری - برخورد های اجتماعی و ... میشود) وقتی با یه همچین موجود عجیب غریبی برخورد میشه معمولا از واژه دهاتی استفاده میکنند(البته گاها اگه لباس و یا اسباب زندگی یا هر چیزی که پیرامون فرد هست و مطابق مد روز نباشه موجب میشه که فرد مورد نظر داهاتی به حساب بیاد (نکته ی عجیب اینه که اگه یه فردی تو خونش مرغ و خروس هم داشته باشه دهاتی است ولی اگه سگ داشته باشه میشه لاگژری:)
اما با همه ی این اوصاف گاها یک سری از رفتار ها و منش های اجتماعی بعضی از ادم ها ب
 ه معنی واقعی کلمه رنج اور است از فردی که فکر میکنه چون یه مقدرای پول داره و یا از اشنایانش پول داره و یا پست خاصی رو گرفته که میتونه قدرت نمایی کنه به گونه ای رفتار میکنه و صحبت میکنه و برخورد میکنه که بسیار بسیار زننده است و فکر میکنه به خاطر حساب بانکی و یا پستی که دارد میتواند رفتار های بدی با افراد دیگر بکند!؟؟!(البته گاها این عزیزان متوجه نمیشوند که در حال رفتار بدی هستند) باز هم به خاطر میارم یه سری مدرسان دانشگاه رو که جوری رفتار میکنند و برخورد میکنن که بسیار بسیار زننده است و البته پزشکانی هم هستند که این گونه رفتار میکنند و صد البته مدیران و مهندسینی که همچین رفتاری دارند(به نظرم این افراد بلاشک داهاتی هستند(البته اون وجه بده داهاتی رو منظورمه البته تو ذهنم کلمه ای بهتر برای توضیح دادن در مورد این ها هست که خب ترجیح میدهم ازش استفاده نکنم )
به هر صورت نکته ی کنکوری این پست اینه که افراد داهاتی شاید در جامعه باشند و این افراد در حقیقت بخشی از جامعه هستند و با رفتاری متنا
 
ب با این ادم ها میتوانیم خصلت داهاتیت رو در این ها پایین بیاریم :)



پینوشت یک :در بسیاری از بخش های این پست داهاتی بودن و نو کیسه بودن رو به یک معنی لحاظ کردم


پینوشت دو :
یاد یه خاطره ی جالب و همزمان عجیب افتادم یه زمانی با یه نفر یه همکاری هایی داشتم و یک بار بنابر توهیین و یه جورایی بنابر قصد تحقیر کردن من بهم گفت داهاتی؟!؟!در وحله اول بسیار بسیار تعجب کردم؟!؟! که ایا این واژه بر من مصداق داره یا نه!؟!؟ این واژه چه معنی داره!؟!؟ (احتمالا بعد از اون زمان تا همین حالا بیشترین زمانی که برای این واژه فکر کردم همین الان بود ) و صد البته دفعه بعدی که یه نفر این حرف رو به من بزنه بلاشک از روش های جلوگیری از تحقیر شدن استفاده میکنم
۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۶ ، ۱۹:۰۰
سید هاشم زرین کیا
هر وقت شمه ای از این مفهوم در ذهنم میاد به یاد دیالوگی از ال پاچینو در فیلم بوی خوش یک زن میفتم.

چ

جایی که میگفت من همیشه بین کار ها کار درست رو میدونستم چیه شک نداشتم که اون کار کدام است ولی هیج وقت هیچ وقت اون رو انتخاب نکردم میدونید چرا؟؟؟ چون شهامتش رو نداشتم 

به گمونم یک رویداد درست که موجب ایجاد یک روند درست در آینده میشه بسیار مهم است .
امریکایی ها یه مثال جالب دارند : کار درست رو تو جای درست و در زمان درست انجام دادن بسیار بسیار مهم است.

البته این که در کجا هستید و چقدر پتانسیل دارید هم خیلی مهمه البته این که در چه جاهایی قرار دارید و چه فرصت هایی پیش رو دارید.(البته این که کجا هستید و چه کسایی دور بر شما هستن و با چه کسایی نشست و برخواست دارید و ارتباط دارید (چه انلاین چه افلاین )خیلی مهمه (در گذشته این که در نقطه ای خاص از کره زمین بودید و خاصیت های بدنی خاصی داشتید پیشنهاد های خاصی میشد ولی الان میتونید در هر شرایطی هر جای کره زمین هر کاری خاصی رو داشته باشید با در آمد های عجیب غریب و سطح زندگی فوق العاده )


