توسعه

وب سایت شخصی هاشم زرین کیا

توسعه

وب سایت شخصی هاشم زرین کیا

توسعه

هاشم زرین کیا هستم علاقه زیادی به یاد گرفتن و یاد دادن و ارزش ایجاد کردن دارم.
این یادگیری میتونه مطالعه کاغذی باشه میتونه تو کار باشه یا حتی تو سفر یا شاید هم همنشینی با انسان ها و البته متمم خوانی یا در راه متمم خوانی باشه.
تا الان یه کارایی کردم الان یه کارایی میکنم و یه کارایی هم در آینده قراره بکنم.
این وبلاگ بیشتر جایی است که من توش تمرین نوشتن میکنم و البته سعی میکنم دیدگاهم رو نسبت به چیز ها مطرح کنم پس انتطار ساختار های علمی و اکادمیک نباشید.
نوع نوشتار این وبلاگ هم بیشتر شبیه گفتار روزمره من است تا نگارشی از جنس بسیار رسمی کتابی

ضمنا با عرض پوزش بابت این که فونت کلمات پست ها خیلی کوچکن دلیل این که فونت این وبلاگ به این شکل است دو تا چیزه:

1 - اونی که قصد خواندن داره دنبال خواند سرسری نباشه
2- بیشتر با متن کلنجار بره

محبوب ترین مطالب

۲۲ مطلب با موضوع «موشکافی کلمات» ثبت شده است


همان طور که  قبلا گفته بودم من دوره ی مهندسی صنایع رو در دانشگاه شمال گذروندم (البته همانطور که میدونید بنده علاقه ای به دانشگاه ها ندارم در حقیقت میتونم بگم که به نظر من جایی که بری بیای یه سری جزوات رو بخونی مجبور باشی که در کلاس هایی که صندلی چوبی دارند بشینی و عرایض استاد رو بشنوی و یه چیزایی بنویسی یه شوخی کنی یه دوری بزنی و در نهایت بعد چند وقت همین جوری رفتن و اومدن یه رسیدی(همون مدرک) رو بگیری که بله بنده چهارسال پنج سال - هشت سال - ده سال این کار رو کردم یه جورایی حماقت هست و تمام حالا خنده دار اینه که انتظار داریم بعد این دوره شاغل شیم و به پاس این رسید بهمون پول هم بدن (در مورد دانشگاه مزایا و معایبش سخن زیاده ولی الان مورد بحث من لزوم دانشگاه رفتن نیست)



دانشگاه شمال ایده ای که موجب شکل گیری و ادامه اش شد شبیه به بقیه دانشگاه های ایران نبود دلیلش هم مشخصه چون دولتی نیست همان طور که میدونید دانشگاه ها رو دولتی میکنن که وزارت علوم یه خلوت گاهی داشته باشه (البته غرض های سیاسی اش رو بررسی نمیکنم اصلا به من چه که دانشگاه ازاد رو رییش رو دولت مشخص میکنه و یا به من چه که جنبش های دانشجویی داریم یا بلاشک به من ربط نداره که چرا روسای دانشگاه های دولتی ما انتصابی هستند و... والله ) ولی همان طور که میدونید هر جایی که دولت به صورت مستقیم دخالت کنه اوضاع خراب خواهد شد ولی از اون جایی که دانشگاه شمال دانشگاه هیات امنایی هست و خصوصی(البته به نظر من این که جایی یک مالکیت مطلق داشته باشه و به صورت مدیر عاملی اداره شه موجب میشه سریع تر اون مرکز رشد کنه ولی خب از اون جایی که هییت مدیره این دانشگاه آدم های بزرگی هستند در نتیجه موجب تعالی سازمان شده است)

با این مقدمه کوتاه میرسیم به دانشگاه شمال حسی که من به دانشگاه شمال داشتم حسی بسیار مثبت بود مجموعه ی با رفاه بسیار بالا کارکنان و اساتید خوب محیطی بسیار دلپذیر با امکانات بسیار زیاد از جمله:
چندین کافی شاپ_رستوران_فست فود_ نان داغ کباب داغ_هایپر مارکت_سالن بیلیارد _سالن گیم نت_ابمیوه فروشی_بستنی فروشی_ایتخر فوق العاده _زمین چمن_بدن سازی و... قلیون سرا(البته این قلیون سرا به خاطر منع قلیون در دانشگاه در رو به روی درب پشتی دانشگاه واقع شده یه جورایی شبیه فیلم دار و دسته نیویورکی که مسابقه مشت زنی غیر مجاز رو در بندر گاه و روی یک تخته ی ایستاده با فاصله ده سانت نسبت به خاک نیویورک برگزار میکردند(راستی امکانات کارگاهی و ازمایشگاهی خوبی هم داره ولی دیگه اولیت بررسی من نبوده )


با این مقدمه طولانی ک به تشریح دانشگاه شمال پرداختم دانشگاه شمال دانشگاهیی با معماری فوق العاده در طبیعتی بسیار زیبا(در داخل جنگل) واقع شده است.

یاده حرفی از دکتر شیری روانشناس افتادم که برای یک سخنرانی به دانشگاه شمال امده بودند(در استادسرا اقامت داشتند) در خلال صحبت هاشون چیز جالبی گفتند:
من صبح با صدای بلبل از خواب بلند شدم اومدم بیرون (محوطه دانشگاه)در مکانی که درخت های خیلی بلند و کل کاری فوق العاده ای داشت دختر و پسر های زیبارو  لبخند زنان  راه میرند دختر هایی که گل روی مو هاشون گذاشتن و اگه دانشگاه شمال دانشگاه هست اون طویله ای که ما تو دانشگاه پزشکی تهران و دانشگاه اکسفورد(انگلستان)توش بودیم چی بود!

همان طور که قبلا گفته بودم من هیچ وقت یک دانشجوی واقعی در دانشگاه شمال نبودم نه با استاندرد های وزارت علوم و نه با استاندارد های عرف دانشگاه شمال در حقیقت بنده بیشتر در گیر مطالعات خودم و درگیری های کاری و تحقیقاتی خودم بودم و تقریبا نه در کلاس ها شرکت میکردم نه در برنامه هایی که بچه ها میگذاشتند تقریبا اطلاعی از برنامه های دانشگاهی و البته دور همی ها رو نداشتم و مشغول به فعالیت های خارج از دانشگاه خودم بودم(به عبارتی خیلی از همکلاسی های خودم رو هم نمیشناختم و در کل شاید با دو سه نفر آن هم زمان بسیار محدودی وقت گذراندم)

در هفته ی گذشته به خاطر پروژه ای مربوط به زرین سیستم در دانشگاه شمال حضور پیدا کرده بودم

در حال حاضر که من دانشجوی این دانشگاه نیستم و یک فردی بیرون ام و ناظر بر دانشگاه شمال

به صورت کاملا اتفاقی با کانالی در تلگرام مواجه شدم به نام کراش یاب شمال با ۱۹۰۰ نفر عضو(دانشگاه شمال کم تر از شش هزار دانشجو دارد)
ساز و کار این کانال بدین صورت است که اگر فردی به فرد دیگری کراش پیدا کند(اگه شما هم مثل من معنی کراش رو نمیدونستید و براتون سوال پیش اومده که کراش چیه؟ و تنها ایده ای که در مورد کراش دارید همان کراش بازی پلی استیشن هست میتونم بهتون بگم کراش به معنی اینه که کسی رو دوست دارید و بهش نگفتید به این میگن کراش)


عملکرد این کانال به این صورته که در صورتی که از کسی خوشتون اومد و براتون جذاب بود و یا عاشقش شدید به عبارت دیگه  اون فرد برای شما با افراد دیگه تفاوت داشت.
مشخصات فرد مورد نظر رو میزارید و فرد مورد کراش دیده این رو در کانال میبینه(این جوری فقط خود فرد کراش دهنده و کراش گیرنده  متوجه میشه کی کی رو میگه و دو ور رابطه با استفاده از یه ربات تلگرامی هم رو پیدا میکنند و تمام






پینوشت: در ادامه به بررسی این موضوع میپردازم که دلایل شکل گیری و احساس نیاز به همچین ابزار هایی چه چیزی میباشد (احتمالا میگید هاشم چی میگی تو ؟!؟! دلیلش مشخصه عرضه و تقاضایی به قدمت تاریخ شکل گیری موجودات زنده ولی بحث من این نیست من میخوام شکل گیری و ساختار مندی عمق گیری و حجم روابط بر مبنای دنیا مجازی(البته همیشه با لفظ دنیای مجازی مشکل دارم این چیزی که باهاش مواجهیم دنیایی کامل واقعی هست ) و میتونیم بگیم دنیای آنلاین

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۶ ، ۱۰:۰۵
سید هاشم زرین کیا

داشتن خودرو شخصی یکی از چیز هایی است که خیلی ها نیازش رو در زندگی احساس میکنند.

