توسعه

وب سایت شخصی هاشم زرین کیا

توسعه

وب سایت شخصی هاشم زرین کیا

توسعه

هاشم زرین کیا هستم علاقه زیادی به یاد گرفتن و یاد دادن و ارزش ایجاد کردن دارم.
این یادگیری میتونه مطالعه کاغذی باشه میتونه تو کار باشه یا حتی تو سفر یا شاید هم همنشینی با انسان ها و البته متمم خوانی یا در راه متمم خوانی باشه.
تا الان یه کارایی کردم الان یه کارایی میکنم و یه کارایی هم در آینده قراره بکنم.
این وبلاگ بیشتر جایی است که من توش تمرین نوشتن میکنم و البته سعی میکنم دیدگاهم رو نسبت به چیز ها مطرح کنم پس انتطار ساختار های علمی و اکادمیک نباشید.
نوع نوشتار این وبلاگ هم بیشتر شبیه گفتار روزمره من است تا نگارشی از جنس بسیار رسمی کتابی

ضمنا با عرض پوزش بابت این که فونت کلمات پست ها خیلی کوچکن دلیل این که فونت این وبلاگ به این شکل است دو تا چیزه:

1 - اونی که قصد خواندن داره دنبال خواند سرسری نباشه
2- بیشتر با متن کلنجار بره

محبوب ترین مطالب

۱۵ مطلب با موضوع «توسعه» ثبت شده است

خب خیلی از کسایی که من رو میشناسن و از علایق احوال ایده ها و مراجع من اشنا هستن ( خواستم بگم هیرو ولی به گمونم کلمه خوبی رو انتخاب کردم (مراجع:)

این رو میدونند که من خیلی تحت تاثیر و یا این جوری بگم تحت شعاع و البته مدینه فاضله (البته این یک فرده یه نفر که به نظرم کارش درسته) که خب الان یه جورایی شده سلبریتی اما برای من فاندر بودن خطر پذیری نوع نگاهش به دنیا و زندگی واقعا جذابه و یه جورایی دوست دارم در راه او قدم بزارم (راه توسعه - توسعه جهان در همه زمینه ها ) کسی که تا الان صنایع فضایی- صنایع خوردو سازی -نقل و انتقالات بانکی را متحول کرده و قصد دراد صنایع حمل و نقل - انرژی - کره سازی( یاده حرف  محمد رضا شعبانعلی افتادم که میگفت اقای مهندس واثقی شهرک ساز نیست دیگه شهر سازه من هم میتونم بگم این هیرو بنده شهرک ساز و شهر ساز و یا حتی کشور ساز و یا قاره ساز (مثل جناب اقای کریستُف کُلُمب) نیست بلکه کره سازه کسی که میگه اگه کمکم کردن که کردن نکردن هم مهم نیست تا 2025 ما شهرک نشینی رو ایجاد میکنیم)

خب معرفی میکنم(البته اگه تا الان نفهدید کیه یا کلا نفهم تشریف دارید یا ایلان ماسک رو نمیشناسید)



ایلان ماسک


خصوصیت های اصلی که ایشون رو به نظرم شاخص میکنه شامل :

1-دقت بسیار زیاد بر روی مفاهمی

2-ریسک پذیری بسیار بالا

3- قدرت مدیریت بسیار بالا( که خب این در لایه های مختلف قابل مشاهده است)

4- نترس بود

5- مهم نبودن شکست برای او

6- اینده بینی

7- نیاز سنجی درست

8- دنبال چیزایی میره که بقیه نمیرن و خب شبیه شکسته

9- هر چی که ببینه بده بد عمل میکنه درست عمل نمیکنه خوب نیست عالی نیست رو میگه ا اینجوریه اشکال نداره یکی میسازم بهتر از این:))

برای نکته هشت یه مثالی دارم و اون اینه که فکر کنید روز اول تمرین بوکستون هست و هیچی از بوکس نمیدونید ولی همون روز اول میای میگی من الان مایک تایسون رو به مبارزه میطلبم

طبق قوانین اماتوری و خیلی داستان ها احتمال این که مایک تایسون اوت شه توسط تو هست اگه اوت شدی که خب مهم نیست مایک تایسون بود معلوم بود اوت میشی ولی اگر مایک رو زمین بزنی اون وقته که دنیا تکون میخوره(زدن به زمین مایک تایسون با تحلیل دقیق او ممکنه)


حالا خب همه اینا رو گفتم نه به خاطر این که یک شخص جدید رو بشناسید و ( یا اگه این شخص رو میشناسید و زیاد اسمش رو میشنوید بگید باز این ما رو زخمی کرد نابود کرد ول نمینه و...)

خواستم یه کاری که این اقا کرده رو تکرار کنم.

ایشون چند سال پیش تو وبلاگش نوشته بود که اره اول میرم یه ماشین سوپر اسپورت میسازم بعد میرم یه سدان لوکس میسازم بعد یه اس یو وی و بعد هم یه ماشینی که همه بتونن بخرن

حالا من هم میخوام یه رازی رو بهتون بگم


میخوام دو یا چند کسب و کار خیلی قوی و اثر گذار داشته باشم که صنعت های وابسته به خودشون رو تکون بدن یه نهاد یا یه ساختاری اموزشی یا چیزی شبیه این هم درش شرکت کنم و تاثیر گذار باشم برای از بین بردن فقر جهانی و گسترش رفاه و..... و از اون ور هم مدینه ی فاضله ای که تو ذهنم هست رو بسازم همین بود رازم رو به کسی نگیدا پیش خودمون بمونه

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۶ ، ۱۹:۲۰
سید هاشم زرین کیا

مقاله ای جالبی به نظرم اومد و گمان کردم اگر با شما دوستان عزیز در میان بزارم برای شما هم جالب باشد.