در مجموع یه نکته مهم 

اگر یک چیز رو دیدید به نظرتون کار درست و انتخاب درسته 
اگر تحقیق کافی و دقیق کردید دربارش
اگر دوست داشتید اون کار رو انجام دهید و در حقیقت دلتون خواست



|||| بدون معطلی خودتون رو وقف اون کنید و فقط انجامش بدید ||||

۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۶ ، ۱۵:۴۴
سید هاشم زرین کیا
همیشه علاقه زیادی به عکاسی شکار لحظه ها ادیت کردن و ... داشتم زمانی بود که واقعا عکاسی رو خیلی دوست داشتم و برای رفتن به عکاسی برنامه ریزی میکردم ب (در حقیقت برای عکاسی جا های مختلف میرفتم) البته هنوز هم علاقه زیادی به عکاسی دارم ولی متاسفانه هیچ تجهیزات عکاسی ندارم چون همشون از بین رفتن.
هیچ وقت عکسی برای عکاسی از ادم ها نمیگرفتم چه معنی میده که آدم ها در عکس من باشند جای انسان ها نیست (البته اگر یک ادم جزئی از اون عکس باشه موردی نداره ولی عکسی که برای یک ادم گرفته شه واقعا برام جذاب نیست )اما نکته جالب اینه که کلا تعداد عکس هایی که از خودم دارم به تعداد انگشتان دست هم نمیرسه؟!؟! در حقیقت اصلا از یه دوره هایی از زندگیم کلا عکسی ندارم بین نه الی 20 سالگی؟؟!؟!( به جز عکس های مکه :) که از 650 تا  عکس فقط در یکی از این عکس ها حضور داشتم .عکس هایی از خودم هست که واقعا دوستشون دارم یکیش عکس 6 ماهگی یکی عکس 5 سالگی و سه تای دیگه عکس هایی است که تو مدت اخیر گرفتم (عجیب اینه که من تو جشن های عروسی یا دورهمی ها و... که شرکت کردم هیچ عکسی از خودم ندارم ) اما با قاطعیت میتونم بگم تو این چند ماه اخیر سه تا عکس از خودم بوده که دوستش داشتم (البته الان که دارم فکر میکنم اصلا و ابدا این که خودم چه جوری افتادم اصلا مهم نبود مهم اون جا و حس و حال و مکانی بود که تو عکس وجود داشته ام )


عکس اولی که یکی از دوست های عزیز متممی گرفته و عکسی است که در جلسه گردهمایی سال 96 بچه های متمم گرفته شده روزی بسیار بسیار فوق العاده و تجربه محشری بود برای من :) و البته عکس بعد از 12 ساعت همایش که و احتمالا طولانی ترین وقتی که به صورته نشسته بودم روی داد البته در اون 72 ساعت به گمونم سه یا چهار ساعت خوابیدم

این همان عکسی است که در پروفایل این سایت گذاشته ام


عکس دوم در همون جلسه متمم گرفته شده و به عنوان عکس یادگاری با بهترین دوستان متممی  بوده با قاطعیت میگم در تاریخ هیچ فردی اینگونه عکسی رو خراب نکرده (واقعا هر چی فکر میکنم متوجه نمیشم در چه شرایطی بودم که عکس این جوری در اومد.



این عکس رو هم چند روز پیش به صورت کاملا اتفاقی گرفتم(تف تو ریا) یاده بچه های گروه جهاد میفتم که بنده به عنوان عکاس گروه نیزخدمت میکردم.
و هر وقت عکس روحانی از دوستان میگرفتم (البته منظورم رییس جمهور منتخب ایران نیستااا) همه به اتفاق میگفتن تف تو ریا ولی من حیث المجموع وقتی این عکس رو دیدم نمیدونم ناخود اگاه یه حس خیلی خوبی بهم دست داد (خیلی دوست دارم اگه بچه های جمعیت آمل هم فعالیتشون بره بالا و جنم خودشون رو نشون بدن تعداد بیشتری بشن و با پشتکار و تلاش بالاتر یک خونه ی ایرانی را در آمل تقبل کنم البته باید اوضاع مالیم هم خوب شه )
۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۶ ، ۰۹:۳۴
سید هاشم زرین کیا


(اول از همه عذر خواهی میکنم بابت کم تر نوشتن در این وبلاگ ) چندی است خیلی وقت نمیکنم برای نوشتن(البته خودتون بهتر میدونید این حرف بهونه ای بیش نیست و الی کسی که واقعا بخواد کاری رو انجام بده چیزی به نام وقت نداشتن و نتونستن و اجازه نداشتن و ... نداره ولی خب چند روز اخیر حوصله ی نوشتن متنی که برای منتشر کردن داشته باشم نداشتم.

جلب توجه و شنیده شدن به گمانم مهم ترین نیاز بعد از نیاز های اولیه است (غذا و خوراک و آب و خواب به احتمال بسیار زیاد توجه کردید که اگر طفل خردسالی (در حد زیر هفت هشت ماه در حقیقت غیر عاقل) گریه میکنه دلایلش چند تا چیز میتونه باشه : گشنشه - کثیف کرده - درد داره - یا توجه میخواد.

