توسعه

وب سایت شخصی هاشم زرین کیا

توسعه

وب سایت شخصی هاشم زرین کیا

توسعه

هاشم زرین کیا هستم علاقه زیادی به یاد گرفتن و یاد دادن و ارزش ایجاد کردن دارم.
این یادگیری میتونه مطالعه کاغذی باشه میتونه تو کار باشه یا حتی تو سفر یا شاید هم همنشینی با انسان ها و البته متمم خوانی یا در راه متمم خوانی باشه.
تا الان یه کارایی کردم الان یه کارایی میکنم و یه کارایی هم در آینده قراره بکنم.
این وبلاگ بیشتر جایی است که من توش تمرین نوشتن میکنم و البته سعی میکنم دیدگاهم رو نسبت به چیز ها مطرح کنم پس انتطار ساختار های علمی و اکادمیک نباشید.
نوع نوشتار این وبلاگ هم بیشتر شبیه گفتار روزمره من است تا نگارشی از جنس بسیار رسمی کتابی

ضمنا با عرض پوزش بابت این که فونت کلمات پست ها خیلی کوچکن دلیل این که فونت این وبلاگ به این شکل است دو تا چیزه:

1 - اونی که قصد خواندن داره دنبال خواند سرسری نباشه
2- بیشتر با متن کلنجار بره

محبوب ترین مطالب

۱۹ مطلب با موضوع «چرا ما این گونه هستیم؟!؟!» ثبت شده است


فیلترینگ به گونه های مختلفی وجود دارد از جمله الکل و مواد مخدر - روابط خصوصی - مهمانی گرفتن و ماهواره ....

(من در این پست نه چیزی رو تایید میکنم نه چیزی رو تکذیب میکنم فقط و فقط نشونش میدهم و یه جورایی یاد اوری میکنم زوایای پنهان قضیه رو به شما

وقتی از فیلترینگ حرف میزنیم احتمالا اولین چیزی که یادتون میفته همانا فیلتر کردن اینترنت هست.


نسبت به فیلترینیگ اینترنت چند نکاه مختلف به این مقوله هست :


1 - ما باید اینترنت رو فیلتر کنیم چون افراد عقل و شعورش رو ندارند و احتمالا به راه خلاف میرند(به دید تصمیم گیرندگان ) و بسان چوپانی که گوسفند ها را هدایت میکنند ما نیز باید انسان ها را هدایت و رهنمود بکنیم و باید بهشون بفهمونیم چه چیزایی برایشان خوب هست و چه چیزایی برایشان بدهو

2- به علت مسائل امنیتی و البته ضعف مردم و البته به خاطر صلاح مردم و جامعه و کشور محدودیت های فیلترینگ باید ایجاد شود.


اول

از همه میخوام به ماهواره به پردازم بنابر مرکز امار خانوارهای کشور، ۵.۷ میلیون خانوار (۲۳.۵ درصد) به خدمات ماهواره‌ای مستقیم به خانه دسترسی دارند (بهمن 94) البته اگه با دید هوایی سطح شهر های ایران رو ببینید احتمالا میگید 23.5 درصد خیلی خیلی خیلی کمه و احتمالا بالای 80 درصد است(این رو در یه برنامه صدا و سیما اعلام کردند (البته نکته اینه که ما جامعه هدفمون شهر نشین ایرانی است نه عزیزان روستا نشین و عشایر عزیز و .... ) به گمونم اگر این حرف رو بری به شهروند یه کشور دیگه یا کارشناس یه کشور دیگه بگی که اره در کشور ما یه چیزی جرم هست و جزای زندان و شلاق و جریمه داره (ماهواره رو نمگیم) ولی با این اوصاف تقریبا همه دارند اون چیز رو ؟!؟! اون فرد خارجی احتمالا یه نگاه عاقل اندر صفیح میکنه؟!!؟!؟ و میگه این خاورمیانه ای ها واقعا چرت و پرت زیاد میگن؟!؟!




دوم

فیلترینگ اینترنت این که یوتیوب - فیسبوک - توییتر - فلیکر و..... فیلتر هستند (در حقیقت اصلا راه ورود اصلی رو بستن شاهراه بستست. به کنار خیلی از اون وری ها هم دسترسی ما را به سایت هاشون غیر مجاز کردند و استفاده ما از اون ها محدود شده ؟!؟!(نمیتونیم پول بدیم نمیتونیم کد اشتراک داشته باشیم و..) در حقیقت اگه چیزی بمونه که عزیزان داخلی فیلتر نکردن اون عزیزان خارجی میان فیلتر میکنن شاید به همین دلیل هست قشر زیادی از جامعه اصلا به غیر تلگرام و اینستاگرام چیز دیگه ای رو نمیشناسن حق هم دارن چون تنها چیزایی که اغوش باز برای ایرانی های عزیز باز کردن همین دو تا هستن( و تمام دسترسی ها کار ها و... با این استفاده میشه (البته این نکته رو در نظر داشته باشید روی این صحبت در مورد اینترنت موبایلی هست نه بر روی پی سی و کار های جدی و... البته خیلی از ترافیک اینترنت داخل ایران ترافیک موبایلی هست)


فهرست برترین اپلیکیشن‌های فروشگاه گوگل‌پلی بر اساس کاربران ایران: از ۱۰ اپلیکیشن اول، ۸ تاشون وی‌پی‌ان هستن


ولی وای بر روزی که جلوی این ها هم بگیرید و این طناب رو هم بخوان قطع کنن و خب وقتی این اتفاق بیفته خیلی طبیعی هست که اتفاقی که در پایین شرح دادم بیفته :(



چگونه گل به خودی زدیم


نمودار های بالا کاملا بدون شرح هست (راستی یه پیشنهاد به فتنه گرا و حامیان فتنه اینده :) عزیزان قبل از ایجاد فتنه چند تا فیلتر شکن توپ بسازید نصب فارسی و دسترسی های بالا و.... بعد قبل از فتنه یا حین فتنه اینا رو گشترش بدید (البته نمیدونم که ایا این فتنه گرا این کار رو کردن یا نکردن؟!؟!؟ ولی به گمانم کردن ) و خب این نمودار نشون میده که عزیزان برادران خواهران فیلتر کننده راه مقابله فیلتر نیست نیست نیست.


تاریخ شروع این پست بر میگردد به 24/10/1396 و دلیل اصلی قطع کردن تلگرام و گاها قطع کردن اینترنت ناامنی های دی ماه بود اما امروز 11/2/1397 بعد از مدت ها حرف و حدیث در مورد قطع تلگرام و بعد از تجربه ی فیلتر کردن تلگرام در روسیه و البته قطعی چندین ساعته تلگرام در 8/2/1397 (البته دلیل این قطعی گرم شدن سرور های تلگرام بوده است) اما خبری که در تاریخ 10/2/1397 در رسانه ها و البته در کانال های تلگرام دست به دست شد خیلی ساده بود:


 فوری

با دستور و پیگیری دستگاه قضایی، روند مسدود سازی تلگرام آغاز شد.


متاسفانه حکومت و ساختار های حکومتی جامعه ایران با این کار یه جورایی اشتباه بزرگی کردند و اون هم خطا در اعتماد سازی عمومی بوده است.

بخشی از جامعه ایرانی به نبود عدالت در دستگاه قضایی اعتماد دارند(پس در نتیجه این که یک نهادی که اعتمادی به آن نیست یک چیز را ممنوع کنه مردم اون جامعه اعتمادی به انتخاب این افراد ندارند پس در نتیجه با این کار فقط و فقط حس انزجار اجتماعی را بالا میبرند) البته همان طور که میدانید بالا رفتن قدرت تلگرام  و همه گیر شدنش قدرت حاکمیت را کاهش میدهد و البته حکومت را مردمی تر میکند:
حجوم مردم برای کمک به زلزله غرب کشور - انتخابات ریاست جمهوری - انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان مهم ترین مثال های قدرت اجتماعی بوده اند.

به مرور زمان وقتی نسلی شکل بگیرد که با شبکه های اجتماعی شکل گرفته هنجار ها دیدگاه ها ارزو ها و... او کاملا متفاوت است با گذشته و تطبیق یافته با شبکه های اجتماعی است (مثال خیلی ساده ای که میتونم بزنم اینه که بعد از همه گیر شدن اینستاگرام غذا هایی که در رستوران ها سرو میشود زیبا تر از غذا هایی بودند که قبل از هه گیر شدن اینستاگرام سرو میشدند.


سوم

من کاری به این که الکل خوبه ؟!؟! بده !؟!؟ نجسه!؟!؟ برای کبد بده!؟!؟ عقل را تهی میکنه !! ندارم بحث اصلی من در مورد فیلترینگ هست.