نگاه این مقاله بیشتر به سوی جامعه ی حال حاضر امریکا و پس از ترامپ است اما خب به نظرم میتونه خیلی جهان شمول باشه و البته نکته ای که هست خیلی از صحبت هایی که نویسنده محترم در مورد حال حاضر میکند به گونه ای خاطره است برای ملت ما

 کالوم مک کان،مجله آمریکا،مهدی جامی


این راز نوشتن است:

از مصایب مایه می‌گیرد و از روزگار مکار

وقتی که دل آدمی را سر می‌گشایی

– اندا اوبراین

Enda O’Brien


نویسنده جوان عزیز،

ما در خطر آن‌ایم که اشتیاق‌مان برای آنچه حرفه ماست از ما ربوده شود. بحران دوران ما این است که در تسلیم دردآلودی زندگی می‌کنیم به هر آنچه که اقتضای زمانه است. من حتی نمی‌خواهم نام او را بیاورم اما بگذار با این واقعیت روبرو شویم که او تنها نیست. ما اجازه داده‌ایم که حاکمیت بوروکرات‌ها و مدیران سرمایه‌گذاری‌های تضیمنی و پرسود و سیاست‌پیشگان و همه آن دیگرانی که پیراهن‌های یقه تنگ می‌پوشند ما را دست بسته و تسلیم بدارند. ما را با مخدر انتخاب روزگارمان خریده‌اند: راحت طلبی. آن هم وقتی که عواطف ناموزون اجتماع خشمگین دارد زیرپای ما دامن می‌گسترد. دانشگاه‌ها به کار سرمایه‌گذاری در سوخت فسیلی می‌پردازند. شرکت‌ها از خود متشکرند در حالی که پنجره‌های کارگاه‌ها در سراسر کشور یک به یک بسته می‌شود. سوپرمارکت‌ها حالا اسلحه هم می‌فروشند. گپ و گفت‌های بی‌معنی می‌شنویم که دیوار باید کشید و مهاجران را پشت دیوار گذاشت. کتاب‌ها دیگر آنقدر جلب نظر نمی‌کنند که حتی ارزش سوزاندن ندارند. مشکل ما با بیشتر واقعیت‌های جاری‌مان آن است که همه از روی سطوح هموار- اسکرین‌ها- عمل می‌کنند و با واقعیت‌های پست و بلند دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم، تماسی ندارند.

پس، نویسنده جوان! از روی مبل راحتی‌ات برخیز. از خانه بیرون بزن. وارد صحنه زندگی شو. همه اینها بی‌معنی است اگر فقط حرف‌های پرشور باشد. کلمات تو ارمغان آرامش بخشی (به مخاطب‌ات) نیست. خشم و هیاهو داشته باش. از تخیل آزادت فارغ از این بندها لذت ببر. این سیل نوشتار در زمانه ما از تقلیل اتوریته اخلاقی در رنج است. نه تنها در ذهن خوانندگان که در ذهن و قطعا در زبان خود نویسندگان. نوشتن دیگر بخشی از ایده ملی ما نیست. ما دیگر با همان چشمی که یک دهه پیش به نویسندگان‌مان داشتیم، به ایشان نمی‌نگریم. هیچ‌کس از آنچه ما بخواهیم بگوییم هراسی ندارد. چرا چنین است؟ زیرا که ما ارزش صدای خود را با امتیاز راحت طلبی تاخت زدیم و از ارج حرف‌مان کاستیم. قطب‌نمای ما جهت خود را گم کرده است. ما تسلیم این گرایش شدیم که خنثی باشیم. در فرهنگی زیست می‌کنیم که همه باید در نقشه‌ای جای بگیریم – ما به جی.پی.اس مسیری هموار و از پیش معلوم تا مرگ دل بسته‌ایم. از یاد برده‌ایم که چطور گم شویم و روی هیچ نقشه‌ای پیدا نباشیم. این زندگی که ما اختیار کرده‌ایم آن «سادگی غایی» نیست و پاسخ تو نیز به پیرامون، از آن سادگی نشانی ندارد. پس راهی نیست مگر اینکه تن به چالش بسپاریم.

به یاد داشته باش که نوشتن آن آزادی است که تو را در برابر قدرت گویا کند. نوشتن درگیری از نوع بی‌خشونت است و نافرمانی مدنی. تو ناچاری بیرون از جامعه و فراسوی اجبارها و تحمیل‌ها و خصومت ورزی‌ها و بی‌رحمی‌ها و تهدیدها بایستی. هر جا که قدرت می‌خواهد تو را بپیراید و ساده کند، پیچیده باش. هر جا که خواست از تو کینه کشی کند پرهیز نکن آماده باش. آن جوهر شگفتِ نوشتنِ صاحب عیار در آن است که نبض زخم‌ها را بسنجد بی‌آنکه آلوده خشونت عملی شود. نوشتن راهی است برای اذعان دردها بی‌آنکه بخواهد درد را بستاید یا آن را تحمل کند. نوشتن به خیال درد راه می‌دهد و هم‌زمان ما را وامی‌دارد تا بالغ شویم و با دیوهای خویشتن روبرو شویم. ما برق رنج را لمس می‌کنیم اما از برق‌گرفتگی آن نهایتا به سلامت می‌رهیم. ما حامل زخم‌هاییم اما آنها همین‌اند: زخم و نه چیزی بیش.

ما باید این نکته را خوب درک کنیم که زبان قدرت است فارغ از اینکه چقدر قدرت تلاش کند ما را بی‌زبان کند. می‌خواهی دشمنان‌ات را بشناسی؟ کتاب‌هایشان را بخوان. نمایش‌هایشان را تماشا کن. شعرشان را بسنج. به قلب دشمن وارد شو. اندوه آنچه می‌دانی بارها بهتر است از نادانستگی. نبض دانستن از روبرو شدن با سایه‌های توبرتو و لایه‌های پیچ در پیچ جهان نیرو می گیرد. بنگر قلم‌ات را به ستیز با که می چرخانی.