یه مثال قدیمی هست که میگه بچه ها برای جلب توجه گریه میکنن و بزرگ تر ها برای جلب توجه خودشون رو به کشتن میدن این شاید نشانه ی مهمی باشه برای تاثیر زیاد جلب توجه در زندگی

البته نکته ای دیگه هم هست اینه که هر کسی بنا به شرایط و روحیاتش حجم خاصی از توجه رو میطلبد یکی شاید خیلی کم یکی خیلی زیاد یکی کامل از تنها بودن با خودش و با خود فکر کردن با خود نوشتن با خود فیلم دیدن لذت ببره شاید بار ها و بار ها یک سریال رو ببینه و بخنده و غرق در خود باشه یکی دیگه هم روحیش به گونه ای باشه که باید هر لحظه در جمع باشه در محیط های باشه و بگه بخنده شوخی کنه نقشه بچینه کار کنه و .... این افراد معمولا وقت زیادی با کامپیوتر نمیزارن حوصله طراحی کردن حوصله انجام یه پروژه رو که چند روز باید مداوم روش کار کنند رو ندارند و بیشتر به در شغل ها و فعالیت هایی میخورن که بکنن ببرن بدن و .... پر جنب و جوش باشه روزی که خیلی پر جنب و جوش باشه پر از حادثه پر از اشنایی با ادم های جدید پر از قرار داد پر از پروژه و ادم ها سیستم ها و ساختار های متفاوت روز فوق العاده اشون هست در صورتی که برای گروه اول این روز شبیه مرگ است و بس

البته نکته ای که هست اینه که هیچ فرقی در گروه اول و دوم نیست فقط نکته ی مهم اینه که افراد رو باید در جای درستش قرار بدهند.



۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۶ ، ۱۷:۳۲
سید هاشم زرین کیا




عکس این پست عکس جالبیه و دیدی که من به این عکس دارم در مورد برون دهی ذهنی مغز ادمی است.

مدت هاست که در این مورد میخواستم بنویپسم حال شاید فرصتی باشه که بتونم دربارش کیبورد بزنم.

بازار مواد مخدر دخانیات و نوشیدنی های الکلی بازار بسیار بسیار بزرگی است و مصرف کنندگان این چیز ها (جدا دیگه باید چیز گفت که از شکل مایع جامد گاز امیلاسیون و سوسپانسیون هم دار:)) قسمت بزرگی از جامعه را در بر میگیرد.

بلاشک من نمیخواهم این جا در قامت یک موعظه گر باشم که فرمان دوری از شراب و مخدرات را صادر کنم اما یه دید شخصی دارم در این باره که به گمانم تشریح کردن آن حس خوبی حداقلبرای خودم داره

اول از همه من با قانون ایجاد کردن و جزا و مجازات و غیر قانونی کردن هر چیزی تاکید میکنم هر چیزی کاملا مخالفم در حقیقت به نظرم باید همه چیز ازاد باشه ولی اگاهی عمومی در آن مورد ایجاد شود.(کسانی که نقدی در این باره دارند بسیار خوش حال میشوم نظر خودشون رو در قسمت کامنت های این پست بنویسند)



«تمدن بدون شراب امکان ندارد و بدون قید و حد هم امکان ندارد و آنجا که آزادی نیست قید و حد هم نیست .»




۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۶ ، ۱۸:۳۶
سید هاشم زرین کیا

دوستانی که من رو میشناسن یا این که با من اشنایی نسبی دارن میدونن که اصلا ادمی نیستم که به هیچ عنوان گرایش های چپی داشته باشم و از این خضعبلات بگم.

( نقلی است که به وینستون چرچیل نسبت دادن که میگه: اون جوانی که پیرو کمونیست نیست قلب نداره و اون فرد پیری که پیرو سرمایه داری نیست عقل؟؟!!) خوده من به شخصه همیشه پیرو اقتصاد بازار سرمایه داری خصوصی و ... بودم و تنها را پیشرفت ملل رو هم این میدونم و بس و از اون ادم هایی هم که نیستم که مردم رو به زهد و درویشی رهنمود کنم و بگم بله باید اقتصاد مقاومتی ( ریاضتی ) داشته باشید.بلکه معتقدم همه ادم ها باید اوضاع مالی فوق العاده ای داشته باشن و هر چی میخوان رو داشته باشند و بر مبنای انتخاب خودشان زندگی کنن)




با این مقدمه و خط و نشونی که اول کاری کشیدم میخوام به یه خصلت خیلی بد ناپسند و وحشتناک انسان ها اللخصوص خیلی از ادم هایی که میشناسم که در ایران زندگی میکنند بپردازم

مصرف گرایی

این که فلان چیز باید این مارک باشه - هر ماه باید یه دست لباس بخریم این لباس دیگه مد نیست - ااا سال جدیده باید لباس بخریم خونه رو مبل هاش رو عوض کنیم کاغذ دیواری و پارکت جدید بگیریم ااا پرده ها رو عوض کنیم - این ماشین رو بریم صفرش کنیم صفرش اومده خوبه؟!؟!!؟

اوه اوه از مهمونی ها دیگه نگم حالا این مهمونی عروسی باشه یا مراسم مرگ یا دوره همی یا مثلا جشن تولد یا چیزی شبیه این اولا که باید یه سری تغییر دکوراسیون بدین!؟!؟!
دوما که باید انواع اطعمه و اشربه اماده کنید به مقدار بسیار زیاد و بیشتر از نیاز مصرف کننده چون اگه به اندازه مصرف کننده ابشه که زشته خوبیت نداره !؟!؟




از جشن های عروسی و داستان های مربوط به اون که دیگه توضیح ندم نگم که موجب چه اختلاف ها چه ناراحتی هایی بین خانواده ها و بالطبع چه هزینه های بیخودی برای جشن ها و البته خرید های بی خود و بی جهت داماد و عروس و البته هزینه های عجیب غریب بابت جهیزیه مراسم عروسی مراسم لباس زنی و...!؟!؟!