یه زمانی در خیلی از جاهای دنیا و البته ایران داشتن خودروی شخصی رویاگونه بود .

در قبل از انقلاب تعداد کل خودرو ها به ۱ میلیون عدد میرسید در صورتی که در حال حاضر تعداد خودرو های داخل کشور از مرز بیست میلیون عدد گذشته است.

(البته با این روند بالا رفتن قیمت خودرو خودروی شخصی داشتن به سمت رویا بودن میرود)



تاریخ خودرو و خودرو سازی در ایران داستانی است طولانی که از دوران قاجاریه شروع شد و تا به امروز ادامه داره



اواسط دهه سی هجری شمسی 


 داشتن خودروی شخصی به غیر از حمل و نقل اهداف دیگه به شرح زیر دارد:



1- نشان دادن طبقه اقتصادی اجتماعی فرد

  بلاشک برداشت اولیه و رفتار افراد از دیدن فردی که از مرسدس اس کلاس اتاق جدید پیاده میشه با کسی که پیکان رنگ و رو رفته داره فرق داره همان طور که صور ظاهری افراد در ارتباطاتشون تاثیر گذاره (یه جورایی خودرو هم جزء صور ظاهری است)یکی از المان های طبقه ی اقتصادی اجتماعی افراد خودرو است اگر از این نکته که ایمنی و رفاه خودرو های لوکس بالاتر از خودرو های عادی است بگذریم این نکته که با اس کلاس و هم با پراید از جایی به جایی میشه منتقل شد (البته الان در ذهنتون این رو نگذرونید که اره ادم با خر هم میتونه جا به جا شه هاشم چی میگی!؟!؟ اره عزیزم با خر هم میشه جا به جا شد ولی سرعت خودرو بالاتر است و رفاه بیشتری داره)

یاده مثالی از جان کری(در کتاب دبی سریع ترین شهر دنیا) افتادم که میگفت:

در دبی طبقه ی افراد با خودروش مشخص میشه 



یاده پند محمد جابریان غول صنعت فولاد افتادم که میگفت: وقتی میخواید تازه وارد کسب و کار شوید و بیزینسی رو شروع کنید حتما برید یه خودرو خوب بخرید این جوری طرف رابطه شما (مشتری و یا همکار تجاری) در ذهنش میاد که این یا خیلی پولداره یا بچه پولداره که این برای شما و بیزینستون اعتبار ایجاد میکنه




2- جنبه ی تفریحی داشتن خودرو

خیلی از افراد خودرو برایشان جنبه ی تفریحی داره افرودر ها (کسانی که با ماشین هاشون به خارج از جاده میزنند و معمولا طبیعت گرد هم به حساب میان ) ریس باز ها (این ماشین های کف خواب و که تیونیگ های عجیب غریب دارتد)‌ کلاسیک سوار ها ( به معنی واقعی کلمه ماشین کلاسیک نه ماشین قدیمی )

البته در مواقع بسیاری پیش میاد که افراد به این دلیل یک خوردو تفریحی خاص میخرند چون فرهنگ اون ها رو دوست دارند و علاقه دارند در اون خرده فرهنگ قرار گیرند.


نمونه ای از خودرو های افرود


نمونه ای از خودرو های کف خواب



3- بعضی اوقات یک سری از خودرو ها تبدیل به فرهنگ میشود.

مانند: تویوتا در بین کرد ها و بلوچ ها - وانت نیسان ابی - هارلی سوار ها (میگی هارلی خودرو نیست بلکه موتور سیکلت است اما به نظر من موتورسیکلتی که 2100 سی سی حجم موتورش باشه خودرو به حساب میاد) - بنز جی کلاس در دبی و....

شاید بگید نیسان آبی خودرو کار هست که اگر همچین فکری دارید اشتباه میکنید خیلی ها از این طیف هستن که دو تا نیسان دارند.

نیسان آبی زیرپایی (به عنوان خودروی سواری و استفاده شخصی) و نیسان آبی کار



مرسدس جی کلاس خودرویی است که پیروان شیخ محمد حاکم دبی از آن استفاده میکنند.


4-بعضی اوقات با استفاده از خودرویی خاص میخواهند برند ایجاد کنند

(مثلا کره ای ها ماشین کره ای سوار میشند و یا ژاپنی ها ماشین ژاپنی و روس ها ماشین روسی(البته این ایده ایده ای کمونیستی هست به نظرم) یا این که زمام داران یک مملکت یا ثروتمند ها برای این که خودشون رو از مردم نشان دهند (در حقیقت خاکی باشند) از این خوردو ها استفاده میکنند. البته معمولا وقتی به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند.

در کنار مردم پراید سواری و پژو سواری میکنند و در خفا سوار فراری و رویس میشوند( یا فرزندانشان مجبورند که پورشه و سوپر کار سوار شوند) و این گونه یه جورایی همراه با مردم بودن رو نشان بدهند.


(خاطره شخصی: احتمالا اقای عباس جدیدی کشتی گیر و عضو سابق شورای شهر تهران رو میشناسید ایشون در همسایگی ما مالکیت یک مجتمع تجاری ورزشی را دارند و بالطبع بنده هر روز ایشان را زیارت میکنم قبل از این که ایشان عضو شورای شهر بشوند به گمونم سال نود عباس اقای داستان ما یک عدد بی ام و X3  و یک عدد بی ام و 530 داشتند. به محض این که به عضویت شواری شهر درآمدند خودروی ایشان به پژو 405 تبدیل شد )




با این مقدمه ی نسبتا طولانی میریم سراغ بررسی مالکیت خودروی شخصی (به شخصه اعتقاد دارم که ادم باید منطقی تصمیم بگیره)


در ابتدا به بررسی هزینه های مالکیت خودروی شخصی میپردازیم :


 در این پست من خودرو پژو ۲۰۶ را در نظر گرفتم خودرویی بسیار متداول برای اقشار مختلف جامعه (آبرومند) درسته اندازه کوچکی داره ولی یه جورایی یکی از رند ترین خودرو های بازار داخل ایران میباشد)

1- هزینه ی خرید خودرو (بستگی به این داره که چه خودرویی دارید میتونه پژو اردی مدل ۸۰ با قیمت شش میلیون باشه یا مازراتی گیبلی با قیمت دو نیم میلیارد تومان )

این دیگه بستگی به خودتون داره که چه ماشینی دوست دارید نیاز دارید و  البته توان خریدش رو دارید.


۲- هزینه ی افت قیمت خودرو این که یک خودروی صفر بخرید و یا با چند سال کارکرد و بعد بخواهید همان خودرو را بعد از گذشت زمانی بفروشید قاعدتا با افت قیمت رو به رو خواهید شد (البته این که الان نوسان قیمت خودرو را شاهد هستیم و قیمت خوردو زیاد میشه دلیلش (پایین امدن ارزش پولمون هست) که این افت قیمت خودرو معمولا چند درصد از قیمت خودرو هست که هر سال کم تر و کم تر میشه از ۱۵ درصد در سال اول به ۸ درصد ۷ درصد و  کم تر و کم تر در سال های بعد (البته کاملا به نوع خودرو و سلامت خودرو مورد نظر هم داره بستگی داره )


پژو ۲۰۶ تیپ دو صفر کیلومتر    قیمت ۳۴۹۰۰۰۰۰ تومان       پزو ۲۰۶ تیپ دو سال ۹۳       قیمت ۲۷۵۰۰۰۰۰ تومان

پژو ۲۰۶ تیپ دو سال ۹۵        قیمت ۳۰۸۰۰۰۰۰ تومان        پژو ۲۰۶ تیپ دو سال ۹۲      قیمت  ۲۷۲۵۰۰۰۰ تومان

پژو ۲۰۶ تیپ دو سال ۹۴        قیمت ۲۸۳۰۰۰۰۰ تومان  


 بررسی من بر مبنای کارکرد سالی بیست هزار کیلومتر است.