به پا خیز. روشن بدان که برای اینکه قهرمان نوشتن باشی ممکن است ناگزیر باشی نقش دیوانگان را برعهده بگیری. بیچاره یوریک دلقک (در هملت)، بیچاره فلستَف (در نمایش‌های شکسپیر)، بیچاره شهروند سرشناس. نقش قهرمان غالبا ابلهانه به نظر می‌رسد اما بهترین قهرمانان اراده بر آن دارند که این نقش را هر طور هست بازی کنند. در برابر جنگ. در برابر آز. در برابر دیوارها. در برابر ساده سازی. در برابر ندانم کاری و بی‌مایگی. دیوانه است که باید حقیقت را بازگوید. حتی وقتی که – یا شاید بخصوص وقتی که – گفتن‌اش ناگوار و نامطلوب باشد. هیچ شرمی از گفتن حقیقت به خود راه نده. عقب نشینی نکن. به گاو آرامی که در چمن سکوت می‌چرد تبدیل نشو. بیرون (از قدرت) بایست. خطر کن و خطرناک باش. بگذار مردمان از زبان تو بیمناک باشند. آنچه را که بازار ایشان بی‌ارزش کرده است احیا کن و ارزش بخش. به کسی اجازه نده که شوق قلم-کاری تو را ریشخند کند. صدایت را از طرف آنها که صدایشان گم شده بلندتر کن. نگذار کوته نظران تو را به موجودی بی‌فایده تبدیل کنند. ارج بگزار بدبینان را. آری، حتی ایشان را تحسین کن. چرا که به کار می‌آیند. بدبین تلخ زبان کسی است که هنوز تو می‌توانی او را چیزی بیاموزی. از درگیر شدن عقب نشینی نکن. تو ناگزیری در باره ناگواری‌ها و فقر و بی‌عدالتی و هزار عذاب دیگر روزمره سخن بگویی. تو ناگزیر هستی از زندگی سخن بگویی هر قدر هم تلخ و دردآور باشد. نوشتار ما پرتره‌ای زنده از خود ما ست. جمله خوب توان آن دارد که تکان دهد، اغوا کند و ما را از گیجی و منگی بیرون کشد. الماس باش و سخت. راه خود را بکوب و هموار ساز. آنچه را که همگان دیده اند زیر و رو کن. (دنباله رو نباش و) عظمت تجربه کردن را تصویر کن. با بی‌رحمی‌ها بستیز. سکوت را بشکن. آماده باش که خود را به خطر اندازی. بدرخش. خود را برای طرد شدن آماده کن. دشواری‌ها را به آغوش بکش. سخت کار کن. هیاهوی تو هزینه‌ای دارد. آماده پرداخت آن باش.

بنویس، نویسنده جوان، بنویس! آینده‌ای را که از آن تو ست بخواه. وطنی را که از آن تو ست بخواه. نگذار که آن را از تو بربایند. آن زبان را پیدا کن که شفا بخش آن دردها باشد که می‌دانیم. تنها برای آن لذت ناب بنویس که نوشتن را برای آن برگزیده‌ایم و نیز برای آن دانشی که می‌تواند این جهان زیبا و غریب و خشم آلود ما را تغییر دهد. ادبیات شاهد صادق آن است که همه زندگی پیش از این نوشته و ثبت نشده است. تغییر همیشه ممکن است. و سلسله امرهای ممکن هنوز و همچنان پایان ناپذیر است. رویارویی‌ات با نومیدی را با طرازی زرکش و زیبا همراه ساز. هر قدر که بخواهی بیشتر ببینی، بیشتر خواهی دید. دست آخر، تنها چیزهایی که ارزش کار کردن دارد آن چیزهایی است که ممکن است قلب تو را بشکند. پس قلب‌ات را بشکن نویسنده جوان! به خشم آور. و همیشه به یاد داشته باش که رئیس جمهوری که اینک داری همان کشوری نیست که فردا خواهی داشت – اگر بنویسی.

با کرنش و دوستی.

برگرفته از مجله آمریکا، ۱/ ۱۶ (آوریل ۲۰۱۷)

@sahandiranmehr

متن اصلی:

http://colummccann.com/letters-to-young-writers-homepage/

متن ترجمه شده از سایت قلمرو:

http://ghalamro.net/نامه‌ای-به-نویسنده-جوان/

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۶ ، ۱۷:۰۱
سید هاشم زرین کیا

درسته که وینستون چرچیل گفته سخنان گوهر بار برای بی سواد ها خوبه(منظورش این بود کسی که با یه جمله تغییر کنه و .. قطعا فایده ای نداره)

اما بعضی ها من جمله  من کلکسیون جملات و ابیات را خیلی دوست دارند (یاده دیوارم به خیر که یه دیوار ۴ متر در ۳ متر داشتم تماما از نوشته پر شده بود :)

این پست یه جورایی یاد اور متمم نیز هست در متمم یه پنل اختصاصی برای هر فرد وجود دارد به نام پیام اختصاصی و هر روز اپدیت میشه و به نسبت کارهایی که میکنی در متمم و علایق و ... پیشنهادهایی به شما داده میشه من جمله دیدن یه سری تمرین خاص یا تمرین کردن و یا فعالیت در یه سری درس های خاص 

این عکس را هم که مشاهده میکنید عکس پیام اختصاصی روز متمم است.

خیلی جالبه و حرف پشته این متن هست در واقع همین است با بعضی ها دوست داری ساعت ها روز ها وقت بگذاری و با آن ها گفت و گو داشته باشی و بعد از ترک گفت و گو اصلا به خاطر نداری در مورده چه چیزی گفت و گو کردی این نشونه این است که گفت و گو لذت بخشه و خب اون فرد هم در  ذهن یک فرد ارزشمند است.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۶ ، ۰۹:۴۷
سید هاشم زرین کیا


ابتدا باید این نکته مهم رو بگم که نوشته ی زیر حاصل یک تحقیق علمی و نتیجه ی یک داده کاوی بزرگ و یا مطالعات کتابخانه ای پیچیده و پر کردن پرسش نامه و ... نیست.بلکه فقط و فقط دیدگاه من به یه موضوع است که احتمالا حاصل تجربیات شخصی و همزمان مطالعات موردی من در این زمینه است.