فیلترینگ مصرف مشروبات الکلی خب قاعدتا در جریانید که مصرف تولید حمل نوشیدنی های الکلی در داخل کشور ایران غیر مجاز است (قاعدتا هم وقتی که دارید این مقاله رو میخونید تعداد بسیار زیاد مواجه شدن با این چیز را به خاطر میارید به گونه ای که انگار که نه انگار این چیز غیر مجازه(دسترسی برای خرید مشروبات الکلی در داخل ایران کم تر از 7 دقیقه است ) و البته نگاهتون را به یه امار جلب میکنم:

(مدیر کل سلامت روان وزارت بهداشت مطرح کرد بر اساس اعلام مدیر کل سلامت روان وزارت بهداشت در بسیاری
از مناطق ایران مصرف الکل افزایش داشته است به گونه ای که بیش از ۲۰۰ میلیون لیتر انواع
مشروبات الکلی ساخت داخل و قاچاق در کشور مصرف می‌شود.) البته این آمار برای سال 1393 است آمار دیگه ای که دیدم این بود که ایران 19 خورنده ی مشروبات الکلی دنیا رو داره

و با این اوصاف مشروب الکلی کاملا غیر قانونی است(البته تعداد افراد الکلی در ایران نسبت به امریکا و کشور های غربی خیلی پایین تر هست پدیده معتاد به الکل در ایران نسبت به غرب کم تر دیده میشود در صورتی که اعتیاد به مرفین ها ( تریاک و مشتقاتش ) در ایران بسیار بسیار بیشتره



و خب با این اوصاف وقتی در مملکت ما در خیلی از جا ها تقاضای مشروبات الکلی بسیار هست و با هر نوع سخت گیری باز هم این تقاضا ها تغییر نمیکنه(خوردن الکل و مشروبات الکلی وحشتناک دست ساز در اوایل دهه شصت ) به گمانم خط زدن و کلا حذف کردن صورت مسئله نتونه کمکی به

حل مسئله بکنه برای مثال در اوایل قرن گذشته میلادی هم مشروبات الکلی در امریکا غیر مجاز بود ولی به دلایل زیادی این قضیه منتفی شد (اگر دلایلی مجاز بودن و از اون ور غیر مجاز بودن مشروبات الکلی در ذهنتون هست حتما پیشنهاد میکنم در مورد اصلاحیه 18 ام قانون اساسی ایالات متحده که در مورد منع مصرف مشروبات الکلی وبد و دلایل لغو این اصلاحیه مطالعه ای داشته باشید )


وقتی در صحنه واقعیات یک جامعه یک سری رویداد هایی اتفاق میفته نمیشه اون ها رو در نظر نگرفت و خط بطلانی به آن زد


چهارم

هر وقت میخوام از مواد مخدر محرک اصولا هر چیزی که میکشن از مخدرات و محرک های مجاز تا غیر مجاز حرف بزنم یا ازوشن بگم یه جورایی از گفتن دربارشون پرهیز میکنم ؟!؟! (البته نه من بلکه جامعه جوری 

پینوشت: هر وقت امار و اطلاعات داده ها و پایگاه های داده رو در ذهنم میارم ناخودگاه یاده حرف معلم آمار دبیرستانم اقای نجفی فر میفتم ایشون حرف جالبی میزد:


در مملکت ما تعداد نفوس را نداریم چه برسه به اندازه ها ابعاد سلیقه شناسی ها و....


پینوشت : این پست در اینده ی نزدیک تکمیل تر خواهد شد.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۶ ، ۱۳:۴۷
سید هاشم زرین کیا


مرد عنکبوتی

داستان های کمیک و البته فیلم های ابر قهرمانه نقش بزرگی در قهرمان سازی و البته ایجاد تخیل و دید در افراد داره.
سوپر من -بتمن -ایرون من -واندر وومن - تور و .... همه و همه از آمال و ارزو های انسان ها و یک ملت میگویند از تعارض های اخلاقی گرفته تا انتخاب های سخت آن افراد و البته نیرو های فراواقع گرایانه ای که دارند.
به قول دوستی که میگفت داستان های علمی تخیلی ذهن ادم رو باز میکنه و چیزایی میبینه که در واقعیت به اون داستان ها فکر نمیکنه(البته این رو هم بگم که به گمونم کودکی نباشه که خودش را در قامت یک ابرقهرمان کارتون ها و یا داستان های اساطیری فرض نکرده باشه

بر اساس نگاه خودم به جامعه و افراد و البته تعداد سرچ هایی که در مورد یک ابر قهرمان در گوگل شده  (البته ابر قهرمان کارتون های کمیک رو عرض میکنم )  مرد عنکبوتی بیشترین طرفدار ها رو در داخل ایران داره. دلیلش هم احتمالا اینه که  مردم به راحتی با اسپایدرمن همذات پنداری کنند. او نه بیگانه‌ای شکست‌ناپذیر بود که از سیاره دیگری آمده باشد و نه میلیونری خوشگذران که با تجهیزات پیشرفته‌اش به جنگ تبهکاران شهر برود. او یکی از «ما» بود، یکی از مردم عادی کوچه و خیابان که همواره سعی داشت کاری را که درست است انجام دهد و اطرافیانش را از خود راضی نگه دارد، هر چند که گاهی اوقات مرتکب اشتباه می‌شد. 
اولین فیلم مرد عنکبوتی که دیدم مربوط میشد به مرد عنکبوتی ۲۰۰۲ داستان پیتر پارکر که عنکبوتی نیشش زد و با عمه اش زندگی میکنه و با مجرمین میجنگه و شهر رو امن میکنه و البته در هر فیلمی هم یه ضد ابر قهرمان داره که داره باهاش میجنگه و.... تمام مردم رو نجات میده و البته معشوق هم که خب همیشه پای ثابت داستان هست :) نجات معشوق از اعجب واجباته( البته خود مرد عنکبوتی عزیز بوده که فرد مورد نظر رو در خطر قرار داده بعد میره نجاتش میده و خیلی هم طرف تشکر میکنه و .؟!؟!؟!؟!؟!؟)

این پست در مورد همین شخصیته این داستان هست.
همیشه چند شخصیت ثابت در این کمیک هست .

۱- عمه   ۲- والدین فوت شده  ۳- دوست احمق    ۴- ضد قهرمان    ۵ -معشوق

امروز به صورت اتفاقی قسمتی از  اسپایدر من به خانه بر میگردد رو دیدم یه چیز خیلی عجیبی رو در این قسمت مشاهده کردم (همون طور که میدونید بنده به هیچ عنوان نژاد پرست قومیت پرست و یا فردی که ایدولوژی های دیگر رو نمیتونه تاب بیاره نیستم)

الان میخوام در مورد شخصیت معشوق در اسپایدر من بگم که دارای خصوصیات زیر است:

باهوش - زیبا - معمولا پدر محترم ایشون یه نقش مهمی داره در فیلم - نمیدونه اسپایدر من همون پیتر پارکر هست - اسپایدر من همیشه او رو نجات میده

               
                      تنها مو مشکی(البته دقیق مشخص نیست شاید قهوه ای پر رنگ باشه)

حالا نکته ای که خیل عجیب بود و سوق داد من رو به سمت تحقیق کردن در مورد این شخصیت داستان(در حقیقت همه ی سریال ها فیلم سینمایی ها کمیک هایی که از شروع شکل گیری داستان ۱۹۶۲ و شخصیت پردازی های فوق العاده استیو دیتکو تا اخرین فیلم های سینمایی که ساخته شد همیشه مری جین(معشوق پیتر پارکر یا همون مرد عنکبوتی)  یک دختر لوند و زیبای بوده که سفید همچون برف بوده و مو های رنگی داشته (فقط در یه مورد بود که مو های مشکی داشت و احتمال میدم اون هم زمانی بود که خیلی شبیه الیزابت تیلور بودن مد شده بود ) نمونه های دیگر همه و همه مو رنگی بودن 


مرد عنکبوتی ۱۹۷۲


مرد عنکبوتی در کمیک بوک های دهه هفتاد 

           

مرد عنکبوتی ۲۰۰۲




مرد عنکبوتی ۲۰۱۵



اخرین نسخه مرد عنکبوتی


همون طور که میبیند نسخه ی اخر مرد عنکبوتی  معشوق مورد نظر نه بلوند است نه چشم ابی و سفید !؟!؟!؟ 
یک فرد مخلوط نژادی(مادر سیاه پوست و پدر سفید پوست ) به غیر از این که بگیم اره اینا با این کارشون یه جورایی دارن با نژاد پرستی میجنگن(که البته جای جای این داستان با حضور اون همکلاسی که فرد بسیار سیاسی و ازادی طلبی بود که هر روز میرفت تظاهرات و یا وارد نماد نیویورک نمیشد چون میگفت به وسیله ی برده ها ساخته شده ) نیست.
این قضیه داره این رو زیر سوال میبره که چرا حتما کسی که زیبا شناخته میشه باید یه سری پارامتر های قوم مقحور رو داشته باشه ؟؟ مگه شکل بینی مازندارنی چشه ؟؟‌جرا باید این جوری نباشه و باید شبیه مردم اروپای شمالی رو به بالا و کوچک باشه چرا باید مو های مشکی زیبای ایرانی رو با هزار نوع رنگ و ترکیبات مختلف شیمیایی و ... به رنگ های طلایی و بلوند در اورد؟؟!!‌( انقدر که ما در ایران بلوند داریم تو المان بلوند وجود نداره )

پینوشت این پست ادامه داره:)

بعد از نزدیک به پنج ماه از گذشت این پست به بهانه ی ازدواج پرنس هری و مگان قصد کردم که این پست رو ادامه بدم.
پرنس هری با مارکل ازدواج کرد عروسی این زوج سلطنتی نزدیک به 2 میلیارد نفر بیننده در سراسر جهان داشت.
کاری به این که دیوید بکهام و ویکتوریا بکهام خیلی خوشتیپ هستن و یا این که جورج کلونی چی پوشیده بود نداریم
یا این که مگان از یه خانواده سطح پایین هست و در گذشته ازدواج کرده این که سلیقه ی جامعه جهانی داره به این سمت میره که مهارت ها و قدرتمند بودن یک زن و البته راسخ بودن و این که مستقل و روی پای خودش وایمیسته از همه چیز جذاب تره



۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۶ ، ۲۲:۲۵
سید هاشم زرین کیا

در ابتدا  اگر شما در وحله اول وقتی که تیتر این پست رو خوندید به یاد کامیون های فوق العاده داف افتادید.احسنت بر شما احتمالا یا بیش از ۵۰ سال عمر دارید یا اصلا در جامعه ایرانی حضور چندانی نداشتید یا نمیدونم والله دیگه نظر دیگه ای ندارم ( اگر انقدر از جامعه دور هستید به گمونم محتوا هایی بسیار مهم تر و ضروری تری وجود داره که بخونید تا این پست)


از بچگی علاقه زیادی به داف داشتم (البته منظورم کامیون داف هست دلیلش هم رنگ نارنجیش بود )


خیلی سعی کردم بتونم تیتری ادبیانه تر را برای این پست وبلاگ به کار ببرم ولی حیف هر چقدر که فشار اوردم رو خودم که از گنجینه ی لغات و اصطلاحا ظرافت های کلامی فرهنگ و ادبیات چند هزار ساله ی پارسی استفاده کنم نتونستم کلمه ای رو پیدا کنم که مفهومی که مد نظرم هست رو منتقل کنه (البته کلمه نابخرد کلمه ای شاید مترادف باشه ولی عمق سطح نفوذ مورد نظر من رو نمیرساند و البته پوشش متفاوتی از جامعه را در بر داره)

اول از همه یه عادت همیشگی تاریخچه کوچک در مورد این کلمه بدم( طبق انالیز هایی که من تو وب فارسی انجام دادم و تطبیق داده های موجود در وب فارسی تنها یک مقاله تک صفحه ای طنز به عنوان (داف جیست موجود است)که این متن ابتدا در شبکه های اجتماعی پخش شده بود بعد هم چند تا وبلاگ این متون رو کپی کرده بودند به غیر از اون یک مقاله در ویکیپدیا که کاملا ناقص بود به چشمم خورد البته من امام زاده رو اشتباه رفتم جایی که جولانگاه این داستان ها هست همانا شبکه اجتماعی وزین اینستاگرام هست و تا همین الان  ۴۴۳۹۹۶ پست عمومی هشتگ داف داشته اند (با توجه به این که عکس هایی که داف مانند هستند یا کسایی که مصداق دافیت دارند به احتمال خیلی کم هشتگ داف میزارند با این اوصاف عدد نزدیک به نیم میلیون یه جورایی یه ترند جهانیه ) وقتی در فرهنگ لغات زبان انگلیسی معنی این کلمه رو سرچ کردم هم معنی خاصی پیدا نکردم البته در المانی هم همین سرچ کردم معنی خاصی نمیده فقط ظاهرا در یه سری کشور ها هست که منظورشون شبیه به منظور در فارسی است ولی مصداق فرق داره (نمیدونم متوجه شدید چی میگم یا نه ولی خیلی تلاش کردم که نگم در یه سری کشور ها این کلمه معنی ک ا ر گ ر ج ن س ی میده ) و البته گاها زبان پراکسیس اجتماعی است و بیشتر از آنکه جایگاه برخورد معانی باشد جایگاه برخورد منافع است. این است که گفتن بانو به جای ضعیفه یا حتی داف به جای هر دو، جایگاه‌های این معادله را به کلی در هم می‌ریزد (‌و البته بعضی اوقات در ادبیات عامه حال حاضر این کلمه مفهومی تمجیدی دارد ) 


با این مقدمه یه مقدار طولانی تازه میخوام برم سره اصل مطب و تازه میخوایم ببینیم قضیه چیه ؟





اما نکات مهمی که میخوام بررسی کنم شامل شش نکته ی مهم هست


۱- خصوصیات فیزیکی و روانی دافی ها و شرایط داف بودن چیست؟؟

۲- دافی بودن چه مزایایی دارد و چه هدف هایی را به دنبال دارد و ایا شخص را  در راه رسیدن به اهداف مد نظرشون کمک میکند؟؟

۳ - داف بودن از کجا سرچشمه میگیرد؟  ایا در نسل های قبلی و در فرهنگ اجتماعیگذشته ایران معادلی داشت؟

۴ - عواقب بزرگ شدن جامعه دافی و داف طلبی  

۵ - راه مبارزه با گسترش داف طلبی و دافیت( ایا اصلا نیازی به این مبارزه هست) 

۶ - معادل دافیت ایا پافیت است و خصوصیات پافیت چیست


( این ترتیب هیچ نوع نظم خاصی ندارد بررسی آن هم همان طور نظمی خاص ندارد و فقط به دلخواه نویسنده است )


۳ - داف بودن از کجا سرچشمه میگیرد؟ و ایا در نسل های قبلی و در اجتماع قدیمی ایران معادلی داشته است؟

همیشه وقتی عرضه ای در بازار اتفاق میفتد و رواج پیدا میکند بلاشک دلیلش این است که تقاضای اون هم در بازار زیاده این که بخوایم سرپوش بزاریم روی این قضیه شبیه به کبکی است که سرش رو در برف میکند ( معضلاتی مثل اعتیاد- بزه - مشکلات اجتماعی خانوادگی - بیکاری - وابستگی ها و تاثیر بده تکنولوزی .... رو نمیشه به صورت دستوری رفع کرد یا محدود کرد)
وقتی هم در جامعه ما سبک پوشش ها سبک پیرایش و ارایش ها و البته ساختار ذهنی هدف گذاری های بخشی بزرگ از جامعه به این سمت سوق پیدا کرده خب نمیشه اون رو نادیده گرفت ( البته به گمونم اگه بخوایم بخش بندی کنیم جامعه را احتمالا نمیشه این رو به همه جای کشور تعمیم داد مثل: نواحی روستایی و یا شهر های کوچک غیر توسعه یافته و یا مکان ها و خانواده ها و افراد مذهبی ولی از اون جایی که این دسته حتی اگر تعدادشون کم باشه نمودشون در جامعه زیاده (مثل یه پورشه پانامرا طلایی که تو خیابون راه میره و وقتی چند تا بشه شما میگید وای چقدر پورشه زیاد شده و چون این ها در انظار زیاد دیده میشن پس گمون میکنیم که زیادن ) بحث من اون دسته ها و تمام جامعه ایران را شامل نمیشه
البته به نظرم برای ریشه یابی این قضیه باید بریم یه مقدار عقب تر به غیر از تاثیر ماهواره و شبکه های اجتماعی بیگانه و در حقیقت جنگ نرم ( البته این رو که همه میگن باید یه جورایی طرحی نو در اندازیم و فلک را سقف بگشاییم :)) به نظرم این کار یه جورایی کاریکاتوری است از ترکیب بین جنبش های زنان که یه جورایی دنبال حقوق از دست رفته زن ها بودن و ترکیبی از استفاده از زیبایی زنانه در حقیقت قدرت زن به کشش که این مقوله ها به صورت خیلی خیلی هجو امیزی با هم در جامعه حال حاضر ایران ترکیب شده اند. با ویدیو های شو ها و اهنگ ها و البته یه سری فیلم ها و سریال ها که فکر میکنن اره ادم باید 24 ساعته این شکلی باشه(نکته خنده داره قضیه اینه که از لحاظ نوع استایل اون عزیزان سلبرتی در مواقع خاص اینجورین نه این که بخوان تا سره کوچه برن یه ساعت وقت اماده سازی بکنن و البته همیشه ادم ها در مهمونی و دور همی و گردش و تفریح هستند)
من یه مطالعه اندکیدر مورد ساختار های اجتماعی زنان در گذشته تاریخ ایران داشتم به غیر از اون دسته از زن های روشن فکر و با سواد یا زنان غیور (‌از زنان مدارس و اکابر یا زنان همه فن حریف  قدیمی و زن خان و... ) و .... اگر در چهارچوب زن همسری یا زن مادری قرار دهیم(در حقیقت جایگاهی برای زن به غیر از محل رجوع برای شوهر یا بزرگ کننده فرزندان ایجاد نکنیم ) از لحاظ فکری برای بسیاری از مردان آن عصر به دنبال زن هایی بودند که ساختاری مشابه ساختار ذهنی دافی های الان داشتند(سن کم به خاطر این که چیزی از دنیا حالیشون نشه - بیخیالی از وقوع رویداد ها - حبس در دایره تنگ خونه هییات مذهبی و جمع های زنانه ) و بر مبنای همون ظاهری که داشتند انتخاب میشدند( البته معیار ها و ملاک های زیبایی خیلی فرق میکرد و این نکته هم مهمه که چون سن ازدواج بسیار کم بود اصلا در چهارچوب تغییرات ظاهری نمیتونستن بگنجند )  شاید منشا این کاریکاتور ترکیبی خنده دار از زن مدرن غربی و سنتی قدیمی ایرانی هست که در حقیقت یه جورایی خواسته ظاهر غربیه رو بگیره ولی به صورت خیلی اغراق امیز گرفته و البته ذهنیته پیشرفته و ... رو هم نگرفته و چهارچوب های زن شرقی ایرانی رو هم درنوردیده


حال با این اوصاف وقتی ما در قرن بیست و یکم هستیم قرن تکنولوژی و ... چه دلایلی وجود دارد که فرد را به این سمت و سو سوق میدهد.