۳- هزینه خواب پول ( البته درسته که سود بانکی در ایران سالی ۲۰ درصد است ولی سود بازاری پول ماهیانه ۳ الی ۴ درصد هست  که وقتی ماشین خریداری میشه قاعدتا این پول از جنبه ی سرمایه گذاری قضیه خارج میشه در حقیقت نزدیک به سالی چهل درصد )

 


پژو ۲۰۶ تیپ دو صفر کیلومتر    قیمت ۱۴۸۰۰۰۰۰تومان       پزو ۲۰۶ تیپ دو سال ۹۳       قیمت ۱۰۰۰۰۰۰۰ تومان

پژو ۲۰۶ تیپ دو سال ۹۵        قیمت ۱۲۰۰۰۰۰۰ تومان        پژو ۲۰۶ تیپ دو سال ۹۲      قیمت  ۹۸۰۰۰۰۰ تومان

پژو ۲۰۶ تیپ دو سال ۹۴        قیمت  ۱۱۰۰۰۰۰۰تومان


۴- هزینه های احتمالی تصادف های رانندگی (از آن جا که مدیریت ریسک بسیار مهم هست و تصادف هم ممکن است که پیش بیاد خب طبیعی است ) و دو تا هزینه ی اصلی هست که میتواند هزینه های تصادفات که موجب ضرب و جراحت و یا مرگ فردی شود را پوشش بده بیمه شخص ثالث و بیمه ای هم که هزینه های تصادف ماشین را شامل میشه بیمه بدنه هست با این پوشش خسارات ناشی از سرقت اتش سوزی و یا صدمه به ماشین را شامل میشه


پژو ۲۰۶ تیپ دو صفر کیلومتر    قیمت بیمه بدنه ۸۵۰۰۰۰ تومان    قیمت بیمه شخص ثالث ۱۴۵۰۰۰۰ تومان


۵- هزینه ی روغن - فیلتر - تجهیزات مصرفی از جمله لاستیک  و ...... برای هر سال (به ازای کارکرد بیست هزار کیلومتر در سال)

۳۵۰۰۰۰ تومان روغن - ۲۵۰۰۰۰تومان لاستیک - شمع و لنت تسمه تایم  سالی ۱۵۰۰۰۰ تومان - تعمیرات دوره ای ۲۰۰۰۰۰ تومان در کل ۹۵۰۰۰۰ تومان به علاوه بیش ۱۵ ساعت وقت مفید فرد (چون شبونه که نمیشه اینا رو انجام داد) البته هزینه های یه خودروی استاندارد هست به فرض این که خودرو تولیدی ساخت داخل هیچ مشکلی نداشته باشه دود نکنه بی خود اتیش نگیره تجهیزاتش کار نکنه و.... ( این اتفاق خیلی بعیده در حقیقت یه اتفاقه که یه خودرو ایرانی براش اتفاقی نیفته ) 


۶-  هزینه ی سوخت که معمولا ماشین های داخل ایران بنزین سوز هستند(حالا نمیخواد بگی اقا ما ماشینمون گازی هست دمت گرم ماشینت گازیه من دارم ۲۰۶ رو ببرسی میکنم عزیز جان) و در نظر گرفتن مصرف ۹ لیتر به ازای هر صد کیلومتر

۱۸۰۰ لیتر بنزین معمولی که هزینه ای معادل  ۱۸۰۰۰۰۰ تومان را در یک سال خواهد شد. و البته بیش از ده ها ساعت هزینه ی سوخت گیری 


۷- نیاز به پارکینگ خودرو و یا خرید طرح ترافیک و یا در نظر گرفتن پارکینگ برای اپارتمان (که به گمونم بیست میلیون تمام شه که البته این بیست میلیون مالکیت هست اما خب سود خواب پول را هم باید در نظر گرفت ) و الی باید سالی بیش از ۷۰۰۰۰۰ تومان برای پارکینگ گذاشت کنار ولی من این هزینه رو ۳۰۰۰۰۰ تومان در نظر مگیریم(میدونم که خیلی خیلی کمه ولی خب حداقل رو گفتم)


۸ - کارواش به ازای هر هفته یک بار شستن خودرو و هر کارواش دوازده هزار تومان در نهایت هزینه ای ۶۰۰۰۰۰ تومان پرداخت شود ( در محاسبه نظم رفتن به کارواش رو در نظر نگرفتم )  حداقل ۳۰ ساعت از وقت مفید مالک خودرو تلف خواهد شد.


۹- جریمه ی راهنمایی رانندگی این که میفرمایید من اصلا جریمه نمیشم اصلا ربطی به موضوع نداره چون جریمه شدن ربطی به راننده نداره بلکه ربط مستقیم به راهنماییی رانندگی داره (تعداد خودرو های موجود در کشور که مالکیتی دارند که ممکن الجریمه باشند ۱۹ میلیون عدد در نظر مگیریم (ایا خودرو سپاه و یا پلیس جریمه میشه) و از آن جا که پیشبینی در امد زایی راهنمایی رانندگی از بابت جریمه در سال ۹۷ چهار هزار میلیارد تومان است (یه محاسبه این که چقدر احتمال داره شما جریمه شید - مصرف روزانه ی بنزین در داخل کشور ۸۸۰۰۰۰۰۰ لیتر که در نظر مگیریم ۸۰۰۰۰۰۰۰ لیتر را مردم با خودرو هاشون مصرف میکنند(هشت میلیون لیتر مصرف خودرو هایی است که جریمه نمیشند هیچ وقت ) ۸۰۰۰۰۰۰۰ / ۱۰ =۸۰۰۰۰۰۰ - ۸۰۰۰۰۰۰*۱۰۰ = ۸۰۰۰۰۰۰۰۰ کیلومتر در روز مسافت طی شده ی خودرو های داخل ایران (خودرو هایی که جریمه میتونند بشوند) البته نمیدونم هر جور محاسبه میکنم اعداد جور در نمیاند ولی ممکن نیست کسی در سال یه جریمه رو نشه (ولی من جریمه رانندگی رو در نظر نمیگیرم 


۸۰۰۰۰۰۰۰۰/ ۱۹۰۰۰۰۰۰ = ۴۲.۱۰  کیلومتر متوسط پیمایش در روز  هر خودرو در داخل ایران 


نتیجه گیری هزینه و زمانی خودرو شخصی(پژو ۲۰۶ ) ۲۶۲۰۰۰۰۰ تومان زمان و حداقل ۶۶ ساعت وقت مالک خودرو (۶۶*۳۰۰۰۰ تومان(در صورتی که ساعت مفید فرد مورد نظر ۳۰۰۰۰ تومان ارزش داشته باشه (البته ساعت حداقل حقوق ۶۰۰۰ تومان - ۶۶*۶۰۰۰ = ۴۴۰۰۰۰ تومان)


که در نهایت بیست و هفت میلیون تومان هزینه ی داشتن خودرو شخصی است در سال که البته باید سی و چهار میلیون پول هم در اول داشت


۲۷۰۰۰۰۰۰/ ۱۵۳۶۰= ۱۷۵۷ به ازای هر کیلومتر پیمایش با خودرو شخصی ۱۷۵۷ تومان هزینه ایجاد میکنه برای مالک خودرو پژو ۲۰۶


مزایای داشتن خودروی شخصی


مزیت های داشتن خودروی شخصی بسیار زیاده از داشتن حریم شخصی تا این که نمیشه که با زن و بچه ماشین کرایه کرد و یا حتی  اصلا فرد دوست داره که خودرو شخصی داشته باشه احتمالا دوست داشتن از مهم ترین نکات اصلی انتخاب است این که دوست داری یه کار کنی یا این که همه دارند تو هم میخوای داشته باشی و یا این که اصلا این جوری راحت تری و دوست داری که خودرو شخصی داشته باشی 

گاها هم بعضی از افراد به علت موقعیت مکانی که دارند و مسافت های طولانی که باید در روز پیمایش کنند و یا نبود حمل و نقل عمومی به داشتن خودرو شخصی روی میاورند.

دلیلی داشتن خودرو شخصی برای بعضی از افراد هم نشان دادن طبقه اجتماعی شان هست
بعضی هم که خب دوست دارند اصطلاحا ماشین باز هستند و خودرو شخصی شان رو یک جسم نمیبنیند بلکه جنبه وابستگی روانی  به خودرو داردند و عاشقش هستند(اگر جزو این دسته از افراد هستید امیدوارم خدا صبر بالایی بهتون اطاعت کنه ایران به معنی واقعی کلمه جهنم ماشین باز هاست)




پینوشت:(در تاریخ4/7/1397 نوشته شده است وقتی دلار 17300 معامله میشد)


شاید شما الان بفرمایید که ضحی خیال خام هاشم الان 206 شده 70 تومان همه ماشین ها سه برابر چهار برایر شدند برادرررررررررررر این تزت تو ایران جواب نمیده(یه خنده ریز هم بکنید)


لازم به ذکر است همان طور که میدونید قیمت ماشین شما بالا یا پایین نشده بلکه ارزش پول ملی کم شده و قاعدتا اقلام بالا رفت باز هم بگم که در هر شرایطی بازز هم شما ضرر کردید.