به نظر من جالب ترین پیچیده ترین و البته عجیب ترین و زیبا ترین چیز دنیا (چیز شامل طبیعت اشیا ابزار و همه ی اطرافیان ما است) مغز انسان است خوندن دونستن و تست کردن آن خیلی فوق العاده است. به هر صورت میخواستم در مورد موضوع نهی کردن فرد بنویسم که خب در گفت و گو های روزانه حتی از جنس صحبت های داخل تاکسی خیلی ازش میگن.

هر چیزی که افراد را از آن نهی کنی حریص تر میشند به آن

و همه هم در این مورد مثال های متعددی دارند از مصرف الکل و مواد مخدر در جامعه تا حجاب و چه و چه

ولی ایا واقعا این گونه است؟

یه تحقیق علمی صورت گرفته بود که و نتیجه جوابش به صورت خلاصه این بود(منبع ندادم چون دقیقا یادم نمیاد کجا خونده بودمش ولی تا اون جایی که یادمه رفرنس معتبر داشت) که در پایان روابط عاطفی اون کسی که رو به روییش رابطه را تمام میکند بسیار حریص تر و مشتاق تر میشه بر ادامه آن رابطه (جل الخالق مغز انسانه و میلیون ها میلیارد شگفتی )

البته گاها خطا های شناختی هم ایجاد میشه بر این مبنا که گاها مطرح میکنند که ما هر پدر و مادر مذهبی دیدیم انقدر فشار آوردن بر تدین بچه که از اون ور در رفته و بچه لامذهب در آمده یا این که پدر مادری که تحصیلات خیلی بالایی دارند ولی فرزند محترم آن ها دیپلم ردیه البته این نکته خیلی مهمه که وقتی مثال های این گونه میبینیم در ذهن ما بیشتر فرو میره در حقیقت احتمال این که فرزند یک خانواده مذهبی مذهبی بشه خیلی بیشتر از اینه که فرزند یک خانواده غیر مذهبی مذهبی بشه همانطور که احتمال این که فرزند یک خانواده تحصیل کرده احتمال تحصیل کرده شدنش بیشتر از یک خانواده غیر تحصیل کرده است و این خطا از آن حا سرچشمه میگیره که وقتی برخلاف ذهنیت قبلی ما اتفاقی میفتد ما به گونه دیگر آن را مشاهده میکنیم و در خاطر ما میماند.

احتمالا کنجکاوی بزرگترین موحبت بشر و همان طور بزرگ ترین دردسر بشر بوده هزاران ملوان سوار بر کشتی شدند که جهان های جدید و مناطق جدید دنیا را پیدا کنند به آخر دنیا برسند به لبه ی دنیا برسند جهان را دور بزنند ولی از گرسنگی و تشنگی و طوفان و دزد دریایی و... از بین رفتند اما یکی هم شد کریستوف کلومب و جهان جدید را پیدا کرد.(البته در نژاد ها و تیره ها و شخصیت های افراد فرق هایی وجود دارد یک سری از آن ها احتمالا از فرزندان اون جده انسانی بودند که گفته بود: اقا بیا بزنیم از غار بیرون دنیا رو ببینیم ( که احتمالا اقا خرسه خوردش ) ولی یه سری هم بودند گفتند نه عزیز همین توی غار میمونیم اتشی هست دور همی با زن و بچه ها خوشیم اما این وسط یکی هم بود که از غار زد بیرون و تمدن ها را درست کن)

کنجکاو بودن نوع بشر و در جست و جو بودن و راضی نبودن به شرایط موجود احتمالا بزرگ ترین دلیل پیشرفت تمدن ها انسانی بوده(البته احتمالا بسیاری از جنگ ها و رذالت های انسانی هم از این مقوله سرچشمه میگیرد) البته به گمانم در عصر حاضر و در بین انسان مدرن این خصیصه هر روز کم تر و کم تر میشه (دلیل دقیقش رو واقعا نمیدونم ولی یه حدس هایی دارم در این باره) خیلی روشنه ما انسان ها در جنگ جهانی بزرگ ترین اختراعات را پی ریزی کردیم 1969 به ماه رفتیم (در صورتی که سیستم محاسبه گر مرکزی زمینی اپولو از یه ماشین حساب امروزی هم ضعیف تر بود چه برسه ابر کامپیوتر ها و... امروزی) در زمینه های مختلف پژوهش های عجیب غریبی میشد ریسک های بزرگ(یاد صحبتی از نیل ارمسترانگ افتادم که گفته بود: این که پروژه اپلو موفق میشد کم تر از پنجاه درصد بود و ما خودمون رو برای مردن اماده کرده بودیم این که یک قدم کوچک برای انسانی بود ولی یک قدم بزرگ برای نوع بشر یک حقیقته ) اما خب الان را میبینیم که پیشرفت بشر و تکنولوژی به این حد رسیده که جک دورسی میگه به صورت ازمایشی میخوایم کارکتر های هر توییت رو از 140 کارکتر بکنیم 280 کارکتر یا اپل میاد محصول جدیدش رو معرفی میکنه که یک پیشرفت بزرگ بوده ال سی دی اش بزرگ تره(میخواید بفهمید تنهایی نوع بشر چقدر داره بزرگ میشه به بزرگ شدن ال سی دی گوشی هاشون نگاه کنید)


البته خب این بین یه نفر مثل اقامون ایلان ماسک پیدا میشه که به جای گجت ساختن و اشتراک گذاری عکس و ویدیو میخواد شهر فضایی درست کنه خودرو ها را الکتریکی کنه انسان رو در کم تر از یک ساعت هر جای زمین ببره و....