۱- خصوصیات دافی ها و شرایط داف بودن. در ابتدا میخوام از خصوصیات ظاهریشون بگم :

یک - ممکن نیست که دماغشون رو عمل نکرده باشند البته مدل رو به بالاااا  ( البته به هیچ عنوان قصد توهیین و یا خدایی نکرده شامل کردنه هر کسی که بینی اش رو مورد عمل جراحی قرار داده ندارم هر کسی به هر علتی ممکنه بینی خودش رو عمل کنه چه اقا چه خانم که تصمیمی خودشون هست ) 
دو - ژشت عکس گرفتنشون هم همشون یه جوره یعنی یه مدل دارن همون جوری عکس میگیرند (دیگه نیاز به توضیح نیست با انالیز عکس ها کاملا متوجه میشید )
سه چهره تقریبا ممکن نیست این خرده فرهنگ موهای طلایی نداشته باشند(البته رنگارنگ هم موجوده) ابرو ها هم که تا ته میتراشن و خالکوبی میکنن ابرو رو یه جایی که هیچ کسی قاعدتا اون جا ابرو در نمیاره- یه جوری هم ارایش میکنن که انگار مقدار زیادی لوازم ارایش در خونه انبار کردن و باید به هر صورت استفاده شه ) - دندون های جلوی بسیار بسیار سفیدی دارند (به صورتی که نور فلاش رو میتابونه تو لنز دوربین عکاسی البته نکته خنده دار اینه سلامت دندان افتضاحی دارند دندان های خراب زیادی دارند در بین دندان های عقبی ) - بلاشک یه فنی هم با صورتشون زدن بوتاکسی ژلی عملی چیزی - ژشت راه رفتن به خصوص خودشون رو دارند- ناخون های خیلی خیلی عجیب غریب
در جمع ها خیلی بلند بلند میخندن (البته خب قاعدتا هر کی که میخنده دافی نیست )
محتویات کیفشون شامل چند عدد گوشی موبایل مقدار بسیار زیادی لوازم ارایشی گاها چاقو - هندزفری هست و البته در همه ی ارکان زندگیشون مسابقه مصرف گرایی رو شاهدیم.
این عزیزان دونه به دونه شهرک های ساحلی و مناطق عظیمیه کرج و باغ های ملاردو... ویلا های لواسون رو با رسم شکل میتونن رسم کنند در مورد بازار های تهران و استانبول و دبی و .... هم که نگم که اینا دونه دونه مغازه ها رو ویترین به ویترین اسکن کردن و با اتیکت قیمت حفظ هستند (البته منظورم هر ادم خوش لباسی که زیاد لباس میخره نیستا)





۲- دافی بودن چه مزایایی دارد و چه هدف هایی را به دنبال دارد و ایا شخص را  در راه رسیدن به اهداف مد نظرشون کمک میکند؟؟


در وحله اول دافی بودن به احتمال بسیار زیاد توجه افراد را به فرد مورد نظر (داف مورد نظر ) جلب میکند که این نکته ی اصلی است که دافی به آن نیاز دارد(البته جلب توجه نکته ای است که برای همه انسان ها بسیار مهم است) اما این جلب توجه در هر فردی ازکانال خاص به خودش ایجاد میشود.و همیچنی

حال نکته ی حائز اهمیت نرخ تبدیل (نرخ تبدیل معیار بسیار مهمی در همه ی ارکان هست چه بیزینس جه قرار ها چه هر چیز دیگه ای مثالی که میتوان نرخ تبدیل را به عینه توضیح داد : این که هزار نفر در روز مراجعه کنن به فروشگاه شما (چه فروشگاه فیزیکی چه فروشگاه انلاین) اصلا مهم نیست مهم نرخ تبدیل بازدید کننده به خریدار هست به عبارت دیگه این که چه حجم از افرادی که شما برایشان جلب توجه میکنی تاثیری مثبت داره در مثال جذابیت دافی یعنی با دافی بودن چقدر میشه فرد جذب کرد و این افراد جذب شده چقدر مفید هستند) و با این کار میخواهند منافع مالی اجتماعی بهتری را برای خودشون فراهم کنند و البته نکته ی مهمی که اتفاق میفتد این عزیزان حلقه ی افراد ارتباطی بسیار بسیار گسترده ای دارند و افراد خیلی زیادی رو میشناسند(البته نکته ی تعجب بر انگیز و البته تاسف برانگیز داستان این هست که با این که این همه ادم رو میشناسن ولی عمق ارتباطشون با آن ها خیلی خیلی کم هست.


به نظرم این طرح خیلی خوب مفهوم داف و دافیت رو میرسونه

4- عواقب بزرگ شدن جامعه دافی و داف طلبی 


این که دارم به مرور زمان مقاله ور کامل میکنم یه سری مزایا داره یه سری معایب ولی مزیت خیلی جالبی که داره اینه که من رفتار سنجی مخاطب رو هم در نظر میگیرم و این تاثیر مستقیم داره در ادامه دادن نوشتن این پست(که خب این خیلی خوبه)

الغرض

یکی از عزیزان خواننده این متن پیام فرستاد بر این مبنا که هاشم تو مشکلت با این جامعه دافیت و داف طلبی و داف پسندی و... چیه ؟؟؟ بزار باشن دیگه به این خوبی جای تو رو تنگ کردن؟؟

راستیتش من به شخصه به همه اقشار همه نژادها  همه ی خرده فرهنگ ها همه ی تفکر ها هر چی که باشه هر جقدر عجیب غریب احترام میزارم و به عنوان یک انسان سعی میکنم با همه ی افراد دنیا از هر قشری هر جور که هستن رابطه مثبت داشته باشم و حس خوبی بهشون بدم پس من من مشکلی با داف بودن ندارم بزار باشن خوش باشند.

اما مشکل رو من یه مقداری از زاویه بالاتری میبینم و نگاه بلند تری دارم (نه این که ادعای روشن فکری کنم و بگم جامعه این جوریه اون جوریه و سیگارم رو اتیش کنم ادامه قهوه ام رو بخورم نه اصلا و ابدا این جوری نیست ولی راستیتش از همه گیر شدن کم عمقی در جامعه هراس دارم )چند تا دلیل اصلی که گسترش دافیت در جامعه مشکل دارم عبارتند از :

1- این قشر (داف ها ) ارزش افرینی ندارند(یعنی کلا شب تا صبح بیدارن و دارن گوشی سیخ میدن و کلا روز ها رو معمولا خوابن فعالیت اقتصادی چندانی ندارن و معمولا هزینه ها از بیرون تامین میشه

2- هزینه های زیادی ایجاد میکنن خیلی خرج مصرف گرایی دارند و....

3- کسب و کار های زیان ده برای جامعه رو رونق میبخشن (توضیح نخواین در مورد این کسب و کار ها که جاش تو این وبلاگ نیست)

4- هدفی در زندگی ندارند و بی هدفی در زندگی را بین افراد رواج میدهند.(هدف دارنا ولی هدفاشون خیلی سطحی مضحک و مسخره است البته اصلا قصد توهیین ندارم )

5- کالیبره زیبایی و وابستگی ساختار های روابط کار کردن ها و نوع رفتار های اجتماعی مثبت رو در جامعه به هم میریزند.

6- گسترش دهنده ی بی سوادی و سطحی نگری در جامعه هستند.

7- نغییر دهنده ی رفتار های اجتماعی جامعه و تغییر در دیدگاه اجتماعی مردم

8- عنصری بی فایده برای جامعه و حالت سربار برای خانواده و افراد دیگر


۶ - معادل دافیت ایا پافیت است و خصوصیات پافیت چیست؟

اولین بار که اصطلاح زن خیابون رو شنیده بودم (به گمونم اول دوم ابتدایی بود) بر میگشت به اولین  روزنامه ی کاغذی که میخوندم (البته الان سال هاست که هیچ روزنامه ی کاغذی رو نخوندم) به غیر از دایرت المعارف مجد و سری کتاب های فسقلی ها اولین روزنامه ای که میخوندم روزنامه اعتماد و روزنامه جام جم بود (بر میگرده به سال 80 الی 81 ) معمولا برم جذاب ترین قسمت این روزنامه ها قسمت حوادث بود(البته از چهام یا پنجم ابتدایی قسمت اقتصادی هم برام بسیار جذاب شده بود) و البته وِیژه نامه تپش به هر صورت در اون روزنامه بار ها زن خیابانی رو شنیده بودم و برام همیشه عجیب بود این و در حقیقت معنی مترادف با گدا داشت (البته بعد ها فهمیدم خیلی از اوقات از دری که فقر بیاد فحشا هم میاد ) از این داستان سال ها گذشت و با تیتر جالبی در مجله به نام مردان خیابانی مواجه شدم.
در حقیقت شک ندارم که تعداد مردان خیابانی بسیار بسیار بیشتر از زنان خیابانی است میتونید تراست بودن سخن من رو با دیدن تعداد زیاد ماشین هایی که برای یک زن خیابانی به کنار میروند را ببینید ( اتفاقا یه تحقیق جامعه شناسانه ای بود که میگفت تعداد مردان خیابانی هفت برابر زنان خیابانی است و البته 76 درصد از این افراد متاهل هستند و نکته عجیب تر اینه که مردان خیابانی حداقل در روز صد بار بوق میزنن (البته موردی که موجب میشه که امنیت اجتماعی رو خدشه دار کنه این است درصد زیادی از این اتفاق ها مزاحمت آمیز است و موجب ناراحتی و رنجش عابرین میشود عابرینی که فقط عابر هستند) حالا با این مقدمه طولانی میخوام برم سمت پافی و پافیت(البته یه نکته مهم داف عزیز یا پاف عزیزی که این پست رو میخونی شما زن خیابانی یا مرد خیابانی نیستیادسته شما با این عزیزان فرق داره خدایی نکرده کودورتی پیش نیاد)