چک تغییرات قیمت ها


چند مثال شخصی:

 

پراید وانت سفید رنگ رو من در سال 1396 به قیمت 16500000 خریداری کردم

نیسان رونیز نقره ای رنگ رو به قیمت 21500000 در سال 1387 خریداری کردیم

نیسان مورانو اجری رنگ را در سال 1390 به قیمت 105000000 خریداری کردیم


به ترتیب از لحاظ قیمت سکه طلا در زمان خرید (همیشه تاریخ پشتوانه پول طلا بود)

پراید :هر سکه طلا در آن تاریخ 1200000تومان میشود 13/75 سکه طلا

رونیز: هر سکه طلا در آن تاریخ 270000 تومان میشود 79/6296 سکه طلا

مورانو: هر سکه طلا در آن تاریخ 799000 تومان میشود 131/414267834 سکه طلا



به عبارتی در صورتی که شما در خرید خودرو نه سود میکردید نه ضرر به نرخ سکه ساعت 10:03 روز 4/7/1397 قیمت ها به ترتیب زیر میشد:


سکه طلا 4800000 تومان



پراید وانت- 66000000 تومان

رونیز 382219200 تومان

مورانو 630788160 تومان


در صورتی که قیمت این خودرو ها در تاریخ 4/7/1397 به ترتیب زیر است:


پراید وانت 38000000 تومان

رونیز 160000000 تومان

مورانو 350000000 تومان


درنتیجه بنده در خرید این پراید وانت به قیمت 16500000 و در صورت فروش به قیمت 38000000 تومان رقم28000000 تومان ضرر کرده ام 

به همین منوال برای رونیز و مورانو ضرر  هایی صد و بیست میلیونی و دویست و هشتاد میلیونی کردیم





و من الله توفیق

۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۶ ، ۱۲:۳۱
سید هاشم زرین کیا

یکی از مسائلی که افراد درگیرش هستند اصطلاحا فکر و خیال بی خود و بد گمانی درونی است که به رویداد ها دارند این مورد یکی از مواردی است که میتواند روح و روان آدمی را تحت تاثیر منفی قرار دهد و این گونه انسان را به تنش بکشد.

و تنش هم یکی از مهم ترین چیز هایی است که موجب میشود که که فرد لذت کافی از زندگی خود نبرد و لحظات بدی را تجربه کنه و حس بدی داشته باشه


فالواقع به نظرم بسیاری از مشکلات خلا ها و مواردی که ما داریم در زندگی از مشکلات روحی روانی سر منشا میگیره 

و به غیر از این چیز دیگری نیست 

بسیاری از سردرد ها بسیاری از مواقع که حالت ناراحتی بر فرد  چیره میشه و یا خیلی چیز های دیگه

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۶ ، ۰۹:۴۱
سید هاشم زرین کیا
پست های اخیر من داره میره سمت صفت ها از دافیت تا شهامت و اعتماد و احساسات و ... و بیشتر تلاشم در حال رسیدن به نقطه نظر مشترک در مورد کلمات و فهم مشترک در مورد کلمات هستم (به نظر من کلمات خیلی مهم هستن خیلی خیلی خیلی مهم مهم تر از هر چیزی انقدر مهم هست که به نظرم بسیاری از تنش ها به دلیل فهم نامشترک طرفین از کلمات سرچشمه میگیرد)

با مقدمه نسبتا کوتاه در این پست میرم سره اصل مطلب:



اگر با شنیدن کلمه داهاتی اولین چیزی که به خاطرتون میاد البوم داهاتی شادمهر عقیلی هست احتمالا تجربه های خوبی رو در اواخر دهه هفتاد داشتید :) همان طور که میدونید این البوم پر فروش ترین البوم موسیقی پاپ ایران بوده با بیش از 10 میلیون نسخه

البته شاید هم وقتی کلمه داهاتی رو میشنوین یاده یه مفهوم دیگه میفتید؟؟!!!


اگر وقتی کلمه دهاتی رو وقتی میشنوید یاده فراورده های لبنی دهاتی و بستنی های خیلی خیلی خوشمزه دهاتی افتادید که نوش جونتون هر وقت میرید تو جاده چالوس بستنی میخورید به یاد من هم باشید.

ولی باز هم ممکنه یاد چیزه دیگه ای بیفتید

یک فرد کثیف بو گندو - بدون اداب اجتماعی شهری - بی شخصیت - کلا ادم ناجور این کلمه گاها انقدر بار سنگین معنایی بدی داره که یه جورایی مصداقی از فحاشی میشود.
حالا جالب تر از این داستان اینه که گاها وقتی از واژه داهاتی استفاده میکنی بعضی از دوستان که خود رو داهاتی میدونن موضع میگیرند و به دفاع از دهاتی بودن میپردازند (البته اون فردی که از این واژه به عنوان روشی برای تحقیر کردن استفاده میکنه موضعش مشخصه و باید یاد گرفت نسبت به کسی که تحقیر کننده است واکنش درست نشان داد)

ولی واقعا از این واژه چه زمانی استفاده میشود (البته نکته ای که خیلی مهم هست که خودم هم بهش تاکید دارم اینه که به نظر من افرادی که ساکن روستا هستن یا اهل روستا بودن یا عشایر و هر چیزی دیگه یا واقعا هیچ فرقی با هیچ کسی دیگه ای ندارند در حقیقت چه کسی در سن خوزه باشه چه در روستای پشت کوه ساوج بلاق سفلی به معنی واقعی هیچ فرقی نداره مهم اینه که اون فرد چقدر ارزشمند و چقدر فکر زیبا و عمل درست داره) وقتی افراد میخواهند از نوکیسه گری بگویند از این که یه فرد اداب اجتماعی رو رعایت نمیکنه (این اداب اجتماعی شامل رانندگی - همسایه مداری - برخورد های اجتماعی و ... میشود) وقتی با یه همچین موجود عجیب غریبی برخورد میشه معمولا از واژه دهاتی استفاده میکنند(البته گاها اگه لباس و یا اسباب زندگی یا هر چیزی که پیرامون فرد هست و مطابق مد روز نباشه موجب میشه که فرد مورد نظر داهاتی به حساب بیاد (نکته ی عجیب اینه که اگه یه فردی تو خونش مرغ و خروس هم داشته باشه دهاتی است ولی اگه سگ داشته باشه میشه لاگژری:)
اما با همه ی این اوصاف گاها یک سری از رفتار ها و منش های اجتماعی بعضی از ادم ها ب
 ه معنی واقعی کلمه رنج اور است از فردی که فکر میکنه چون یه مقدرای پول داره و یا از اشنایانش پول داره و یا پست خاصی رو گرفته که میتونه قدرت نمایی کنه به گونه ای رفتار میکنه و صحبت میکنه و برخورد میکنه که بسیار بسیار زننده است و فکر میکنه به خاطر حساب بانکی و یا پستی که دارد میتواند رفتار های بدی با افراد دیگر بکند!؟؟!(البته گاها این عزیزان متوجه نمیشوند که در حال رفتار بدی هستند) باز هم به خاطر میارم یه سری مدرسان دانشگاه رو که جوری رفتار میکنند و برخورد میکنن که بسیار بسیار زننده است و البته پزشکانی هم هستند که این گونه رفتار میکنند و صد البته مدیران و مهندسینی که همچین رفتاری دارند(به نظرم این افراد بلاشک داهاتی هستند(البته اون وجه بده داهاتی رو منظورمه البته تو ذهنم کلمه ای بهتر برای توضیح دادن در مورد این ها هست که خب ترجیح میدهم ازش استفاده نکنم )
به هر صورت نکته ی کنکوری این پست اینه که افراد داهاتی شاید در جامعه باشند و این افراد در حقیقت بخشی از جامعه هستند و با رفتاری متنا
 
ب با این ادم ها میتوانیم خصلت داهاتیت رو در این ها پایین بیاریم :)



پینوشت یک :در بسیاری از بخش های این پست داهاتی بودن و نو کیسه بودن رو به یک معنی لحاظ کردم


پینوشت دو :
یاد یه خاطره ی جالب و همزمان عجیب افتادم یه زمانی با یه نفر یه همکاری هایی داشتم و یک بار بنابر توهیین و یه جورایی بنابر قصد تحقیر کردن من بهم گفت داهاتی؟!؟!در وحله اول بسیار بسیار تعجب کردم؟!؟! که ایا این واژه بر من مصداق داره یا نه!؟!؟ این واژه چه معنی داره!؟!؟ (احتمالا بعد از اون زمان تا همین حالا بیشترین زمانی که برای این واژه فکر کردم همین الان بود ) و صد البته دفعه بعدی که یه نفر این حرف رو به من بزنه بلاشک از روش های جلوگیری از تحقیر شدن استفاده میکنم
۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۶ ، ۱۹:۰۰
سید هاشم زرین کیا
هر روز نوشتن به معنی واقعی چلنجی بسیار سخت است.
مخصوصا نوشتن در روز هایی که از لحاظ کاری خیلی شلوغی و در روز هیچ فراغتی نداری حتی در حد غذا خوردن.
البته که این اتفاق بسیار لذت بخش است ( مخصوصا وقتی که کاری رو که داری انجام میدی رو خیلی دوست داشته باشی) ولی زمانی که سرت شلوغه و حوصله انجام کار ها رو نداری و فراغت کمی داری این اتفاق میتونه تاثیر بدی بر روی خیلی از ارکان زندگی ادم داشته باشه
البته یه نکته ای هم که خیلی مهمه ایننه که برای شخص بنده ساعت های به زیادی صرف فعالیت غیر کاری و علمی و در حقیقت وظیفه ای میشه پیام دادن و پیام گرفتن