(از کجا به کجا رفتم از نهی کردن مغزی به پروژه های فضایی و سفر و .... دیگه شرمنده به خاطر این همه حاشیه رفتن )

این که انسان نسبت به چیزی که نهی شده سرکش باشد احتمالا ربط مستقیمی به دانش تجربه و البته مدیریت ریسک یک فرد دارد (این که یه سری میگن باید ادم همه چیزی رو تجربه کنه منظور مواد مخدر و الکل و روابط عجیب غریب و ... است واقعا یه شوخی بیش نیست چون خیلی کم عمقه یاد یه گفته اقای محی الدین الهی قمشه ای افتادم که در مورد قمار عشق بود که میگفت این قمار هایی که میکنید (قمار ورق و تاس و اسب و ...) شوخی بیش نیست در برابر قماری که ما میکنیم اون تکه ای از مال و منال شماست این همه ی روح و روان و جان ما )

این کنجکاوی و عنان بریدن و گوسپند بار حرکت نکردن اگر به صورت منطقی باشد (در حقیقت ریسک انجام آن کار به رسیدن به نتیجه اش بخونه ) اجرایش درسته در غیر این صورت خیلی کاره جالبی نیست(البته این رو هم بگم که کار های خیلی خلی بزرگ دقیقا همین طور بود ریسک به هزینه نمیخورد ولی خب اون فرد انقدر اطمینان بالایی داشت و همه چیز را در نظر گرفته بود و اماده شده بود که خب اتفاق مثبت بود)


در کل امیدوارم کنجکاوی های به جایی داشته باشید یا حداقل سبد کنجکاوی هاتون رو به رشد باشه
۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۶ ، ۱۱:۱۷
سید هاشم زرین کیا

                                                    
الان یه برنامه ویژه برای خودم دارم برای خود خودم در حقیقت برنامه ای که خیلی خودم هم نیستا (چون آدمی ذهش هست و بس ) نرم افزاره که خیلی مهم و تاثیر گذاره سخت افزار چیز مهمی نیست.
برای عملکرد درست نرم افزار نیاز است بستر سخت افزار خوبی داشت.

بهترین نرم افزار دنیا هم اگه سخت افزار قابل قبولی نداشته باشه نتیجه بخش نخواهد بود.

البته داستان فضای ابری و cloud فرق میکنه و من چشم انتظارم و لحظه شماری میکنم برای فضای ابری سید هاشم زرین کیا

به هر صورت الان که منابع محدوده باید قدمی ورداشت اگر بگوییم مهم مغز آدمه و بقیه چیزا مهم نیست سخنی است کاملا درست اما خب هنجار های اجتماعی حاکم بر جامعه ما این قضیه را خیلی قبول نداره و باید از لحاظ ظواهر ظاهری هم در چهارچوب آن جامعه باشه تا نتیجه بهتری بگیری حتی این قضیه رو خود من هم که این فکت را تکذیب میکنم تاثیر ناخوداگاه داره و کسی که به اصطلاح خوش تیپ تر و خوش استایل تر باشه رو بیشتر میپسندم و بیشتر بها میدم و در کل اگر هم از لحاظ ذهنی و رفتاری و مغزی فرد خیلی بالا باشه نباید روکشش به گونه ای باشه که براش نقطه ضعف ایجاد کنه.

موارد مهم ظواهر ظاهری (البته اینا شامل ساختار اصلی ادم ها نمیشه و نوع سخن گفتن و رفتار کردن و اوضاع مالی و سمت و جایگاه بالا( چپ قوی ) و ... رو در نظر نمیگیریم) یه سری چیز ها هست که خصوصیات ظاهری خود فرده قد بسیار بلند قد بسیار کوتاه یا ناهنجاری خاص و یا معلولیت خاصی در صورت(البته نظرم دماغ بد  یا فک و... نیست که عزیزان چهره خود را به جراح میسپارند و چهره ای دیگه را تحویل میگیرند و معمولا نتیجه اش افتضاح هست به نظرم  فقط در موارد خیلی خیلی فقط نیاز به عمل جراحی است) کسی که ناهنجاری خاص در چهره یا بدن داره به نظرم بتونه با لباس مناسب و بدنی ورزیده به حد قابل قبولی از پذیرش اجتماعی برسه و البته گاها خیلی از افراد هم هستن

  1- وزن متناسب با قد فرد ( که خب این جوری نه خیلی لاغر باشه نه خیلی چاق یه مثال میزنم در مورد قد 187 که من همین قد رو دارم دوستی را میشناسم که 70 کیلو وزن داره با همین قد دوستی دارم که 80 کیلو هست دوستی دارم که نود کیلو هست دوستی دارم که 110 کیلو هست همه این ها یک قد دارند و هیکل های متفاوتی دارند) البته ورزشکار های حرفه ای از این  تناسب مبرا هستن به گمانم برای شخص من وزن بین 82 تا 90 وزن قابل قبولی باشه (من به گمونم الان 91 یا 92 باشم دقیق اطلاع ندارم) ولی با داشتن وزن سلامت هم تیپ و استایل قابل قبول تری در جامعه دارید هم سالم تر هستی
د.