بدنسازی، مدام داروی هورمونی می خورند هر شب مهمونی و قرار شام و با بروبچس بیرون هستن تا حالا عاشق نشدن و اعصاب ندارند. صد بار بیمارستان رفتنو هر دفعه یه جایش را بخیه زده.از تصادف های رانندگی در حین مستی گرفته تا خودزنی سره رو کم کمی و ... عشق خالکوبی هستند یه دونه از این اهروا مزدا های خیلی بزرگ هم یه جاشون وصل کردند و البته فکر میکنند که خیلی پیچیده هستند، اما همیشه قابل پیش بینی هستند و البته معمولا سواد چندانی ندارند و شغل خاصی هم ندارند و از جیب و یا ارثیه پدر جان روزگار میگذرانند( البته گاها نمونه هایی از آن ها وجود دارند که شاغلند در مشاغلی مثل ارایشگری - مربی بدن سازی - لباس فروشی  که خب از آن جا که ماهیت کار این عزیزان و البته نوع تفریحات و روحیات این عزیزان با شغل و شاغل بودن اصلا به هم نمیخوره(حداقلش اینه که اصلا ادم های دقیقی نیستن و البته ممکنه امروز باشن فردا نباشن و اون ثبات و پایداری رو ندارن ) این عزیزان معمولا یا سربازی معاف شدند و یا مشمول غایب هستند و بعضی اوقات هم دیده شده با استفاده از کاردانی گیاهان دریایی که 5 سال ادامه دادند از سربازی شانه خالی کرده اند.

به هر صورت این عزیزان دغدغه هایی جالبی دارند شبیه دافی ها و داف ها با این تفاوت که جنس مذکر هستن و البته نکته ای که صادق هست معمولا داف ها به دنبال پاف ها میگردند و پافی ها هم به دنبال داف ها (البته گاها ادم های معمولی هم هستند که به دنبال داف ها میگردند)



۵ - راه مبارزه با گسترش داف طلبی و دافیت( ایا اصلا نیازی به این مبارزه هست)

نظر شخصی من اینه که بله صد در صد (البته یه سری شاید این نظر رو داشته باشند که خب به تو چه هر کسی یه جوره ضمن این که مگه بده ادم به خودش برسه؟ تبرج در همه جای دنیا خوب بوده و هست)اما مشکل از اون جا شروع میشه که این کار عمومیت میابه و طبق این استاندارد باید همه ی دختر ها و پسر ها باید از باشگاه  برن ارایشگاه از ارایشگاه برن مهمونی و قص علی هذا و وقتی این فرایند تحسین بشه اتفاقات خیلی بدی از پس پرده به بار خواهد آورد.

و در کل این افراد شبیه ساز این هستن که در شبکه های مجازی (در کل در بیرون از جامعه ی کوچکی که درش زندگی میکنن و تاثیر میزارن و تاثیر میگیرن هستند.

«اصولاً افراد زیبا و خرسندی که در شبکه‌های مجازی می‌بینید، در واقع اصلاً خوشحال نیستند. آنها بسیار افسرده و غمگینند. بر اساس قانون نانوشته‌ی شبکه‌های اجتماعی، بسیاری از خوشبخترین کاربران، احساس ناراحتی دارند و به هیچ وجه آن چیزی نیستند که نمایش می‌دهند.»


خرد

(در مورد خرد مفصلا توضیح خواهم داد)



پینوشت:

این پست ادامه دارد و داره تقریبا هر روز اپدیت میشه و چون نیاز به جمع اوری دیتای بیشتر دارد هر روز در حال پیشرفتنه و شاید هم در اخر تبدیل شه به پیپر ولی در اسرع وقت تمام خواهد شد(ضمنا اگه براتون جالب اومد این موضوع پیشنهاد میکنم هر روز این پست رو چک کنید ) به هر صورت به قول حکیم سعدی بزرگوار از هر چه بگذریم سخن دافففففففف خوش تر است( چی کار دارید با حکیم بنده خدا اونم دل داره رفته دور دور سعادت اباد بیچاره ابومحمّد مُشرف‌الدین مُصلح بن عبدالله بن مشرّف (معروف به سعدی) نمیتونه بره یه دور دور چی کار دارید با این بچه)
۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۶ ، ۲۲:۰۲
سید هاشم زرین کیا

بعضی وقتا یه مطالب بسیار تاثیر گذار و مهمی رو در تلگرام یا جاهای دیگه میبینم (در حقیقت رویداد هایی که جالبن نه این که یک روند با یه ساختار خاص باشند بیشتر جنبه هیت بودن دارند)

این مطلب را دکتر محسن جلال پور نوشتند(فعال بخش خصوصی و تحلیلگر بخش خصوصی)

بدترین رتبه سهولت کسب وکار در سه سال گذشته

چرا نسبت به جایگاه نگران کننده کسب وکار در کشور بی تفاوت هستیم؟


کوچک‌ترین تغییر در جدول رقابت‌های لالیگا یا لیگ برترانگلیس،حال چند میلیون جوان ایرانی را دگرگون می‌کند.تغییرات جزئی در جایگاه تیم ملی، در رده‌بندی فیفا انتشار هزاران تحلیل و نظر را به دنبال دارد. قلیان کشیدن دو بازیکن یا رانندگی پر خطر دو بازیکن دیگر تا مدت‌ها تیتر اول رسانه‌های ورزشی می‌شود. ده ها رسانه ورزشی داریم که کوچک‌ترین تحرکات در میادین فوتبال را رصد می‌کنند و چند میلیون علاقه‌مند که هیچ حرکتی را از نظر دور نمی‌دارند و من در عجبم که چرا تغییرات در مهم‌ترین شاخص‌های اقتصادی،خمی به ابروی آنها نمی‌اندازد.
ظرف روزهای گذشته در حالی که رسانه‌های اصلاح‌طلب و اصول‌گرا به تخریب هم مشغول بودند و در حالی که سیاستمداران داشتند انتصاب استانداران را تجزیه و تحلیل می‌کردند، پانزدهمین گزارش بانک‌جهانی درباره سهولت کسب وکار منتشر شد.
چند روز پیش که «ستاره معروف ترکیه به ایران آمد» یا شاید همان روز که «سجاد ابراهیمی به امیرعباس کچلیک پیشنهاد داد زن بگیرد» یا شاید روزی که «اشک بدل ایرانی مسی» در آمد،جایگاه ایران در پانزدهمین گزارش سهولت کسب و کار بانک جهانی کاهش یافت اما جز یکی دو روزنامه اقتصادی و چند سایت مخالف دولت و چند کانال تلگرامی،کسی زحمت تجزیه و تحلیل گزارش را نکشید.
گزارش جدید بانک جهانی می‌خواهد بگوید کسب وکار در ایران به نسبت بقیه کشورها چقدر سخت است و چه با چه موانعی مواجه است.
جایگاه فعلی ایران بدترین رتبه در سه سال اخیر است. ما اصلا کشور خوبی برای کسب وکار نیستیم. حتی در میان کشورهای بحران زده منطقه خاورمیانه هم رتبه خوبی نداریم. ایران در رتبه‌بندی امسال با قرار گرفتن در رتبه دوازدهم منطقه منا، پایین‌تر از کشورهایی نظیر امارات، ترکیه و بحرین قرار گرفته و بوده و تنها از کشورهایی نظیر مصر، لبنان، عراق، سوریه و یمن وضعیت بهتری دارد.
خوب است آنها که مدام اخبار سیاسی را دنبال می کنند،یا آنها که پیوسته نگران جابه جایی کشورها در رده بندی فیفا هستند یا آنها که به اخبار سلبریتی ها علاقه دارند،گاهی هم نیم نگاهی به وضعیت اقتصادی کشور خود داشته باشند. یکی دو لایک و دو سه کامنت و چند فروارد،احتمالا باعث می شود سیاستمداران،روزنامه نگاران و روشنفکران هم نسبت به جایگاه ناراحت کننده ایران در زمینه سهولت کسب وکار کنجکاو شوند. آن وقت شاید یادشان افتاد که با یک حرکت کوچک می توانند ده ها مانع را از پیش پای کارآفرینان خرد و کلان کشور بردارند.