ببینید من نمیگم که هیچ هزینه ای نکنید کفش هاتون رو پینه بزنید با دمپایی برید رو پشتی تکیه بدید خونه گلی داشته باشید از این ماشین قدیمی امریکایی ها داشته باشید( فکر کنم یکم دیگه ادامه بدم یه سری سره نخ ها پیدا میکنید از اون اواتاری که تو ذهنمه و دارم تعریف میکنم و اون وقته که من رو جمع میکنن میبرن:)

با همه این اوصاف نمیخواهم به این نتیجه برسم که زهد و تقوا پیشه کنید فقط و فقط میخوام بگم زیبایی در سادگی است در دسترس بودن منابع امری بسیار مهم است ولی استفاده درست از این منابع و پرهیز از ریخت و پاش کردن ها بیخود (یاده یه دیالوگی از فیلم فایت کلاب افتادم که میگفت : ما پول در میاریم که با اون پول بریم چیز هایی بخریم و به اونایی نشون بدیم که از اون ادم ها متنفریم؟!؟!؟!)

این که این چیزا خرید فلان لباس فلان غذا سه برابر نیاز خریدن و در اخر انداختن در سطل زباله لباس رو با قیمت وحشتناک بالا خریدن و یک بار پوشیدن و فراموش کردن آن؟؟

همه و همه این چیز هایی که گفتم در نهی مصرف گرایی مطلقه

به نظر من این که اون چیزایی که داریم رو قدر بدونیم و این که اون وسایلی که دوست داریم رو بخریم خیلی همه ولی به شخصه make it your self رو بیشتر از هر چیزی دوست دارم این که اون کیفی که دارم رو خودم درست کنم



چرم اون رو خودم تهیه کنم طرحش رو خودم بدم و در آخر اون رو داشته باشم و در پشت زمینه اش خاطره ی اون چیز رو داشته باشم بسیار بسیار لذت بخش تر خواهد بود.

یا این که خونه ای داشته باشم که خودم تو ساختش دخالت مستقیم داشته باشم یا این که وقتی دارم وسایل خونه تهیه میکنم همه اجزای خونه شخصی سازی شده و فکری پشتش باشه


۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۶ ، ۱۹:۰۴
سید هاشم زرین کیا



شاید خیلی از افراد تا از وابستگی میشنون یاده داستان شازده کوچولو و صحبت های شاهزاده فضایی میفتند.( اهلی کردن و بقیه قسمت های این نوشته زیبای سنت اگزوپری در مورد دوست داشتن)

خب شاید درست باشه که به قولی اگه آدم گذاشت اهلیش کنن (اهلیش کن یعنی: احساس علاقه ایجاد کنن ) بفهمی نفهمی خودش رو به این خطر انداخته که کارش به گریه کردن هم بکشه چون ذات اهلی کردن یعنی این)

شاید این هم درست باشه اما چند سوال برام ایجاد شده:


واقعا وابستگی چیه؟؟

چرا وابستگی ایجاد میشه؟

سطح وابستگی افراد چه گونه با هم تفاوت دارد؟
آیا وابستگی اتفاق خوب و حس قابل قبولیه؟؟


میتویند با گوگل کردن وابستگی احساسی یا کلمات شبیه  این و یا با بررسی ساختار ذهنی انواع بررسی و تاثیرات بر روی مغز وابستگی رو به طور کامل مطالعه کنید.

من همیشه از وابستگی میترسیدم تا اون جایی که یادمه همیشه و همیشه میترسیدم. به غیر از حس ترس از دست دادن اون چیز( دوباره میگم منظور از چیز اینه که اون چیز هر چیز میتونه باشه شامل: افراد - اجسام - اماکن - تفریحات - لذت ها و شغل و هر چیز دیگه ای که هست)

دلیل های دیگه ای هم داشتم حسم  این بود که یه چیز بهتر و بالا تری از پس پرده این هم هست پس وابسته بشم به این چیزی که الان میبینم احتمالا موجب میشه که به اونی که در اینده باهاش روبه رو خواهم شد پشت پا بزنم(سره همین میگفتم خب FREE AS A BIRD  ولی دیدم نه ظاهرا این جوری نیست وابستگی رمز لذت بردن از زندگیه این که همیشه در تنش باشم همیشه در حال انتخاب کردن باشم لحظه های انسان را بدتر میکنه من باید چیزی رو انتخاب کنم که در همان لحظه ازش لذت میبرم و گمون میکنم که همین انتخاب خوبه همین نه هیچ چیز دیگه)

آدم نمیتونه خیلی به این چیز ها که کاملا درونیه و خیلی خیلی شخصی توضیحی بده به همین خاطر افراد در جامعه ای مثل ما همیشه در پشت پرده هستن چون میگن:

ااا زشته نباید در موردش صحبت کرد.