با این مقدمه ای که نوشتم میخوام کم کم به اصل موضوع برسم.
موضوعی که تو ذهنم بود و واقعا ذهنم رو درگیر میکنه حقارت است 

حقارت

به گمونم در تاریخ سابقه نداشته که کسی از حقیر شدنش توسط دیگران بدش نیاد در حقیقت وقتی توسط دیگران حقیر میشه حس بسیار بدی بهش دست نده
و از طرفی به گمونم باز در تاریخ سابقه نداشته که انسانی از حقیر کردن دیگران لذت نبره(البته شاید در ذهنش بگذره که نه این کار درست نیست انسانی نیست و.... ولی در انجام دادنش لذت بسیاری رو تجربه میکنه)

گاها افراد با روش ها و رفتارهایی دیگران را تحقیر می کنند. از بین این رفتارها می توان به موارد زیر اشاره کرد( در این جا به صورت مختصر یک سری روش های تحقیر کردن و از آن طرف روش های جلوگیری از این نوع تحقیر شدن رو توضیح بدم)

روش تحقیر

در برابر سخنان دیگران سکوت کردن به گونه ای که به آنها بفهمانید حرف هایشان ارزش شنیدن ندارد یا آنها را مجبور کنید بی دلیل منتظرتان بمانند.

چگونگی مقابله با این تحقیر

مهم ترین رمز مقابله با تحقیر شدن بی تفاوتی نسبت به تحقیر کننده و تا حد امکان واکنش نشان ندادن و سرد رفتار کردن با او است به گونه ای که گویی فرد تحقیر کننده یک درخت است و با لبخند او را بدرقه کنید و نکته ی بعدی این است که نباید حس اضطراب و یا عصبانیت را به فرد تحقیر کننده منتقل کنید که اون حس کند که شما رو داره اذیت میکنه  ضمن این که در صورتی که فردی رفتاری شبیه به رفتار ذکر شده رو از خود سر داد شما کاملا پوکر فیس رفتار کنید و واکنشی نشون ندید به فرد تحقیر کننده این بهترین روش برای جلوگیری از این نوع تحقیر است.


روش تحقیر

نپذیرفتن دیگران، ترک کردن و آنها را تنها گذاشتن

چگونگی مقابله با این تحقیر

وقتی کسی شما رو نمیپذیره و ترک میکنه خب باید بزارید بره تنها موندن خیلی شرافت مندانه تر است از تحقیر شدن  میتوانید ادم های جدیدی رو پیدا کنید که با آن ها وقت بگذراید و فرد تحقیر کننده را تنها بزارید و به کار خودتون مشغول باشید.


روش تحقیر

ارزش وجودی دیگران را انکار کردن

چگونگی مقابله با این تحقیر

گاها بعضی افراد به گونه ای با فرد رفتار میکنند که ارزش شخص را پایین میاورند یک روش این است که شما در ابتدا از نکات قوت خود و ارزش زا بودن خود صحبت کنید در صورتی که فرد هنوز ادامه به ایراد گرفتن از شما کرد شما میتوانید سوال ساده ای رو بپرسید.از ارزش شخص خودش بپرسید( نکته ی مهم این است که در تمامی این رفتار کاملا ارام و بدون سر صدا و البته خشونت رفتار کنید در صورتی که فرد رو به رو به سمت خشن شدن پیش رفت با گفتن این که فقط ادمی که حق با اون نیست صداش رو بالا میبره و تا زمانی که تو خشونت بورزی و سر صدا کنی من به هیچ عنوان ادامه نخواهم داد ( اون زمان میتونید در مورد میوه فصل یا درختان بهاری صحبت کنید (در حقیقت تمرکز یارو رو به هم بزنید ) و اگه باز هم فرد در حال هوار هوار هست میتونید بگید که خوبه خوبه خودت رو خالی کن عزیزم اشکالی نداره (احتمالا این زمانیه که دیگه فرد خودش رو جر میده)


روش تحقیر

با دیگران همچون حیوانات یا اشیا رفتار کردن

چگونگی مقابله با این تحقیر

سکوت ترک کردن اون محیط و فرد و یا این که به فرد بگو عزیزم انقدر دور ورت و اعضای خانوادت رفتار بدی داشتند با تو حقیرت کردن که این کار رو میخوای با دیگران بکنی(نکته ی مهم قضیه این است که هر وقت فردی شما رو تحقیر کرد کاملا بی اهمیت باشید و لبخند بزنید فکر کنید رادیو هست که داره برنامه رادیویی پخش میکنه

روش تحقیر

در حق دیگران بی انصافی کردن و در کار فرد را مورد شماتت قرار دادن

چگونگی مقابله با این تحقیر
۱. اگر به کاری علاقه ندارید یا احساس می‌کنید استعداد آن را ندارید وارد آن کار نشوید.
۲. سعی کنید به اندازه توان و قدرت خود و به مقداری که می‌توانید کاری را به خوبی انجام دهید، تصمیم بگیرید و برنامه داشته باشید.
۳. از عجله در کارها پرهیز کنید و با حوصله و دقت اقدام کنید.
۴. محیط کار خود را عوض کرده و با افرادی که از نظر فرهنگی و اجتماعی مناسب هستند معاشرت داشته باشید. کار کردن در کنار کسانی که به انسان سر کوفت می‌زنند موجب یاس و ناامیدی انسان می‌شود.
۵. از گذشته خود و نقاط ضعف خودتان و درد دل‌های خود به دوستان جدید چیزی نگوئید. بلکه شما تلاش کنید تا کار را بهتر یاد بگیرید و توانمندی‌های خود را به اثبات برسانید.
۶. از شوخی و کارهای سبک پرهیز نمائید.
۷. به توانایی و استعداد خود ایمان داشته باشید و سعی کنید به قضاوت‌های نادرست دیگران اهمیت ندهید. فقط در صدد تقویت استعدادهای خود باشید.
۸. در یک کار متمرکز شوید و از پراکنده کاری اجتناب نمائید، به دست آوردن تخصص در یک زمینه بهتر است.
۹. نماز ، سحرخیزی ، دوری از گناه و خواسته‌های نفسانی را جدی بگیرید.
۱۰. توسل ، دعا و رابطه معنوی با خداوند را هر روز بهتر کنید.
۱۱. از هم‌نشینی با افراد هرزه ، بی‌اراده ، بیکار، معصیت کار شدیداً اجتناب کنید.
۱۲. به دوستان خود احترام کرده و با متانت رفتار کنید.
۱۳. به توانایی و استعداد خود باور داشته باشید و عقب‌نشینی نکنید و یقین بدانید که می‌توانید. حتی ضعیف‌ترین افراد توانایی پیشرفت را دارند.
۱۴. بهانه و نقطه ضعف از خود نشان ندهید و با صلابت باشید.
۱۵. صبر ، حوصله ، دقت، توکل بر قدرت خداوند ، تفکر در امور، سر لوحه کارتان باشد.
امام علی علیه‌السلام:قبل از تصمیم بر کاری، مشورت نما و قبل از اقدام در آن کار فکر و اندیشه کن

روش تحقیر

روی دیگران تسلط داشتن و کنترل آنها

چگونگی مقابله با این تحقیر

روش تحقیر

تهدید و سوءاستفاده کردن: کلامی، فیزیکی یا حتی جنسی

چگونگی مقابله با این تحقیر

روش تحقیر

کتک کاری و صدمه جسمی رساندن

چگونگی مقابله با این تحقیر

روش تحقیر

تنزل رتبه و مسئولیت دادن، عنوان فردی را از او گرفتن و حتی خلع مقام کردن

چگونگی مقابله با این تحقیر

روش تحقیر

خیانت کردن، گول زدن یا دروغ گفتن به فرد. به این ترتیب قصد دارید حماقت آن فرد را به او ثابت کنید. اما در حقیقت از اعتماد او سوءاستفاده کرده اید.