در میان گزارش های متعدد اقتصادی،گزارش سهولت انجام کسب وکار بیشتر و صریح تر عملکرد سیاستگذاران را نقد می‌کند. از زمانی که بانک‌جهانی این گزارش را تهیه می‌کند،محیط قانون‌گذاری به طرز قابل‌توجهی بهبود پیدا کرده‌است.
علاوه بر آن، تحولات تکنولوژیک باعث شده دولت‌ها آسان‌تر از گذشته به سمت کاهش موانع بوروکراتیک و افزایش شفافیت حرکت کنند. در حال حاضر در 65 کشور از 190 کشور مورد بررسی بانک جهانی، پی‌گیری آن‌لاین دست‌کم یکی از فرآیندهای مشارکت کسب‌وکار فراهم آمده است. در سال 2004 تنها 9 کشور از چنین امکانی برخوردار بودند.
گزارش کسب‌وکار جهانی بیشتر روی بخش‌های کلیدی تعامل میان دولت و کارآفرینان متمرکز شده است، جایی که سیاستگذاران و قانونگذاران می‌توانند به منظور تسهیل تعاملات به صورت مستقیم روی دستورالعمل‌ها تاثیرگذار باشند. متأسفانه این تعامل در کشور ما هیچ گاه شکل نگرفته است. در پانزدهمین گزارش سهولت کسب‌وکار (Doing business) رتبه ایران نه تنها بهبود پیدا نکرده که کاهش یافته است. جایگاه فعلی ایران بدترین رتبه در سه سال اخیر به شمار می‌رود.

📌ایران در گزارش کلی سال 2018 سهولت کسب‌وکار بانک جهانی چهار پله سقوط مواجه شده و در جایگاه 124 جهان قرار گرفته است.
📌در شاخص «آغاز کسب‌وکار» رتبه ایران از 102 به 97 رسیده است.
📌در شاخص مجوز ساخت‌وساز رتبه ایران دو پله بهبود داشته و به رتبه 25 رسیده است.
📌رتبه ما در شاخص دسترسی به برق با افتی پنج‌پله‌ای مواجه شده و به  99 رسیده است.
📌در شاخص ثبت مالکیت جایگاه ایران از رتبه 86 به رتبه 87 تنزل یافته است.
📌جایگاه ما در شاخص اخذ اعتبارات 11 پله صعود کرده و به رتبه 90 رسیده است.
📌در شاخص حمایت از سرمایه‌گذاران خرد پنج پله سقوط کرده ایم و به رتبه 170 رسیده ایم.
📌در شاخص پرداخت مالیات، با افتی 50‌پله‌ای مواجه شده ایم و جایگاه 150 را در اختیار داریم.
📌در شاخص تجارت فرامرزی در رتبه 166 قرار داریم.
📌در اجرای قراردادها هشتادمین کشور جهان هستیم.
📌در حل‌وفصل ورشکستگی رتبه 160 جهان را از آن خود کرده‌‎ایم.

کار اصلی گزارش سهولت کسب‌وکار، بررسی جنبه‌های مختلف قانون‌گذاری و سیاست‌گذاری برای کسب وکار است. این گزارش در حقیقت می‌خواهد بگوید که سیاستگذاران در زمینه تسهیل کسب وکار چه عملکردی داشته‌اند. بر اساس این گزارش، 119 کشور از 190 کشور مورد توجه بانک جهانی دست‌کم یکی از قوانین کسب‌وکار خود را اصلاح کرده‌اند. از این میان، 8/79 درصد کشورها برای دومین سال متوالی و 7/64 درصد برای سومین سال متوالی به تسهیل فضای کسب وکار خود ادامه داده‌اند.
طبیعی است که نوسازی قوانین کسب‌وکار می‌تواند موجب پرورش ایده‌های جدید شود. جوانان خلاق برای اجرایی کردن ایده‌های خود نیاز به قوانین شفاف دارند تا بتوانند شرکت تأسیس کنند. اکنون که جوانان با طراحی ایده‌های خلاقانه توانسته‌اند قابلیت‌های فوق‌العاده خود را در عرصه کارآفرینی بروز دهند،انتظار از حکمرانان این است که موانع پیش پای آنها را بردارند. فرض کنید جوانی خلاق ایده‌ای برای کارآفرینی دارد. او  به این نتیجه می‌رسد که شرکتی کوچک تأسیس کرده و ایده‌اش را در آن بپروراند. چه نوع اقتصادی می‌تواند ضامن موفقیت او باشد؟ اقتصادی شفاف با قوانین کارآمد و فضایی آماده سرمایه‌گذاری یا اقتصادی غیر شفاف با نظام اداری ناکارآمد و پیچیده؟
سلسله گزارش‌های بانک‌جهانی بر این موضوع تأکید دارند که در اقتصاد شفاف و کارآمد جوانان علاقه به کارآفرینی پیدا می‌کنند و بر عکس در اقتصادی که اجرایی کردن ایده‌های کسب‌وکار مبهم و پیچیده است، افراد علاقه‌ای به تاسیس شرکت ندارند. در چنین حالتی، نظام اداری غیر شفاف و ناکارآمد به مانعی بر سر راه کارآفرینی، سرمایه‌گذاری و اشتغال‌زایی جدید تبدیل می‌شود و در عین حال مصرف‌کنندگان با انتخاب‌های کمتر و کالاهای بعضا گران‌تر و کم‌کیفیت‌تری مواجه خواهند بود.
فهم این مسأله چندان پیچیده نیست. فردی که در کانادا قصد دارد کسب وکاری را آغاز کند در نهایت به 35 ساعت زمان نیاز خواهد داشت تا شرکت خود را به ثبت برساند.در حالی که این فرآیند در ایران 30 تا 40 روز زمان می‌برد.
همین طور در خیلی از کشورهای مطالعه شده ، فرآیند واردات و صادرات کمتر از 15 ساعت به طول می‌انجامد در حالی که این فرآیند در ایران در حوزه صادرات 310 ساعت و در حوزه واردات به حداقل 485 ساعت زمان نیاز دارد.

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۶ ، ۰۹:۱۴
سید هاشم زرین کیا

دوستانی که من رو میشناسن یا این که با من اشنایی نسبی دارن میدونن که اصلا ادمی نیستم که به هیچ عنوان گرایش های چپی داشته باشم و از این خضعبلات بگم.

( نقلی است که به وینستون چرچیل نسبت دادن که میگه: اون جوانی که پیرو کمونیست نیست قلب نداره و اون فرد پیری که پیرو سرمایه داری نیست عقل؟؟!!) خوده من به شخصه همیشه پیرو اقتصاد بازار سرمایه داری خصوصی و ... بودم و تنها را پیشرفت ملل رو هم این میدونم و بس و از اون ادم هایی هم که نیستم که مردم رو به زهد و درویشی رهنمود کنم و بگم بله باید اقتصاد مقاومتی ( ریاضتی ) داشته باشید.بلکه معتقدم همه ادم ها باید اوضاع مالی فوق العاده ای داشته باشن و هر چی میخوان رو داشته باشند و بر مبنای انتخاب خودشان زندگی کنن)




با این مقدمه و خط و نشونی که اول کاری کشیدم میخوام به یه خصلت خیلی بد ناپسند و وحشتناک انسان ها اللخصوص خیلی از ادم هایی که میشناسم که در ایران زندگی میکنند بپردازم

مصرف گرایی

این که فلان چیز باید این مارک باشه - هر ماه باید یه دست لباس بخریم این لباس دیگه مد نیست - ااا سال جدیده باید لباس بخریم خونه رو مبل هاش رو عوض کنیم کاغذ دیواری و پارکت جدید بگیریم ااا پرده ها رو عوض کنیم - این ماشین رو بریم صفرش کنیم صفرش اومده خوبه؟!؟!!؟

اوه اوه از مهمونی ها دیگه نگم حالا این مهمونی عروسی باشه یا مراسم مرگ یا دوره همی یا مثلا جشن تولد یا چیزی شبیه این اولا که باید یه سری تغییر دکوراسیون بدین!؟!؟!
دوما که باید انواع اطعمه و اشربه اماده کنید به مقدار بسیار زیاد و بیشتر از نیاز مصرف کننده چون اگه به اندازه مصرف کننده ابشه که زشته خوبیت نداره !؟!؟




از جشن های عروسی و داستان های مربوط به اون که دیگه توضیح ندم نگم که موجب چه اختلاف ها چه ناراحتی هایی بین خانواده ها و بالطبع چه هزینه های بیخودی برای جشن ها و البته خرید های بی خود و بی جهت داماد و عروس و البته هزینه های عجیب غریب بابت جهیزیه مراسم عروسی مراسم لباس زنی و...!؟!؟!


ببینید من نمیگم که هیچ هزینه ای نکنید کفش هاتون رو پینه بزنید با دمپایی برید رو پشتی تکیه بدید خونه گلی داشته باشید از این ماشین قدیمی امریکایی ها داشته باشید( فکر کنم یکم دیگه ادامه بدم یه سری سره نخ ها پیدا میکنید از اون اواتاری که تو ذهنمه و دارم تعریف میکنم و اون وقته که من رو جمع میکنن میبرن:)

با همه این اوصاف نمیخواهم به این نتیجه برسم که زهد و تقوا پیشه کنید فقط و فقط میخوام بگم زیبایی در سادگی است در دسترس بودن منابع امری بسیار مهم است ولی استفاده درست از این منابع و پرهیز از ریخت و پاش کردن ها بیخود (یاده یه دیالوگی از فیلم فایت کلاب افتادم که میگفت : ما پول در میاریم که با اون پول بریم چیز هایی بخریم و به اونایی نشون بدیم که از اون ادم ها متنفریم؟!؟!؟!)