ااا نگید یارو میفهمه برات جالب و ... است و تل (منظور از تل یعنی هزینه ارزشی که باید بخوای خرج کنی سره چیزی ) رو میبره بالا وقتی یه چیز خیلی خوب رو دیدی و خوشت اومد هیچ وقت نباید این رو رو به روییت بفهمه من جمله خرید لباس و خونه و ماشین و... اگر خوشت اومد نباید ازش تعریف کنی که نرخ رو ببره بالا


(مثالی که شما تو ذهنتون هم هست درسته شک نکنید )


من به شخصه حس تعلق و وابستگی بسیار بسیار عمیقی حتی به اجسام دارم ( تبلت - اتاق - صندلی - مونیتورم ) و در صورت نبود آن ها یا مشکلی پیش اومدن برای آن ها حس بدی پیدا خواهم کرد. حال دیدگاهم در مورد انسان ها رو بررسی نمیکنم  ولی خود گیر حدیث مفصل رو با این اوصاف نظرم اینه که باید وابستگی کاملا دو طرفه باشه و مخصوصا از سمت رو به رویی بیشتر باشه (ایپدم باید من رو بیشتر دوست داشته باشه تا من ایپدم رو :)


(شاید بگید خب این یه جورایی خودخواهی هست ولی خب خودخواهی نیست بالا بردن ضریب اطمینانه این ایپد من اگر من رو دوست نداشت هشت بار LCD  اش نمیشکست)


حال میخواهم به ادامه بپردازم آیا وابستگی موجب ساختن دوست داشتن و عشق و علاقه میشه؟؟


آیا عشق و علاقه همان وابستگیه؟؟


(در یه پستی به صورت جداگانه در مورد ساختار علاقه و دوست داشتن سعی کردم به اندازه ای که در حد خودمه بنویسم که این نوشته تا چند وقت دیگه پست خواهد شد)



شاید دوست داشتن و علاقه داشتن و وابستگی یه جورایی نشونه های شبیه هم دارند مانند:


۱- سختی نبود اون چیز

۲- والا تر دیدن اون چیز نسبت به واقعیت

۳- حس همدلی با اون چیز

۴- ایجاد حس همدلی و مشارکت در هر دو


حالا تفاوت هایی نیز به نظرم بین این دو مفهوم وجود داره:


۱- علاقه داشتن لزوما وابستگی میاره ولی بالعکسش صادق نیست

۲- وابستگی ترک پذیره و میتونه عمقش کاهش یا افزایش پیدا کنه ولی دوست داشتن و علاقه داشتن یه جورایی صفر و یک هست


یه نکته مهمی هست اینه که نباید از وابستگی ترسید باید چسبید بهش و ولش نکرد باید از وابستگی جدا نشد باید با آغوش باز اون رو در بر گرفت باید با سلول به سلول بدنت اون رو بپذیری و دوستش داشته باشی باهاش زندگی کنی ازش لذت ببری نه این که فکر کنی یه عنصر اضافه است وابستگی و دوست داشتن هست که ما انسان ها را میسازد و به ما انسان ها قدرت تغییر میده این هستش که به ما قدرت استفاده و ایجاد هیجان رو عطا میکنه


بعضی اوقات وابستگی خیلی بی دلیله گاها این وابستگی به یک فردی هست که اصلا کلا بودن خودش هم برای خودش دلیل نداره چه برسه به دلیلی برای خواستن او و احساس کردنش

نمیتونم از وابستگی و رابطه حسی بگم و یاده اون صحبتی که با یکی از دوستام کردم نیفتم گفت:

(الزاما وقتی بحث از رابطه احساس میکنی نباید یه نفر رو مد نظر بگیری میتونی از یه نفر هم صحبتی اش رو لذت ببری یه نفر پولش رو یه نفر رابطه احساسی اش رو .... نباید حس مالکیت ایجاد بشه که این فقط برای منه و من هم فقط برای اونم ) خیلی برام عجیب غریب بود این حرف خیلی منافات داره با اون چیزایی که جامعه و دنیا بهم یاد داده)

اتفاقا چند روز پیش با یک ادم بسیار پر مطالعه با تجربه و دنیا دیده صحبت میکردم و یه چیز جالب گفت میگفت موجودات یه سری موناگمس هستن(یعنی در کل زندگی شون یک جفت دارند فقط یه سری از نهنگ ها یا یه سری روباه و .....) انسان ها این جوری نیستن (یعنی در حقیقت در زندگی شون روابط با افراد متنوعی دارند) البته گفت این به این مبنا نیست که در یه زمان همزمان یه سری روابط عجیب غریب با افراد مختلف ایجاد شود بلکه ممکنه در زمان های مختلف زندگی با افراد مختلفی باشه(البته ممکن هست ممکن هم هست این جوری نباشه و اولین رابطه بهترین رابطه بهترین بهترین ها باشه ) و جالب اینه که در تاریخ اجتماعی ایران(البته مطالعه من تو این زمینه اندک بوده ولی برنامه دارم که بیشترش کنم )


پینوشت:


راه نداره ظاهرا باید این پست رو باز ادامه بدم

چشم ادامه میدم


الان دارم به بهانه ی ولنتاین:))) این پست رو اپدیت میکنم :))




اصلا کاری با این که فلسفه این داستان ولنتاین چیه ندارم!