چگونگی مقابله با این تحقیر

روش تحقیر

ریشخند کردن دیگران، دست انداختن و نگاه تحقیرآمیز به آنها

چگونگی مقابله با این تحقیر

روش تحقیر

شوخی های بی مورد و نامناسب و قرار دادن دیگران در وضعیتی نامناسب

چگونگی مقابله با این تحقیر

اتهام ناروا زدن

یکی از بدترین انواع تحقیر کردن اتحام ناروا زدن به فرد است گاها این اتهام ناروا انقدر عمیق است و به شکلی است که فردی که مورد هجمه قرار گرفته تمرکزش از دست میره و احساسی تصمیم میگیره

روش تحقیر

درجمع به فردی بی احترامی کردن و او را کوچک شمردن

فقر، بیکاری، بدهی، ورشکستگی، بی خانمانی، تنبیه و زندانی شدن از شرایط تحقیرآمیز است.

چگونگی مقابله با این تحقیر


روش تحقیر

وابستگی بویژه به افراد ضعیف تر

چگونگی مقابله با این تحقیر

روش تحقیر

دیگران را به انجام دادن کاری مجبور کردن

چگونگی مقابله با این تحقیر

روش تحقیر

رفتاری خشونت آمیز با دیگران داشتن

چگونگی مقابله با این تحقیر

روش تحقیر

گرفتن آزادی های فردی و تحت کنترل درآوردن دیگران

چگونگی مقابله با این تحقیر

روش تحقیر

بد جلوه دادن ارزش ها، باورها، نژاد، جنسیت، ظاهر و شخصیت دیگران

چگونگی مقابله با این تحقیر

روش تحقیر

ارزش وجودی دیگران را با معیارهای نامناسب و ناروا سنجیدن


این ها یه سری از مصداق های عملی تحقیر کردن است (البته در مورد افرادی که حس حقارت دارند که این افراد معمولا افرادی هستن که به روش های مختلف تحقیر شدن نمیپردازم ) ولی وقتی فردی در این موقعیت ها قرار گرفته در حقیقت در برابر فردی است که در حال تحقیر کردن اوست (البته به نظر من کسی که تحقیر میکنه بسیار محتاج تر و بدبخت تر است از کسی که داره تحقیر میشه چون اون فرد انقدر خلا روانی داره انقدر ضعیف هست که این کار رو میکنه در صورتی که یک فردی که عزت نفس بالا داره همیشه موجب قوت قلب دیگران است )



پینوشت : احتمالا در وقت مقتضی بر میگردم و این پست رو کامل میکنم و در مورد روش های عملی جلوگیری از تحقیر نشدن خواهم پرداخت
۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۶ ، ۲۱:۱۱
سید هاشم زرین کیا
هر وقت شمه ای از این مفهوم در ذهنم میاد به یاد دیالوگی از ال پاچینو در فیلم بوی خوش یک زن میفتم.

چ

جایی که میگفت من همیشه بین کار ها کار درست رو میدونستم چیه شک نداشتم که اون کار کدام است ولی هیج وقت هیچ وقت اون رو انتخاب نکردم میدونید چرا؟؟؟ چون شهامتش رو نداشتم 

به گمونم یک رویداد درست که موجب ایجاد یک روند درست در آینده میشه بسیار مهم است .
امریکایی ها یه مثال جالب دارند : کار درست رو تو جای درست و در زمان درست انجام دادن بسیار بسیار مهم است.

البته این که در کجا هستید و چقدر پتانسیل دارید هم خیلی مهمه البته این که در چه جاهایی قرار دارید و چه فرصت هایی پیش رو دارید.(البته این که کجا هستید و چه کسایی دور بر شما هستن و با چه کسایی نشست و برخواست دارید و ارتباط دارید (چه انلاین چه افلاین )خیلی مهمه (در گذشته این که در نقطه ای خاص از کره زمین بودید و خاصیت های بدنی خاصی داشتید پیشنهاد های خاصی میشد ولی الان میتونید در هر شرایطی هر جای کره زمین هر کاری خاصی رو داشته باشید با در آمد های عجیب غریب و سطح زندگی فوق العاده )


در مجموع یه نکته مهم 

اگر یک چیز رو دیدید به نظرتون کار درست و انتخاب درسته 
اگر تحقیق کافی و دقیق کردید دربارش
اگر دوست داشتید اون کار رو انجام دهید و در حقیقت دلتون خواست



|||| بدون معطلی خودتون رو وقف اون کنید و فقط انجامش بدید ||||

۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۶ ، ۱۵:۴۴
سید هاشم زرین کیا

عجیبه وقتی لغت اعتماد را گوگل میکنی نتیجه مهمی ندارد نتیجه ای که به آدم کمک کنه و سر لوحه زندگی آدمی باشه و بیشتر روی اعتماد به نفس و دکون تخته های در این باره مقاله موجود است ؟!؟!

و در بین مقالات انگلیسی هم چیز خاصی نبود (به جز فیلم the trust  که نیکلاس کیج توش بازی میکرد )



یه عکس خیلی خیلی فانتزی از اعتماد
در این پست میخوام به این مسله بپردازم ( دلم نمیاد از اعتماد و ساختار ها بگم و بهتون نگم که برید مقاله ی محمد رضای شعبانعلی عزیز به نام :پایان یک پرونده گزارشی در مورد تراست زون را نخونید.


اعتماد

احتمالا شما هم مثل من در روز بار ها و بار ها در جملات مختلف این کلمه رو شنیدید:

اره اعتماد کردم بهش!؟!؟!!

نه بابا اعتماد دارم بهش کامل؟!؟!

به من اعتماد کن.

من این رو کامل میشناسم بابا بیست ساله رفیقمی همکاریم و ... اعتماد دارم بهش

این کلی خرش همه جا میره حرفش حرفه اعتماد دارم بهش باباااا

لعنتی من بهش اعتماد کرده بودم

و .....


خب اگه شما هم مثل من هستید و بار ها و بار این رو شنیدید و بار ها و بار ها به خودتون قول دادین اشکال نداره بابا این که غریبه نیست بزار یه بار دیگه به مردم فرصت بدم نباید که بدبین باشی به آدما این کلی آدم خوبیه و.....و بزار فرصت بدم تازه مگه کجا میخواد بره میخواد فرار کنه فلانش میکنم بیسانش میکنم و....


نکته اصلی وقتی فردی ضمانت اجرایی نداشته باشد و فقط و فقط به صحبت یا متن یا چیزی دیگه یا اعتماد کند طرف رو به رو هر که باشد مهم نیست هر کی هر کی هر کی! تو هر زمینه ای هم که باشه چه در مورد یه کاسبی چه تقسیم اموال چه خرید چیزی چه در یه رویدادی چه در یه رابطه ای یا هر چیزی دیگه ای اعتماد کردن بدون ضمانت اجرایی کاری است سخت ناروا حتی اگه این اعتماد درست باشد و اصطلاحا خیلی حلال حرام سرش بشه و حلالیت هم بطلبه باز هم به ریسک و استرس موجود در آن نمیرزه (مگه این که دیگه معامله خیلی شیرین باشه (معامله هر چی میتونه باشه یه رابطه یه بیزینس یا هر چی دیگه که بین دو طرفه) که اون وقت باید با سبک سنگین کردن نتیجه بگیری (البته خودتون بهتر میدونید چیزی که خیلی خوبه صد در صد یه مشکلی داره یه چی اون لا ماها مشکوکه ) و تا میتونید بیاید اطلاعات کسب کنید و ....


حالا با همه این حرفایی که من زدم که به هیچ عنوان اعتماد نکنید همیشه ضمانت اجرایی بگیرید همیشه مکنوب باشه همیشه صلح مسلح باشه (حداقلش طرف بدونه اگه رسوا کنه روسا میشه :)) اگه همه این ها باشه و اگر اون بیرون هم اگه یه رویدای داره میفته که اگه اعتماد نکنی از دست میره بهتر بزار اون رویداد از دست بره چیزی که زیاده رویداد اینده به تو لبخند میزنه اما اگه باز با همه این اوصاف باز هم یه دفعه خدا زد پس یقه تون و اعتماد کردید اصلا دلتون خواست که اعتماد کنید (البته اون دلتون نیست خره درونتونه) اگر دیدی از اعتماد سوء استفاده شده حتی اگر شده هزینه و در حقیقت ضرر بیشتری بدی نسبت به اون چیزی که ضرر کردی حتما حتما این کار رو بکن نه به خاطر این که ادب شه نه شما وظیفه ی اجتماعی داردی ولی داروغه نیستید بلکه به خاطر ثابت کردن خودتون به خودتون (البته شاید فکر کنید این دیوانگی هست ولی خب این مرام مسلک منه) یاده یه متنی افتادم که میگفت :افراد سه دستن : گوسفند ها - گرگ ها - سگ های گله گوسفند که مشخصه گرگ ها میان تکه پارشون میکنن گرگ ها هم که مشخصن میان گوسفند ها رو تکه پاره میکنن نباید جزو هیچ کدوم از این ها باشی باید سگ گله باشی که گرگه رو پاره میکنه حتی اگه خودش پاره شه) اوف چه حرف های حماسی زدم اصلا تحت تاثیر قرار گرفتم (اهنگ راکی داره پخش میشه ) ولی من حیث المجوع برادر من خواهر من اخوی همشیره دوست گرامی بزرگوار به هیچ کس به هیچ چیز اعتماد بی خود نکنید و تماممممممم .