Image result for ‫وزن متناسب‬‎


  2-  تراکم ماهیچه ای و تناسبات بدنی عنصری است بسیار مهم و تاثیر گذار البته خیلی نیازی نیست که بدن فرد تبدیل بشه به یک هیکل ساحلی و خیلی کات و ... (البته مهم مدیریت منابع است ایا وقت گذاشتن و هزینه کردن برای ورزش و مکمل ها و دارو ها و رژیم های غذایی سخت و طاقت فرسا و صرف وقت زیاد برای داشتن این نوع هیکل منطقی است و یا خیر ) که خب اگر غیر این است بدنی که حاصل ورزش مرتب اماتوری است که همراه رژیم غذایی سالم هم داشته باشد میتواند سلامتی فرد را تضمین کند و البته هیکل قابل قبولی را نیز داشته باشد(باز میگم هیکل قابل قبول سلامتی فرد را نیز تا حدودی تضمین میکنه حالا اونی که سلامت است و زندگی سالمی داره و ورزش سلامت انجام میده و غذا سالم رو میخوره یه مریضی ناشناخته یا کمیابی میگیره یا یه مشکل ژنتیکی داره و یه دفعه سکته میکنه یا ماشین زیرش میکنه تو این مثال من صدق نمیکنه من منظورم در کل اینه که بدن سالم ریسک ابتلا به مریضی را نیز کاهش میدهد.


3- ریش های مرتب برای اقایون (در حقیقت ریشی باشه که به چهره فرد بیاد نه این که فقط  مطابقت داشته باشه به مد روز (سلامتی برادر های داعشی که ریش میزارین تا شونه) یا این که اگر ریش هم ندارید و ریشتون رو تیغ میکنید و چهره قابل قبولی دارید میتونید ریش رو تیغ کنید و خب خیلی هم خوب میشه (باز هم پرانتز در پرانتز این که خیلی جالبه برای من داستان ریش به اصطلاح سه تیغ داشتن از کجا سرچشمه گرفته و داستان ریش بلند در ایران از کجا سرچشمه میگیره اگه فیلم های دهه نود یا اوایل دو هزار رو ببینید و از یه سری از بازیگر ها و سلبرتی ها و فوتبالیست های مشهور حال حاضر مانند مسی و دیکاپریو (که البته به خاطر فیلمی ریش گذاشته بود ) و دن بیلیزاریان و ... بگذریم در بقیه فیلم ها ویدیو ها و ادم ها و سیاست مدارهای مشهور فردی با ریش نمیبینیم (یاده سریال سوت (کت شلوار) افتادم که همه تو اون فیلم به خوشتیپی معروفن جالب اینه که هیچ کدوم از بازیگر های این سریال ریش نداشتن) اما اگر به ویدیو ها عکس های قبل دهه بیست نگاهی بیندازید (که خب تعدادشون هم نسبت به عکس ها و ویدیو های حاضر کم بود و عکس و ویدیو هزینه بر بود و مثل الان اینستاگرام و تلگرام و بقیه شبکه های اجتماعی نبود ) همه ی افراد ریش های بلندی داشتند اما بعد جنگ جهانی همه ریش هاشون رو زده بودند و ریش داشتن دیگه اصلا مد نبود (نمونه بارزش عکس رییس جمهور های تاریخ ایالات متحده امریکا است که تا قبل جنگ جهانی همه ریش داشتن و بعد جنگ جهانی همه بدون ریش بودن ) دلیلش هم ساده است همه ی افرادی که میرفتن جنگ ریششون رو سه تیغ میکردند تا بتونند از ماسک های ضد گاز استفاده کنند و خب بعد از جنگ هم همه عادت کرده بودند و همین رویه رو پیش بردن (جالبه مقایسه این با ریش داشتن در ایران که نشونه این بود که طرف مذهبی و جبهه ای و ... است) به هر صورت همه این ها رو گفتم که هر چی هست این که باید ریشی در صورت باشه که با چهره فرد مطابقت داشته باشه و همیشه هم همین رویه را داشته باشه یا همیشه کم و سه تیغ یا همیشه بلند مرتب و منظم 

Related image

  
 4 - بوی مناسب این که فرد بوی بدی بده (که خب این ناشی میشه یا از عرق با بوی بد فرد که بستگی به ژن یا مریضی خاصی داره یا این که به استحمام نمیپردازه ) و بعد هم وقتی که تن فرد بوی بدی نده( اصطلاحا لاش مرده نباشه) میرسیم به نکته جذاب عطر خب میتونه این از اسپری دونه ای ده هزار تومان یا از این عطر لیتری ها و عطر مشهدی شروع بشه تا ادکلون های گران قیمت به شخصه فرد شیک با استاندارد های جهانی ندیدم که به غیر پروفیوم و ادکلون چیز دیگه ای بزنه و خب همین ادکلن زدن هم ادابی داره از این که موندگاری عطر نباید خیلی بالا باشه(نکته عجیبیه ولی واقعیه تو ایران یکی از مهم ترین چیزا اینه که ماندگاری بو زیاد باشه و خب این کاملا اشتباه هست است دلیلش هم اینه که خب چه معنی میده 48 ساعت فرد یه بو رو بده فرد در سره کار یه بویی باید بده در بیرون رفتن یه بویی در مهمانی یه بویی و... ) باید عطر های دلخواه رو تهیه کرده و از اون استفاه کرد نباید عطر در داخل عطر غرق شد یا روی لباس زد بلکه عطر باید روی بدن و پوست زده شود.