یا این که چه جوریه که همه دارن برای هم و یه نفر برای چند نفر کادو های متنوع میخرند هم کار ندارم؟؟!!؟
این که رنج سنی بعضی از کادو دهنده ها و کادو گیرنده های خیلی کم هست و به هیچ عنوان در حد ازدواج کردن یا چیزی شبیه به این هم نیست نمیگم
این که ایا برای این که عاشق یه نفر باشی یا دوستش داشته باشی باید ازدواج کنی؟!؟

اصلا یه سوالی که من رو خیلی درگیر میکرده کرده و فکر کنم خواهد کرد اینه که بزرگ ترین سختی عشق چی میتونه باشه (به گمونم احساس مسولیت کردن )

ایا برای این که به کسی عشق بورزی انقدر باید انرژِیت رو برای اینده بزاری؟!؟!

ایا در زندگی فرد فقط به یه نفر میتونه عشق بورزه؟(برفرض این که کسی رو پیدا نکرده

چون یه برنامه ای هست اینه که فرد باید یه نفر رو ببینه عاشق همون یه نفر هم بشه و بره جلو ... و همین و داستان تمام!

یه چیز دیگه هم اینه که بالفرض که یه نفر برات جالب بوده باشه و فکر کنی دوستش داری خب این رو با فرد مورد نظر در میون میزاری نتیجه اش چی میشه احتمال داره اون فرد در جواب بهت چیزای مختلفی بگه :


۱- من اوکی نیستم 

۲- شرایطش رو ندارم 

۲- در یه رابطه هستم 

۴- خب از این حرف چه هدفی دارید

۵- منم عاشقتم 

۶- اوهوم باشه 

۷- ببخشید از شما خوشم نمیاد 

۸- برو بابا چی فکر کردی پیش خودت بابا 

۹- باشه با هم اشنا شیم

10- من ادم این جور چیزا نیستم


حالا میرسیم به نکته ی بعدی این که بعد از این که این صحبت ها انجام شد باید چه کنیم .


من بلد نیستم که وقتی از کسی خوشم اومد باید چی کنم؟

یه جوابی هست : سگ و شغال و گرگ هم بلدن که چی کار کنن تو بلد نیستی؟؟

خیلی ساده است 


اما ترس ترس از نه شنیدن ترس از خراب شدن رابطه ترس از اینده بدترین چیزا تو زندگی هست


اما یه چیز هست که خب خیلی وحشتناک تر از اینه ترس از انجام ندادن و اون اینه که یه زمانی خودت و خودش حس خوب طرفین دارید و به نظرتون بهترین لذت دنیا رو دارید میبرید تمرکز فوق العاده خوش حالی زیاد حس خوب زیاد این که دنیا چقدر شیرینه رنگ های جهان چقدر پر رنگه و همه اتفاقات خوب ولی بر اثر یک عامل خارجی این ارتباط منهدم میشه (داستان ترسناک الان شروع شد) نمیدونی باید چه کنی شاید اولش بگی بیخیال بابا مهم نیست چیزه که زیاده ادم!؟ این نشد بعدی ولی ترسناک موقعی میشه که وقتی هی فکر میکنی هی و هی و هی و هی فکر میکنی و احساس های وحشتناک بد میاد به سراغت شاید این حس نتیجه اش بشه خودکشی حتی(خیلی از ادم های بزرگ در تاریخ بودن که به خاطر احساسات و این داستان ها دست به خودکشی زدن فکر نکنید این کار فقط برای تینیجر های بچه ننه است.)

همه اینا رو گفتم که شاید بگم بهتون یه پایان تلخ خیلی بهتر از یه تلخی بی پایان هست

۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۶ ، ۱۰:۵۰
سید هاشم زرین کیا

دو روز پیش تولد یک فرد تاثیر گذار بسیار بزرگ در تاریخ معاصر بوده

وقتی میخواست از خودش یاد کنه نگفت ثروتمند ترین فرد دنیا بنیان گذار کامپیوتر شخصی و....



نوشته فعال انسانی


بله بیل گیتس پسر یک وکیل بزرگ ایالتی بوده ( پس این شوخی که میگن اوضاع مالیش بد بوده یه جوکی بیش تر نبوده بلکه در گران ترین و بهترین کالج ها درس خونده)


این که ایشون ۱۵ سال ثروتمند ترین فرد رسمی جهان و ۲۵ سال مدیر عامل مایکروسافت بود بر همه عیان است و در حال حاضر هم رنک یک ثروتمند ترین فرد جهان را دارد با ۸۶ میلیارد دلار ثروت اما یکی از نکاتی که برام در مورد بیل گیتس جالبه بوده و هست اینه که ایشون ثروت بسیار پایداری ( گمونم نزدیکه بیست سال داشت قبل از اون راکفلر بود که اگر ثروتش رو به پول الان تبدیل کنیم میشه ۴۵۰ میلیارد دلار) و این ثروت از راه پیشرفت تکنولوژی بود نه زمین و تجارت و چیزای شبیه به این ها بوده باشه


نکته جالب دیگه ای هم که در مورد بیل گیتس هست اینه که ایشون بزرگ ترین خیر دنیا و فکر کنم یکی از بزرگ ترین خیرین تاریخ هستند بنیاد بیل و ملیندا گیتس در یک سال بیش از چهار میلیون نفر رو از مرگ بر اثر مالاریا نجات داد.