پ ن :شاید این پست ادامه داشته باشد.



یک از این زمان ها الانه

یکی از زمان هایی که خیلی از اعتماد صحبت میشه ازدواج است.وقتی دو نفر تصمیم به ازدواج میگیرند معمولا اولین چیزی که میگن اعتماده

اعتماد در ازدواج شامل چه چیز هایی میشه(البته به نظر من) :

صداقت - شفافیت - وظیفه پذیری - ملزم بودن

بلاشک اگه این تکه از شعر جان لنون رو نمیزاشتم شب خوابم نمیبرد.
(اگه GOD  جان لنون رو نشنیدید یا اگه اصلا هیچ چیزی از جان لنون نشنیدید بهتون توصیه واجب میکنم (حتی توصیه مستحب هم نه ) که حتما حتما حتما این اهنگ رو بشنوید.
هفتاد سال اهنگ های غیر شنیدید امیدوارم خوب باشه یک بار هم اهنگ های جان لنون رو بشنوید و تفکر کنید :)


I don't believe in magic
I don't believe in I-Ching
I don't believe in Bible
I don't believe in tarot
I don't believe in Hitler
I don't believe in Jesus
I don't believe in Kennedy
I don't believe in Buddha
I don't believe in mantra
I don't believe in Gita
I don't believe in yoga
I don't believe in kings
I don't believe in Elvis
I don't believe in Zimmerman
I don't believe in Beatles
I just believe in me
Yoko and me

And that's reality

۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۶ ، ۱۸:۴۸
سید هاشم زرین کیا


(اول از همه عذر خواهی میکنم بابت کم تر نوشتن در این وبلاگ ) چندی است خیلی وقت نمیکنم برای نوشتن(البته خودتون بهتر میدونید این حرف بهونه ای بیش نیست و الی کسی که واقعا بخواد کاری رو انجام بده چیزی به نام وقت نداشتن و نتونستن و اجازه نداشتن و ... نداره ولی خب چند روز اخیر حوصله ی نوشتن متنی که برای منتشر کردن داشته باشم نداشتم.

جلب توجه و شنیده شدن به گمانم مهم ترین نیاز بعد از نیاز های اولیه است (غذا و خوراک و آب و خواب به احتمال بسیار زیاد توجه کردید که اگر طفل خردسالی (در حد زیر هفت هشت ماه در حقیقت غیر عاقل) گریه میکنه دلایلش چند تا چیز میتونه باشه : گشنشه - کثیف کرده - درد داره - یا توجه میخواد.

یه مثال قدیمی هست که میگه بچه ها برای جلب توجه گریه میکنن و بزرگ تر ها برای جلب توجه خودشون رو به کشتن میدن این شاید نشانه ی مهمی باشه برای تاثیر زیاد جلب توجه در زندگی

البته نکته ای دیگه هم هست اینه که هر کسی بنا به شرایط و روحیاتش حجم خاصی از توجه رو میطلبد یکی شاید خیلی کم یکی خیلی زیاد یکی کامل از تنها بودن با خودش و با خود فکر کردن با خود نوشتن با خود فیلم دیدن لذت ببره شاید بار ها و بار ها یک سریال رو ببینه و بخنده و غرق در خود باشه یکی دیگه هم روحیش به گونه ای باشه که باید هر لحظه در جمع باشه در محیط های باشه و بگه بخنده شوخی کنه نقشه بچینه کار کنه و .... این افراد معمولا وقت زیادی با کامپیوتر نمیزارن حوصله طراحی کردن حوصله انجام یه پروژه رو که چند روز باید مداوم روش کار کنند رو ندارند و بیشتر به در شغل ها و فعالیت هایی میخورن که بکنن ببرن بدن و .... پر جنب و جوش باشه روزی که خیلی پر جنب و جوش باشه پر از حادثه پر از اشنایی با ادم های جدید پر از قرار داد پر از پروژه و ادم ها سیستم ها و ساختار های متفاوت روز فوق العاده اشون هست در صورتی که برای گروه اول این روز شبیه مرگ است و بس

البته نکته ای که هست اینه که هیچ فرقی در گروه اول و دوم نیست فقط نکته ی مهم اینه که افراد رو باید در جای درستش قرار بدهند.



۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۶ ، ۱۷:۳۲
سید هاشم زرین کیا




عکس این پست عکس جالبیه و دیدی که من به این عکس دارم در مورد برون دهی ذهنی مغز ادمی است.

مدت هاست که در این مورد میخواستم بنویپسم حال شاید فرصتی باشه که بتونم دربارش کیبورد بزنم.

بازار مواد مخدر دخانیات و نوشیدنی های الکلی بازار بسیار بسیار بزرگی است و مصرف کنندگان این چیز ها (جدا دیگه باید چیز گفت که از شکل مایع جامد گاز امیلاسیون و سوسپانسیون هم دار:)) قسمت بزرگی از جامعه را در بر میگیرد.

بلاشک من نمیخواهم این جا در قامت یک موعظه گر باشم که فرمان دوری از شراب و مخدرات را صادر کنم اما یه دید شخصی دارم در این باره که به گمانم تشریح کردن آن حس خوبی حداقلبرای خودم داره

اول از همه من با قانون ایجاد کردن و جزا و مجازات و غیر قانونی کردن هر چیزی تاکید میکنم هر چیزی کاملا مخالفم در حقیقت به نظرم باید همه چیز ازاد باشه ولی اگاهی عمومی در آن مورد ایجاد شود.(کسانی که نقدی در این باره دارند بسیار خوش حال میشوم نظر خودشون رو در قسمت کامنت های این پست بنویسند)



«تمدن بدون شراب امکان ندارد و بدون قید و حد هم امکان ندارد و آنجا که آزادی نیست قید و حد هم نیست .»




۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۶ ، ۱۸:۳۶
سید هاشم زرین کیا



شاید خیلی از افراد تا از وابستگی میشنون یاده داستان شازده کوچولو و صحبت های شاهزاده فضایی میفتند.( اهلی کردن و بقیه قسمت های این نوشته زیبای سنت اگزوپری در مورد دوست داشتن)

خب شاید درست باشه که به قولی اگه آدم گذاشت اهلیش کنن (اهلیش کن یعنی: احساس علاقه ایجاد کنن ) بفهمی نفهمی خودش رو به این خطر انداخته که کارش به گریه کردن هم بکشه چون ذات اهلی کردن یعنی این)

شاید این هم درست باشه اما چند سوال برام ایجاد شده:


واقعا وابستگی چیه؟؟

چرا وابستگی ایجاد میشه؟

سطح وابستگی افراد چه گونه با هم تفاوت دارد؟
آیا وابستگی اتفاق خوب و حس قابل قبولیه؟؟


میتویند با گوگل کردن وابستگی احساسی یا کلمات شبیه  این و یا با بررسی ساختار ذهنی انواع بررسی و تاثیرات بر روی مغز وابستگی رو به طور کامل مطالعه کنید.

من همیشه از وابستگی میترسیدم تا اون جایی که یادمه همیشه و همیشه میترسیدم. به غیر از حس ترس از دست دادن اون چیز( دوباره میگم منظور از چیز اینه که اون چیز هر چیز میتونه باشه شامل: افراد - اجسام - اماکن - تفریحات - لذت ها و شغل و هر چیز دیگه ای که هست)

دلیل های دیگه ای هم داشتم حسم  این بود که یه چیز بهتر و بالا تری از پس پرده این هم هست پس وابسته بشم به این چیزی که الان میبینم احتمالا موجب میشه که به اونی که در اینده باهاش روبه رو خواهم شد پشت پا بزنم(سره همین میگفتم خب FREE AS A BIRD  ولی دیدم نه ظاهرا این جوری نیست وابستگی رمز لذت بردن از زندگیه این که همیشه در تنش باشم همیشه در حال انتخاب کردن باشم لحظه های انسان را بدتر میکنه من باید چیزی رو انتخاب کنم که در همان لحظه ازش لذت میبرم و گمون میکنم که همین انتخاب خوبه همین نه هیچ چیز دیگه)

آدم نمیتونه خیلی به این چیز ها که کاملا درونیه و خیلی خیلی شخصی توضیحی بده به همین خاطر افراد در جامعه ای مثل ما همیشه در پشت پرده هستن چون میگن:

ااا زشته نباید در موردش صحبت کرد.