این که این چیزا خرید فلان لباس فلان غذا سه برابر نیاز خریدن و در اخر انداختن در سطل زباله لباس رو با قیمت وحشتناک بالا خریدن و یک بار پوشیدن و فراموش کردن آن؟؟

همه و همه این چیز هایی که گفتم در نهی مصرف گرایی مطلقه

به نظر من این که اون چیزایی که داریم رو قدر بدونیم و این که اون وسایلی که دوست داریم رو بخریم خیلی همه ولی به شخصه make it your self رو بیشتر از هر چیزی دوست دارم این که اون کیفی که دارم رو خودم درست کنم



چرم اون رو خودم تهیه کنم طرحش رو خودم بدم و در آخر اون رو داشته باشم و در پشت زمینه اش خاطره ی اون چیز رو داشته باشم بسیار بسیار لذت بخش تر خواهد بود.

یا این که خونه ای داشته باشم که خودم تو ساختش دخالت مستقیم داشته باشم یا این که وقتی دارم وسایل خونه تهیه میکنم همه اجزای خونه شخصی سازی شده و فکری پشتش باشه


۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۶ ، ۱۹:۰۴
سید هاشم زرین کیا

بنابر شغلی که دارم معمولا به کارخانجات ادارات صنایع مرغداری  صنایع بازرگانی و...مراجعه میکنم.

یکی از صنعت هایی که از بازار های مهم ما بود و بخش بزرگی از مشتری های ما را در بر میگرفت صنایع تولیدی و شهرک های صنعتی بوده اند.

(بیشترین اوج این بازار بین سال های 83 الی 87 بود سال های که پول های زیادی به داخل کشور تزریق شد و صنایع کوچک شکل گرفت شهرک های صنعتی بزرگ زاده شدند و ساختمان سازی وسعت گرفت و.....)


اون سال ها همه درگیر تولید ساختمان سازی و .... بودند و ما هم به تجهیز این کارخانه ها میپرداختیم.

اما قضیه از زمانی شروع شد که بر اثر اشتباه های بزرگ سیاسی و اقتصادی حکومتی و  زیرساختی جامعه و نبود برنامه ریزی جامع نبود نیروی انسانی خوب نبود ایده و..... این حباب ترکید.

واحد های ساختمانی که زاغه های دور از شهری بودند به نام مسکن مهر و شهرک های صنعتی متروک بزرگی در کشور به جا ماند.

در روز های گذشته به  تک تک واحد های تولیدی یک شهرک صنعتی بزرگ و بسیار مولد مراجعه کردم.

وقتی میدیدم واحد تولیدی به صورت سه شیفت کار میکنه صادرات داره و زنجیره فروش فوق العاده قوی داره (البته مولد ها و پشتوانه های دولتی ندارد) بسیار خوش حال میشدم.

اما وقتی قسمت هایی از این شهرک صنعتی رو میدیدم که کاملا راکد ساکت و پر از خالی بود و دقیقا صحنه ای مثل فیلم های اخر الزمانی رو شاهد بودم.

وقتی این ها رو میدیدم غمی وحشتناک همه وجودم رو میگرفت واحد هایی که کاملا سالم هستن قسمت اداری مرتب کامپیوتر ها هستند دستگاه های خط تولید وجود داره ولی مثل فیلم های اخر الزمانی همه چی ساکت غبار گرفته و شکسته و غارت شده بودند.

اخرین واحدی که وارد شدم و داشتم بررسیش میکردم هر لحظه ممکن بود اشک هایم جاری شود.

واحدی که واحد تولیدی نمونه بود واحدی که حتی به استرالیا هم صادر میکرد .

بهترین تجهیزات بهترین مهندسین و نیرو ها را داشت و البته بهترین و قشنگ ترین ساختمان ها ولی خالی غارت شده و راکد بود.

وقتی وارد اتاق های اداری میشدم و پرونده های روی هم انباشته را تماشا میکردم وقتی به اون روز هایی که مدیر این کارخانه مهندس داریوش هندویی رو که یکی از تاثیر گذارترین افراد دوران نوجوانی ام بود فکر میکردم و  به صورت اتفاقی کارت ورود به نمایشگاه گوانگجو چین رو در بین اون خرابه ها دیدم واقعا ناراحتی بزرگی رو احساس کردم.

امیدوارم شهرک های صنعتی واحد های تولیدی نیاز به هیچ سیستم امنیتی نداشته باشند و فقط نیاز به سیستم ها نظارتی داشته باشند. دیگر خالی از کارگر و کار کردن نباشند دوباره معضل  کمبود نیرو داشته باشند و از شهر های دیگر نیرو بیاورند.

زمانی که برند های جهانی تولید شود.

زمانی که کمپانی های گردن کلفت و قدر قدرت بدون نیاز به کمک های بیرونی ایجاد شود کمپانی هایی که صنایع سنگین و صنایع پایه دارند(درسته که سود کمی دارند اما نیرو های زیادی جذب میکنند و جریان مالی بالایی دارند و همه جور نیرویی میخواهند و البته شغل های بسیار استیبلی را ایجاد میکنند)

و امید دارم صنایع نوپا صنایع تکنولوژیکی و استارتاپ ها صنایع دانش بنیاد و بر مبنای تکنولوژی های نوین  فرزندان آرش کمانگیر آن ها را توسعه دهند و البته مثل سیلیکان ولی نباشند که دنبال 2 تا کارکتر بیشتر توییتر و یا مخفی شدن عکس ها در اسنپ چت باشند. صنایع بزرگ زیستی صنایع بزرگ انرژی های نو و در حیقیقت نقشی نو در جهان در اندازند.

به امید اون روز اون روز روزی نیست که خودش بیاد روزیه که ما ها با هم میسازیمش


پینوشت:

امروز از تاریخ انتشار این پست یک ماهی میگذره مشتری که کارخونه بزرگی داره چهار تا سوله کنار هم تماس گرفته بود که سیستم را اپدیت و مشکلات دوربین های مداربسته و  رو حل کنید.

وقتی وارد سالن و کارخانه شدم شاهد بودم که کلا کارخانه تعطیله و در حال تبدیل به مخروبه شدن است اما مدیر کارخانه نمیخواست بگه یا قبول کنه که این جا خالیه و تعطیل و ... ولی نمیشه که روح نداشتن در کارخانه را توجیح کرد) در خلال صحبتامون یه جا یه چیز ناراحت کننده گفت: اره اگه میتونستم کلش رو میفروختم میزاشتم بانک سودش رو میگرفتم.




۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۶ ، ۱۶:۴۱
سید هاشم زرین کیا

دو دیدگاه قالب رو در مورد اطعمه و اشربه ( البته اگر خوراک و اشامیدنی هم بگیم بد نیست و خب من عرب پرست نیستم ولی اطعمه و اشربه تلفظ های جالبی دارند همین) رو من میشناسم.

۱- خوارکی ها بزرگ ترین لذت دنیا هستن وقتی از چیزی که از دهان میره داخل صحبت میکنند جوری با لذت و ولع سخن میگویند که گویی در حال توصیف زیبا ترین زیبایی دنیا هستند این افراد معمولا آدم هایی هستند که بسیار به غذا اهمیت میدند این که تهیه غذای میزبان انقدر خوبه یا حاتمی یا فلانی گوشتش تازه نیست وصال برنجش ری نداره هندیه و .... روزانه وقت زیادی در مورد صحبت در مورد غذا میکنن معمولا هم از هیچ غذایی راضی نیستند:)))‌کیلومتر ها و ساعت ها پیمایش میکنند که اون جایی که غذای خوبی رو سرو میکنه رو تست کنن یا دوباره آن را بخورند برای آن ها اون دور همی غذا خوردنه مهم نیست بلکه فقط غذا مهمه در عروسی ها عذا ها و.... در مورد چیزی که صحبت میکنند اول غذاست دوم غذاست و سوم هم غذاست(البته در مورد نوشابه هم صحبت میکنند گاها ) اگه میخوان احترام و محبت خودشون رو به کسی بیان کنند غذای عالی در نظر میگیرند اگر میخواهند فرزندان خودشون رو تنبیه کنن تنبیه غذایی میکنند.

البته یه نکته ی دیگه ای هم هست اینه که در بین این ها حجم غذا خیلی مهمه خیلی خیلی مهمه مهم تر از نوع غذا و مزه غذا و خب گوشتی جات هم که دیگه براشون تعیین کننده است :)

یکی از دلمشغولی های مهم روزشون خوراکی ها هستند.چه دوستی هایی از آن ها که سره غذا به هم نخورده چه دعوا ها دلگیری هایی که سره غذا اتفاق نیفتاده و....

البته چه ابراز عشق هایی بوده که به وسیله ی غذا منتقل شده از مادری که شیرینی های خوشگل مشکل درست میکنه که کوچولوش که غذا نمیخوره با دیدن طرح باب اسفنجی روی نون پنیرش اون رو میل کنه 

چه شله زرد و آش های نذری  که شدن منتقل کننده عشق و احساسات(البته این داستانا برای دهه چهل بود و چادر های گل گلی همسایه )

چه پذیرایی که شده شروع رابطه و مهمانی ها 

چه غذا درست کردن هایی که موجب ابراز عشقه از غذا درست کردن مرد برای زن یا زن برای مرد (یاد شهید چمران افتادم که هر صبح صبحانه همسرش را اماده میکرد قهوه درست میکرد و... و باسینی به اتاق زنش میبرد و یا همسری که همسرش مشکل داشت و با قاشق به دهانش میریخت و البته نمونه های دیگه که غذای مورد علاقه ی رو به روییش رو درست میکرد و..... 