این فعالیت رو میتونیم بگیم بزرگ ترین نجات دهنده بشری تاریخ بوده است


یه چیز دیگه هم که جالبه اینه که ایشون همه ثروتش رو وقف کرده و بعد از مرگش ثروتی به فرزندانش نخواهد رسید البته بیل گیتس خرج خاصی در زندگی اش هم نداره

نه رویس داره نه ساعت رولکس (بلکه یه ساعت کاسیو داره) و خیلی چیزای دیگه که بقیه ثروتمند ها انجام میدن و پول هاشون رو اتیش میزنن رو انجام نمیده ( البته ایفون هم نداره ) راننده خاصی هم نداره و ماشین خاصی هم نداره البته یه پورشه ای داشت که فقط یه دونه از این پورشه در ایالات متحده وجود داره که دلیلش قیمت گرانش نیست بلکه الایندگی بالاشه که اجازه ورود به ایالات متحده رو نداره ( بیل گیتس اجازه ورود این ماشین رو در زمان کیلینتون از شخص رییس جمهور گرفت )

بیل گیتس نسبت به وجود داشتن خدا ندانم‌گرا است اما رهنمودهای مذهبی مسیحیت را از نظر اخلاقی تحسین می‌کند و فعالیت‌های نهاد خیریه خودش را مدیون حضورش در کلیسا می‌داند و این را بیشتر نوعی باور اخلاقی می‌داند تا باور مذهبی و نتیجه عمل برایش مهم تر است تا فرایند عمل

یه چیز دیگه ای هم در مورد بیل گیتس برام بسیار جالب هست اینه که این بر ساختار بیشتر تاکید داره تا اتفاقات معمول

به این صورت که همان طور که میدونید در حال حاضر کمک درمان سرطان و... خیلی زیاد شده (محک - ارین آمل و...) که این نمونه هایی که گفتم از نمونه های ایرانی مراکز سرطان هستن ولی بیل گیتس به این اعتقاد داره که میشه با ده هزار دلاری که خرج درمان سرطان یک کودک در فلوریدای امریکا خواهد شد.

اون خرج رو در نامیبیا کرد و با تامین آب سالم چند روستا موجب شد که صد ها کودک از مرگ رهایی پیدا کنند.

متاسفانه ما وقتی چیزی رو لمس کنیم احساستی میشیم و واکنش نشون میدیم(وقتی کودکان کار رو میبینم میخوایم همون لحظه چیزمون رو بدیم به اون بچه یا یه پیرزن یا پیرمردی که داره گدایی میکنه میخوایم هر چی داریم رو بهش بدیم)این کار توصیه میشه خیلی هم خوبه باید به یه کودک سرطانی کمک کرد یا این که حدیث موکد داریم که هر کسی که دستش رو جلوی شما دراز میکنه باید گره ای از کارش پیش ببرید شده یه پول خیلی خیلی کم ولی باید این پول خیلی کم رو هم بدید ولی از اون جایی که مسئولیت داشتن و احساس مسئولیت اجتماعی داشتن در این موارد بسیار مهم تر از اون رفتاره هست پس در نتیجه تاکید میکنم که باید ساختار مند این رابطه ایجاد شود

یکی از ساختار مندترین سازمان های مردم نهاد در داخل ایران جمعیت امام علی است

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۶ ، ۱۲:۲۹
سید هاشم زرین کیا

میریم برای کیبورد درمانی:))

چند وقت اخیر یه سری برنامه های جدید دارم و کار هایی رو شروع کردم از جمله :


1- قبل ساعت شش صبح بیدار شدن

2- پیاده روی روزانه حداقل چهل و پنج دقیقه

3- شروع تمرین یوگا با کتاب خود آموز 28 روز با یوگا هتیلمن

4 - مطالعه دقیق ادبیات کلاسیک شده حتی یک ربع در روز(انقدر مضخرفات در روز میخونم و میشنوم باید حتما یه متن های فوق العاده ای باشه که در روز بخونم و اونا رو بشوره ببره)

5- کم کردن استفاده ی غیر مفید از تلگرام و اینستاگرام

6- شب ها زود خوابیدن (بی دلیل بیدار نبودن به گمان کلمه بهتریه)

7- سالم تر غذا خوردن

8- متمم رو بیشتر بخونم(متاسفانه چند وقت اخیر خیلی خیلی کم شده :((


تا ببینم چقدر میتونم این رو اجرایی کنم :))


پ ن : ای کسانی که میگید این کارا چیه و یوگا برای خانم های باردار و پسر های ... است بدانید و اگاه باشید یوگا بهترین ورزش برای بالا بردن توان بدنی و تمرکز بر روی عضلات است و بنده هم هم نظر با شما دوست گرام بودم که این سوسول بازی ها ماله بچه قرتی هاست ولی خب با دیدن عکس های یوگا کار کردن مک گرگور و می ودر (اسطوره های زنده ی ام ام ای و بوکس ) فهمیدم سخت در اشتباه بودم