ااا نگید یارو میفهمه برات جالب و ... است و تل (منظور از تل یعنی هزینه ارزشی که باید بخوای خرج کنی سره چیزی ) رو میبره بالا وقتی یه چیز خیلی خوب رو دیدی و خوشت اومد هیچ وقت نباید این رو رو به روییت بفهمه من جمله خرید لباس و خونه و ماشین و... اگر خوشت اومد نباید ازش تعریف کنی که نرخ رو ببره بالا


(مثالی که شما تو ذهنتون هم هست درسته شک نکنید )


من به شخصه حس تعلق و وابستگی بسیار بسیار عمیقی حتی به اجسام دارم ( تبلت - اتاق - صندلی - مونیتورم ) و در صورت نبود آن ها یا مشکلی پیش اومدن برای آن ها حس بدی پیدا خواهم کرد. حال دیدگاهم در مورد انسان ها رو بررسی نمیکنم  ولی خود گیر حدیث مفصل رو با این اوصاف نظرم اینه که باید وابستگی کاملا دو طرفه باشه و مخصوصا از سمت رو به رویی بیشتر باشه (ایپدم باید من رو بیشتر دوست داشته باشه تا من ایپدم رو :)


(شاید بگید خب این یه جورایی خودخواهی هست ولی خب خودخواهی نیست بالا بردن ضریب اطمینانه این ایپد من اگر من رو دوست نداشت هشت بار LCD  اش نمیشکست)


حال میخواهم به ادامه بپردازم آیا وابستگی موجب ساختن دوست داشتن و عشق و علاقه میشه؟؟


آیا عشق و علاقه همان وابستگیه؟؟


(در یه پستی به صورت جداگانه در مورد ساختار علاقه و دوست داشتن سعی کردم به اندازه ای که در حد خودمه بنویسم که این نوشته تا چند وقت دیگه پست خواهد شد)



شاید دوست داشتن و علاقه داشتن و وابستگی یه جورایی نشونه های شبیه هم دارند مانند:


۱- سختی نبود اون چیز

۲- والا تر دیدن اون چیز نسبت به واقعیت

۳- حس همدلی با اون چیز

۴- ایجاد حس همدلی و مشارکت در هر دو


حالا تفاوت هایی نیز به نظرم بین این دو مفهوم وجود داره:


۱- علاقه داشتن لزوما وابستگی میاره ولی بالعکسش صادق نیست

۲- وابستگی ترک پذیره و میتونه عمقش کاهش یا افزایش پیدا کنه ولی دوست داشتن و علاقه داشتن یه جورایی صفر و یک هست


یه نکته مهمی هست اینه که نباید از وابستگی ترسید باید چسبید بهش و ولش نکرد باید از وابستگی جدا نشد باید با آغوش باز اون رو در بر گرفت باید با سلول به سلول بدنت اون رو بپذیری و دوستش داشته باشی باهاش زندگی کنی ازش لذت ببری نه این که فکر کنی یه عنصر اضافه است وابستگی و دوست داشتن هست که ما انسان ها را میسازد و به ما انسان ها قدرت تغییر میده این هستش که به ما قدرت استفاده و ایجاد هیجان رو عطا میکنه


بعضی اوقات وابستگی خیلی بی دلیله گاها این وابستگی به یک فردی هست که اصلا کلا بودن خودش هم برای خودش دلیل نداره چه برسه به دلیلی برای خواستن او و احساس کردنش

نمیتونم از وابستگی و رابطه حسی بگم و یاده اون صحبتی که با یکی از دوستام کردم نیفتم گفت:

(الزاما وقتی بحث از رابطه احساس میکنی نباید یه نفر رو مد نظر بگیری میتونی از یه نفر هم صحبتی اش رو لذت ببری یه نفر پولش رو یه نفر رابطه احساسی اش رو .... نباید حس مالکیت ایجاد بشه که این فقط برای منه و من هم فقط برای اونم ) خیلی برام عجیب غریب بود این حرف خیلی منافات داره با اون چیزایی که جامعه و دنیا بهم یاد داده)

اتفاقا چند روز پیش با یک ادم بسیار پر مطالعه با تجربه و دنیا دیده صحبت میکردم و یه چیز جالب گفت میگفت موجودات یه سری موناگمس هستن(یعنی در کل زندگی شون یک جفت دارند فقط یه سری از نهنگ ها یا یه سری روباه و .....) انسان ها این جوری نیستن (یعنی در حقیقت در زندگی شون روابط با افراد متنوعی دارند) البته گفت این به این مبنا نیست که در یه زمان همزمان یه سری روابط عجیب غریب با افراد مختلف ایجاد شود بلکه ممکنه در زمان های مختلف زندگی با افراد مختلفی باشه(البته ممکن هست ممکن هم هست این جوری نباشه و اولین رابطه بهترین رابطه بهترین بهترین ها باشه ) و جالب اینه که در تاریخ اجتماعی ایران(البته مطالعه من تو این زمینه اندک بوده ولی برنامه دارم که بیشترش کنم )


پینوشت:


راه نداره ظاهرا باید این پست رو باز ادامه بدم

چشم ادامه میدم


الان دارم به بهانه ی ولنتاین:))) این پست رو اپدیت میکنم :))




اصلا کاری با این که فلسفه این داستان ولنتاین چیه ندارم!

یا این که چه جوریه که همه دارن برای هم و یه نفر برای چند نفر کادو های متنوع میخرند هم کار ندارم؟؟!!؟
این که رنج سنی بعضی از کادو دهنده ها و کادو گیرنده های خیلی کم هست و به هیچ عنوان در حد ازدواج کردن یا چیزی شبیه به این هم نیست نمیگم
این که ایا برای این که عاشق یه نفر باشی یا دوستش داشته باشی باید ازدواج کنی؟!؟

اصلا یه سوالی که من رو خیلی درگیر میکرده کرده و فکر کنم خواهد کرد اینه که بزرگ ترین سختی عشق چی میتونه باشه (به گمونم احساس مسولیت کردن )

ایا برای این که به کسی عشق بورزی انقدر باید انرژِیت رو برای اینده بزاری؟!؟!

ایا در زندگی فرد فقط به یه نفر میتونه عشق بورزه؟(برفرض این که کسی رو پیدا نکرده

چون یه برنامه ای هست اینه که فرد باید یه نفر رو ببینه عاشق همون یه نفر هم بشه و بره جلو ... و همین و داستان تمام!

یه چیز دیگه هم اینه که بالفرض که یه نفر برات جالب بوده باشه و فکر کنی دوستش داری خب این رو با فرد مورد نظر در میون میزاری نتیجه اش چی میشه احتمال داره اون فرد در جواب بهت چیزای مختلفی بگه :


۱- من اوکی نیستم 

۲- شرایطش رو ندارم 

۲- در یه رابطه هستم 

۴- خب از این حرف چه هدفی دارید

۵- منم عاشقتم 

۶- اوهوم باشه 

۷- ببخشید از شما خوشم نمیاد 

۸- برو بابا چی فکر کردی پیش خودت بابا 

۹- باشه با هم اشنا شیم

10- من ادم این جور چیزا نیستم


حالا میرسیم به نکته ی بعدی این که بعد از این که این صحبت ها انجام شد باید چه کنیم .


من بلد نیستم که وقتی از کسی خوشم اومد باید چی کنم؟

یه جوابی هست : سگ و شغال و گرگ هم بلدن که چی کار کنن تو بلد نیستی؟؟

خیلی ساده است 


اما ترس ترس از نه شنیدن ترس از خراب شدن رابطه ترس از اینده بدترین چیزا تو زندگی هست


اما یه چیز هست که خب خیلی وحشتناک تر از اینه ترس از انجام ندادن و اون اینه که یه زمانی خودت و خودش حس خوب طرفین دارید و به نظرتون بهترین لذت دنیا رو دارید میبرید تمرکز فوق العاده خوش حالی زیاد حس خوب زیاد این که دنیا چقدر شیرینه رنگ های جهان چقدر پر رنگه و همه اتفاقات خوب ولی بر اثر یک عامل خارجی این ارتباط منهدم میشه (داستان ترسناک الان شروع شد) نمیدونی باید چه کنی شاید اولش بگی بیخیال بابا مهم نیست چیزه که زیاده ادم!؟ این نشد بعدی ولی ترسناک موقعی میشه که وقتی هی فکر میکنی هی و هی و هی و هی فکر میکنی و احساس های وحشتناک بد میاد به سراغت شاید این حس نتیجه اش بشه خودکشی حتی(خیلی از ادم های بزرگ در تاریخ بودن که به خاطر احساسات و این داستان ها دست به خودکشی زدن فکر نکنید این کار فقط برای تینیجر های بچه ننه است.)

همه اینا رو گفتم که شاید بگم بهتون یه پایان تلخ خیلی بهتر از یه تلخی بی پایان هست

۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۶ ، ۱۰:۵۰
سید هاشم زرین کیا