5 - لباس خوب لباس خوب لباسی است که در وحله اول تمیز مرتب بدون خرابی مطابق با سایز فرد باشد در قسمت دوم به این میرسیم که با فلان تیپ و چهره و استایل و قد و رنگ و صورت و ... چه رنگ هایی چه مدل هایی و چه نوع پوششی به فرد میاد (مثلا یکسری از هیکل ها به هیچ عنوان لباس رسمی کت شلوار یا پالتو بهشون نمیاد در صورتی که یک سری دیگه از تیپ ها و چهره ها کت شلوار و پالتو به اون ها نمیاد و مثال هایی از این قسم) لباس های با ده رنگ متفاوت کفش یه رنگ شلوار یه رنگ پیراهن یه رنگ ساعت و دستبند و دستمال سر و... یه رنگ دیگه عینک ده رنگ یا لباسی سر تا پا سفید یا سر تا پا مشکی خب لباسی مناسب برای فشن شو ها شومن های جلف و یا نوجوان هایی که دوست دارن خودشون رو بابقیه متمایز کنن که خب اواتار این افراد کاملا مشخصه(شاید بگید ای بابا هاشم تو هم مثل اسمت قدیمی هستی و جوون نیستی و جوان ها همینن همه جای دنیا و.... جواب من به شما دوست عزیز اینه که کاملا درست میفرمایید ما در جامعه زندگی میکنیم و باید هرکسی با هر لباسی رو بپذیریم چه کسی که بیکینی است تا چه کسی که برقع چه کسی که تماما تتو است و لباس های عجیب غریب اما مورد اینه که خب تو خارج از ایران فرد پانک هیپی یا امو یا جیپسی و یا هر خرده فرهنگه دیگه است و این ربط پیدا میکنه به ذهنیت موسیقی فلسفه و ... فرد که هیپی وار پانک وار و.... است که این فرد به حد خودش قابل احترامه اما کسی مثل خیلی از جوان ها یا نوجوان های ایرانی و متاسفانه حتی بزرگ سالان ایرانی که خب هیچ ایده ای در مورد لباس رنگین کمونی که میپوشند ندارند یا این که کلاه هیپ هاپ میزارید در صورتی که اصلا با این مفهوم غریبه اید تیپ ایمو میزنید در صورتی که اصلا نیمدونید داستان چیه یا تیپ های بازیگران فیلم های م س ت ح ن میزنید و فکر میکنید خوشتیپ میشید(البته کاری به کسایی نداریم که خب کارشون همین م س ت ح ج ن هست اونا دارن تیپ کاری خودشون رو میزنن مثل یه کارگر ساختمان که لباس کار میپوشه) حال باز هم تصمیم با شماست میتونید مثل یه دلقک سیرک لباس بپوشید مو هاتون رو ارایش کنید و صورتتون رو ارایش کنید و مردم هم نگاهتون میکنن ) ببخشید که من انقدر حاشیه در حاشیه میرم میدونم این یه مریضیه ولی خب دیگه این مریضی رو دارم و برای رفع کردنش تلاش خواهم کرد. به ادامه بپردازیم نکته بعدی هماهنگی رنگی و همانگی جنسی سبک لباس های فرده کتونی با کت شلوار- جوراب با صندل -شلوار پاره با لباس کلاسیک-و مثال های از این دست ولی باید سعی کرد جنس لباس هایی که فرد میپوشه به هم بیاد  و حتی اگر به هم هم نیاد باید هم پوشانی داشته باشند و عجیب غریب و جوری که به هم نیاد نباشندو نکته بعدی پیروی نکردن از مد هست اگر دوست دارید در اینده که عکس های خودتون رو میبینید از خنده از صندلی نیفتید زمین(یا نمیدونم مثلا دو هزار و چهل صندلی اصلا هست یا نه؟؟ (عکس پایینی رو ببینید حداقل پنجاه سال میگذره از این عکس هنوز هم برازندست)

لباسی بپوشید که شما را برازنده میکند نمیگم مانند حرفی که یکی از اساتید بزرگوار گفتند که مرد یه لباس داره اونم کت شلواره ما لباس اسپورت داریم اون شلوار کوتاه هست و تی شرت و کتونی و جوراب بلند هست که باهاش میرید فوتبال یا دو یا هر ورزش دیگه ای اما خب من میگم یه جاهایی هم بزاریم این وسط و لباس های کژوال بپوشیم یه جین ساده ای یا کتون و یه پلویر یا پیراهن یه کژوال (البته نه پیراهن های عجیب غریب که مد شدن متاسفانه) حال میپردازیم به مارک ها و مدل ها و .... که این دیگه بستگی به سلیقه و رقم ممکنه برای خرید آن ها است و خب چون شما دنباله رو مد نیستید و برازنده بودن را انتخاب میکنید گاها میتوان افر های قیمتی از لباس های بسیار با کیفیت و مارک دار انتخاب کرد(البته منظورم مثلا لوییس ویتون دیگه نیست همین برند های معمولی]

6 - کچلا همیشه خوش شانسن مثل زیدان مو یکی از مهم ترین قسمت های ظاهری صورت است و صورت هم یکی از مهم ترین ظواهر ظاهری بدن است در مورد کم بودن مو همیشه به یاد اندره اغاسی با اون موهای بسیار بلندش و بعد هم مو های بسیار کمش(کامل تیغ شده اش) میفتم اندره در آن زمان شاید یکی از معروف ترین سلبرتی ها بود و تصمیم گرفت موهاش را تیغ کند و دیگر از کلاه گیس استفاده نکند و خب نتیجه خوبی هم گرفت بسته به نوع صورت فرد جنس مو و استایل فرد باید مو ها را به صورتی پیرایش کرد که برای فرد برازنده باشد یه پیرایشگر که صورت ها را خوب بشناسد و قابل اطمینان باشد میتواند کمک بزرگی در این زمینه به شما بکند. این را هم فراموش نکنید که پیرو مد بودن را بندازید سطل اشغال که دیگه ارایشگر محترم مدل مو های اناناسی خامه یا تایسونی بکهامی رونالدویی( رونالدو برزیلی در سال 2002 ) را برایتان اجرا نکند و با این کار مضحکه خاص و عام نشوید مو های بلند گاهی به بعضی از افراد بسیار می اید البته این موی بلند هم باید مرتبط اصلاح شود نه این که حال خود رها شود.