پینوشت: برنامه های سال ۹۸ رو میخوام این جا بنویسم:


۱- بالا بردن سطح توان بدنی (ورزش و غذای سالم)

۲- توسعه ساختار سایت زرین سیستم

۳- توسعه دیمانسه

۴- انجام یه سری مقاله و پروژه جهت دانشگاه

۵- مطالعه روزانه

۶- نوشتن روزانه

۷- رشد دادن شخصی

۸- در مورد کسی حرف نزدن و اظهار نظر کردن 

۹- مکتوب کردن عملگرد ها و ثبت دیتا ها 


۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۶ ، ۱۳:۳۶
سید هاشم زرین کیا

خب خیلی از کسایی که من رو میشناسن و از علایق احوال ایده ها و مراجع من اشنا هستن ( خواستم بگم هیرو ولی به گمونم کلمه خوبی رو انتخاب کردم (مراجع:)

این رو میدونند که من خیلی تحت تاثیر و یا این جوری بگم تحت شعاع و البته مدینه فاضله (البته این یک فرده یه نفر که به نظرم کارش درسته) که خب الان یه جورایی شده سلبریتی اما برای من فاندر بودن خطر پذیری نوع نگاهش به دنیا و زندگی واقعا جذابه و یه جورایی دوست دارم در راه او قدم بزارم (راه توسعه - توسعه جهان در همه زمینه ها ) کسی که تا الان صنایع فضایی- صنایع خوردو سازی -نقل و انتقالات بانکی را متحول کرده و قصد دراد صنایع حمل و نقل - انرژی - کره سازی( یاده حرف  محمد رضا شعبانعلی افتادم که میگفت اقای مهندس واثقی شهرک ساز نیست دیگه شهر سازه من هم میتونم بگم این هیرو بنده شهرک ساز و شهر ساز و یا حتی کشور ساز و یا قاره ساز (مثل جناب اقای کریستُف کُلُمب) نیست بلکه کره سازه کسی که میگه اگه کمکم کردن که کردن نکردن هم مهم نیست تا 2025 ما شهرک نشینی رو ایجاد میکنیم)

خب معرفی میکنم(البته اگه تا الان نفهدید کیه یا کلا نفهم تشریف دارید یا ایلان ماسک رو نمیشناسید)

 

ایلان ماسک

 

خصوصیت های اصلی که ایشون رو به نظرم شاخص میکنه شامل :

1-دقت بسیار زیاد بر روی مفاهمی

2-ریسک پذیری بسیار بالا

3- قدرت مدیریت بسیار بالا( که خب این در لایه های مختلف قابل مشاهده است)

4- نترس بود

5- مهم نبودن شکست برای او

6- اینده بینی

7- نیاز سنجی درست

8- دنبال چیزایی میره که بقیه نمیرن و خب شبیه شکسته

9- هر چی که ببینه بده بد عمل میکنه درست عمل نمیکنه خوب نیست عالی نیست رو میگه ا اینجوریه اشکال نداره یکی میسازم بهتر از این:))

برای نکته هشت یه مثالی دارم و اون اینه که فکر کنید روز اول تمرین بوکستون هست و هیچی از بوکس نمیدونید ولی همون روز اول میای میگی من الان مایک تایسون رو به مبارزه میطلبم

طبق قوانین اماتوری و خیلی داستان ها احتمال این که مایک تایسون اوت شه توسط تو هست اگه اوت شدی که خب مهم نیست مایک تایسون بود معلوم بود اوت میشی ولی اگر مایک رو زمین بزنی اون وقته که دنیا تکون میخوره(زدن به زمین مایک تایسون با تحلیل دقیق او ممکنه)

 

حالا خب همه اینا رو گفتم نه به خاطر این که یک شخص جدید رو بشناسید و ( یا اگه این شخص رو میشناسید و زیاد اسمش رو میشنوید بگید باز این ما رو زخمی کرد نابود کرد ول نمینه و...)

خواستم یه کاری که این اقا کرده رو تکرار کنم.

ایشون چند سال پیش تو وبلاگش نوشته بود که اره اول میرم یه ماشین سوپر اسپورت میسازم بعد میرم یه سدان لوکس میسازم بعد یه اس یو وی و بعد هم یه ماشینی که همه بتونن بخرن

حالا من هم میخوام یه رازی رو بهتون بگم

 

میخوام دو یا چند کسب و کار خیلی قوی و اثر گذار داشته باشم که صنعت های وابسته به خودشون رو تکون بدن یه نهاد یا یه ساختاری اموزشی یا چیزی شبیه این هم درش شرکت کنم و تاثیر گذار باشم برای از بین بردن فقر جهانی و گسترش رفاه و..... و از اون ور هم مدینه ی فاضله ای که تو ذهنم هست رو بسازم همین بود رازم رو به کسی نگیدا پیش خودمون بمونه

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۶ ، ۱۹:۲۰
سید هاشم زرین کیا