این که غذا و خوراکی ها بشن منبع ابزار محبت خیلی خیلی موافقم ( داستان انبه مقدسی که سفیر پاکستان به ماءو داده بود رو احتمالا شنیده اید ) یا بشه ابراز دوست داشتن ولی این که غذا بهونه ی با هم بودن باشه و به علت غذا کدورت پیش بیاد یا به علت غذا رابطه ایجاد شه واقعا وحشتناکه درسته غذا میتونه یه استارت خوب برای شروع صحبت کردن باشه ولی این که تمام وجوه زندگی توی این مقوله باشه یکم عجیبه برام (البته این نفی کننده این نیست که من غذا دوست ندارم)

یه دسته دیگه هم از افراد هستند که نظرشون در مورد غذا اینه که فقط و فقط وقت تلف کردنه و واقعا دچار مشکلات رسیدن مواد غذایی به بدنشون هستن و مشکلات سلامتی برای آن ها ایجاد میشود (البته دسته اول هم مشکلات سلامتی دارند البته برعکس زیادی مواد غذایی :) و این ایده را دارند که غذا خوردن مثل دستشویی رفتن فقط اجباریه و خب یه چیزیه که باید تنهایی انجام داد و البته دربارش هم صحبت نکرد.


۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۶ ، ۱۸:۱۹
سید هاشم زرین کیا

 خیلی جالبه اونی که مرسدس بنز کلاس اس داره تو ایران ناراضیه اونی که پراید داره اونم ناراضیه؟؟



میشینی صحبت میکنی با اونی که اس داره میگه اقا چه مملکتیه چه بدبختیه میخوایم بریم تا ویلا شمال باید کلی بری تو ترافیک جاده هراز و جاده چالوس بنزین سوپر میزنی اصلا خوب نیست؟؟ اصلا نمیریم بهتر

در حالی که تو ویلا یا خونش نشسته میگه اقا چه وضعشه همه طبیعت از بین رفته همه جا شده خونه ؟؟!!! 

نمیدونم این داستان فقط تو ایرات هست یا نه (البته میدونم که قریب به اتفاق کشور های دنیا به این صورت نیست در حقیقت مردمش از چیزی که دارند خوش حالند اون خیابان خواب هندی خوش حاله اون پسرکی که تو ریودوژانیرو با توپ فوتبال هنرنمایی میکنه و پول میگیره لبخند به لبشه و....)

البته شاید در ابتدا ادم فکر کنه دلیلش اینه که میگن اقا نگو خوبه عالیه خوشبختم و .... مردم چشم میزننن ؟!؟!؟!؟ خب خواهر من برادر من پدر من مادر من عزیز من اگه بحث چشم زدن و این داستان ها بود که خب الان جورج کلونی پودر شده بود سرکار خانم تیلور سوییفت هم که دیگه سلول به سلولش جدا شده بود؟؟!!! نه عزیزم از زندگی لذت ببر از داشته هات خوش حال باش درسته وام مسکن که گرفتی باید هر ماه قسط بدی درسته که شهریه ها گرونه درسته خرج زیاده درسته زن نمیسازه درسته دوست میمیره درسته تیم میبازه ولی خب چرا باید غمگین بود؟؟؟!! ایا غمگین بودن چیزی رو عوض میکنه تاثیری داره ؟؟؟‌


پینوشت



در انتهای این مقاله نوشته بودم که این مقاله ادامه دارد خب الان 24/2/1397 است و بعد هشت ماه قصد دارم که این مقاله رو ادامه بدم

استرس و مشکلات مربوط به آن شاید یکی از بدترین قسمت های زندگی ادم باشه که ایجاد ناامنی و در نتیجه ناراضی بودن از زندگی رو در انسان ایجاد میکنه.


- استرس نسبت به آینده

- استرس نسبت به وقایع عجیب غریب

- استرس سرمایه گذاری ویرایش راضی نبودن از زندگی

- استرس نبود امنیت روحی و جسمی

- استرس نسبت به افراد

- استرس نسبت به فرایند های زندگی 


این که ندونی اینده نزدیک چه اتفاقی در دور و برت میفته این که ریسک سرمایه گذاری بالایی داشته باشی و در اجتماع اعتماد اجتماعی کمی وجود داشته باشد در نهایت موجب میشه که استرس بالا و بالطبع حس ناراضی بودن از زندگی را داشته باشی همین میشه که زندگی سخت میشه دنیا هی مقدار رنگی بودنش رو از دست میده ولی خب زندگی بالا و پایین داره یه روز خوش حالیه یه روز بد حالی همه و همه اینا هستند که موجب شدند زندگی ما شکل بگیره پس پیش به سوی وقایع وقایع خوب بد ناراحت کننده وقایع سخت وقایع استرس آور روز هایی که هر روزش میتونه به اندازه سال ها ادم و پیر کنه و البته اون لحظاتی که طعم هر لحظه ی آن به اندازه ای زیباست که انسان دوست داره تو اوج اون لحظه خداحافظی کنه ولی یه نکته ای هست که خیلی خیلی مهم و با ارزشه و اون اینه کخ دنیا همینه :)


۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۶ ، ۱۱:۴۰
سید هاشم زرین کیا

محرم و مراسماتش که نزدیک به چهل و دو روز از سال را در بردارد(البته محرم و صفر جمعا دو ماه میشه ولی با اغماز همون ایام مراسمات سالانه (سال قمری) محرم را از دو روز قبل محرم تا ده روز اول ماه محرم که به تاسوعا و عاشورای حسینی ختم میشوند و بعد از فروکش کردن حدودی مراسم وقتی به اربعین سید و سالار شهیدان و یاران بزگوارش میرسیم باز هم مراسماتی برگزار میشود (اجتماع بزرگ پیاده روی زائران پیاده کربلا که چندین میلیون ایرانی جزوش هستنن یک واقعه بزرگ است و در حقیقتت بزرگ ترین گردهمایی شیعیان و شاید بزرگ ترین گردهمایی مسلمانان(به حج تمتع سه الی چهار میلیون نفر مشرف میشوند) و یا حتی بزرگ ترین اجتماع بشری است (درباره مراسمات سیک ها که چندین میلیون نفر در هند جمع میشوند اطلاع دقیقی ندارم که چه تعداد ادم گرد هم می ایند و نمیتونم مقایسه کنم)


هر چه که هست نقطه اوج اولیه محرم تمام شد(جالبه وقتی دیشب مشغول قدم زدن بودم همه جا پر بود از بنر هایی که در مورد دهه دوم محرم هست) از این نکته هم بگذریم که یک سری قصد داشتن دهه پیشواز محرم را راه بندازن که طبیعی هست چون بلاشک یه قصاب همیشه دوست داره هر روز عید قربان باشه و خب روضه خون ها و عزیزان مداح هم با اون قصابا هم نظرن و دوست دارن به غیر از ده روز محرم کل یوم عاشورا باشد و هر شب سر امام حسین (ع) را از این هییت به این هییت جا به جا کنن تا دخل بیشتری بزنند (البته ما روضه خوان ها و مداح های واقعا ادم حسابی با عشق و محبت به اهل بیت داریم بلاشک این عزیزان جزو دسته ی مداح های ... نیستن)

در کل خواستم بگم که منش عاشورایی داشتن و راه امام حسین رفتن با پز دادن و کل کل و شواف کردن کتلو تجهیزات و سیستم صوتی ده ها میلیونی و... نیست. اگر یه مقدار یه مقدار این روحیه جمع طلبانه ای که در محرم و هییت ها داریم و ده ها میلیون نفر به خیابون ها و کوچه ها و سطح شهر میریزیند و هزینه میکنند و همه با هم هستند اگر این اتفاق فوق العاده که همه مردم مانند برادر (مصداق جنسیت نیست برادری) کنار هم کار میکنن هستند و ... در بقیه کار ها هم بود بلاشک ایران به کشور فوق العاده ای تبدیل خواهد شد.

نمیخواهم این حرف نخ نما رو بگم که جای هییت و کتل و نذری و ... بیاید به فقیر ها کمک کنید به نیاز مند ها کمک کنید و ... درخت بکارید اسفالت کنید و ... ولی میخوام این رو بگم که یه نیم نگاهی یه نیم نگاه ریزی هم به این قضیه داشته باشید خیلی بده که در منطفه ای که پر از کارگر های افغان نیازمند فصلی هست که بسیار بسیار زحمت میکشند و البته در شرایط بدی زندگی میکنن غذای نذری امام حسین ندهند ولی اون عزیز دل مرسدس سوار که اوضاع مالی خوبی داره و نوش جونش که داره ده پرس نذری بزاره تو یخچالش که اخر هم نمیخوره و احتمالا میندازه دور یا اون دوستانی که مسابقه نذری خوردن راه میندازن تا سر حد بیهوش شدن و مرگ پیش میرن.



پینوشت: عذاداری یا عزاداری مسئله این است. به نظر من که غذاداری از هر دوشون درست تره میتونید چون میتونید رفتار یک سری از عزیزان رو در ایام محرم و درگیری های بین اون ها در زمینه ی ابتیاع پلو گوشت قیمه پلو و... رو ببینید.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۶ ، ۱۶:۰۰
سید هاشم زرین کیا