Image result for ‫جیسون استاتهام‬‎

 7 - دندان ها دندان هم یکی از مهم ترین اجزای صورت فرد است به غیز از قضیه ی سلامتی که دندان های خراب و یا عفونی تاثیر بسیار بدی بر سلامت فرد دارد حتی احتمال مرگ را به همراه دارد دندان هایی مرتب و منظم و البته سفید بسیار مهم است (البته منظورم از این لمینتی ها و.... نیست خیر اعمال و اوسطه ها ) شاید الان بگید برو بابا تو پولداری میدونی یه دندون ایمپلنت کردن چقدر هزینه داره سیم کشی دندون چقدر وحشتناک و هزینه بره ولی خب یه نگاهی بندازید یه النگو انگشتر ساعت یا گوشی یا یه چیز جانبی با هزینه ی بسیار گزافی که میخرید اما برای دندان که به غیر از زیببایی بحث سلامتی شما هم هست اهمیتی نمیدید خیلی عجیبه خیلی

Image result for ‫دندان مرتب گلزار‬‎ 

 8 - ابزار الات جانبی مانند: کیف-موبایل-ساعت-کمربند-دستبند-انگشتر-خود نویس-عینک و اکسسوری های دیگه میتواند مکمل قابل قبولی برای استایل فرد باشد باید فراموش نکنید که چه چیز هایی را با هم ست میکنید ساعت فلزی دیجیتال بزرگ با کت شلوار و کفش چرم اصلا به هم نمیان عینکی که انتخاب میشه باید برازنده چهره فرد و استایل شما باشد نه این که مد شده (البته جنبه فنی که چه نوع فیلتر هایی داشته باشه و طبی باشه و پهنه دید خوبی داشته باشد هم که خیلی مهم است) یه پیشنهاد ساده اگر بودجه زیادی برای همچین خرید هایی ندارید یه پیشنهاد خوب دارم به شما به جای این که ده تا ساعت 100 هزار تومنی فیک بخرید و 15 تا عینک فیک ارزون قیمت تقلبی تعداد محدودی یک دو یا سه تا ساعت و عینک خوب بخرید که سال ها از ان استفاده کنید مثالی هست که میگه به جای اینکه شش ماه یه ساعت 100 تومنی داشته باشی و همه به عنوان صد تومنی ببینند 6 سال ساعت 1200 داشته باش و ازش لذت ببر (البته تنوع طلبی هم در یکسری از افراد رخنه کرده و هزینه های عجیب غریبی میکنند در این زمینه که باید خرید های منطقی و ست وار داشته باشند که در کل نتیجه بهتری حاصل شود.





این 8 نکته ی اصلی و ارکانی بود که به ذهنم رسید در اینده ی نزدیک این مقاله کامل تر شده و مقالاتی مکمل این نوشتار آماده خواهد شد.


پیوست اول :  همانطور که میدونید بیشتر چیزایی که گفتم در مورد اقایون بوده و این رو هم میخوام دوباره ادامه بدم و معمولا کسی که دنبال خوشتیپی هست(اقایی که) اون لباس واقعیه یه مرد رو که همون کت شلواره میپوشه (به شدت با این موافقم که کت شلوار یک مرد رو بسیار بسیار برازنده میکنه (البته کت شلوار خوب پوشیدن و الی ادم های داغون زیادی هستن که کت شلوار هم میپوشن) در کل زندگیم یه نفر رو دیدم که با لباس عادی یا ورزشی برازنده تر بود تا کت شلوار(البته به گمانم کت شلوار نا مناسبی رو انتخاب کرده بود) به هر صورت چند نگته مهم کت شلوار چند رنگه :

قهوه ای - سرمه ای - مشکی (البته رنگ های دیگه خیلی رسمی نیستن و برای مراسمات عروسی و هالووین و ... استفاده میشه البته سفید و رنگ های این جوری برای شرایط غیر رسمی انتخاب میشن )



نکته اول چرمی ها همه باید هم رنگ باشن (کفش کیف کمربند عینک چرم ساعت و ....)

نکته دوم جوراب هم رنگ شلوار باشه (شلوار مشکی وقتی میپوشین نباید به هیچ عنوان جوراب سفید بپوشی )

نکته سوم اون اتیکت لعنتی روی سر استین رو بکنید حتما حتما حتمااااااا

نکته چهارم پیراهن رو باید توی شلوار بزارید نه روی شلوار (خیلی ساده است ) 

نکته چهار کمربندی با سگگ ساده و ضخامت ساده بپوشید 

نکته پنج ترجیحا پیراهن روشن با کت تیره خوبه و بالاعکس

نکته شش باید یقه پیراهن مقداری بزنه بیرون و سر استین هم باید یه مقدار بزنه بیرون

نکته هفت لباس ها براق نباشن پیراهن براق کت براق و .... برای یه شومن گزینه ی مناسبیه 

نکته هشت  استفاده از کروات و پوشت دکمه سر استین گاها فوق العاده لوکس میکنه فرد رو 

نکته نه مو های مرتب خیلی مهمه 

نکته ده وقتی راه میرید با کت دو دکمه دکمه بالا بسته باشه و وقتی میشینی دکمه رو باز میکنی 

نکته یازده یک خودکار در جیب داخلی کت داشته باشید 

نکته دوازده دستمال هم در جیب بسیار کاراست

نکته سیزده تیپ کلاسیک با ساعت کلاسیک و تیپ کژوال با ساعت کژوال هست

نکته چهارده زیر پوش نباید از زیر پیراهن مشخص باشد

نکته پانزده بستن تمام دکمه های کت اصلا قشنگ نیست موقع نشستن هم باید دکمه ها باز شود

نکته شانزده پالتو و بارونی برای فصل زمستان عالی است ولی خواهشا یه چیزی باشد که به لباس ها بیاد

نکته هفده خواهشا خواهشا یه کار نکنید که ساعتی که دارید خیلی تابلو بشه و از پیراهن بزنه بیرون و روی کت باشه

نکته هجده باید پیراهن از قسمت استین در زمانی که دست بلند میشه چند سانت بزنه بیرون

نکته نوزده یقه پیراهن از بالای کت یه مقداری بزنه بیرون 

نکته بیست خواهشا دکمه های پیراهن تا ناف باز نباشه مرسی



 این رو هم همیشه مد نظرتون باشه جنتلمن بودن همیشه مد هست

۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۶ ، ۰۹:۵۴
سید هاشم زرین کیا