اقا نمیشه که ازدواج کرد همه خراب شدند(چه پسر چه دختر )
داشتم بین فایل های قدیمی و عکس های قدیمی هارد دسکتاپ قدیمیم میگشتم که به فایل پروژه اسانسور پیچشی برخوردم مفهومی که قریب نوجونیم درگیر اون بود
از اواسط 15 سالگیم تا نزدیک به 18 سالگیم تقریبا همه ی وقتم رو صرف این پروژه میکردم(تقریبا مدرسه نمیرفتم و کلا درگیر رفت و آمد ها و... این پروژه بودم )
اسانسور پیچشی چی بود!؟
به گمونم اردیبهشت سال 1388 بود که خانواده ما تازه به منزل جدید نقل مکان کرده بود و من سال دوم ریاضی دبیرستان سمپاد آمل بودم یه روز من و بابام داشتیم صحبت میکردیم در مورد این که چه جوری سه طبقه خونمون رو که طبقه اول اتاق کار بابا - طبقه دوم اتاق مهمان - طبقه سوم اتاق خواب پدر بود را با یه بالابری به هم وصل کنیم همین جوری داشتیم ایده میدادیم که به یه نتایجی رسیدیم و یه ایده ی جالب و به نظرمون فوق العاده به ذهنمون رسید.
اون شب من تا نزدیک سه صبح داشتم نقاشی میکردم طرحی رو که تو ذهنم بود بعد یه مقدار در اینترنت در این موارد سرچ کردم و به دوست و برادرم ابولحسن یوسف پور عزیز در مورد این طرح گفتم و ابولحسن یوسف پور هم بعد از اون شوخی های معمول دوستانه گفت بعد استخر میریم دربارش تحقیق میکنیم این تحقیق کردن همانا و شروع کردن پروژه هم همانا از رفتن پیش اسانسور ساز های مختلف فنی کار ها تراشکار ها قطعه ساز ها کارگاه های ساخت کامپیوتر های فرمان و دانشگاه ها مرکز ثبت اختراعات استفاده از نرم افزار های سه بعدی پیچیده ویدیو درست کردن ها و شرکت در انواع همایش ها نمایشگاه ها برخورد با ادم های با ترجبه و بسیار فنی شرکت در جلسات بسیار جدی سازمان استاندار و.... ثبت اختراع تجلیل در این همه همایشات و نمایشگاه و وزیر استاندار و...
الان که نزدیک به ده سال از اون قضیه میگذره و یه نگاهی به گذشته میفتم فکر میکنم من چه چیز هایی از اون سال ها تجربه کردم.
نمایی از رندر های گرافیکی این پروژه
نقشه ماکت این پروژه
1- افراد جلوی تغییر ایستاده اند و مقاومت میکنند.
2- یه پشتکار مثال زدنی در من ایجاد کرد. انقدر نه شنیدیم انقدر نشد اون چیزی که میخواستیم بشه انقدر خراب شد انقدر مسخرمون کردن انقدر بد باهامون صحبت کردنند که تجربه خوبی بود برام (البته در نهایت یه جوری باهاشون رفتار میکردیم و نتیجه میگرفتیم که بهت زده میشدند)
3- افراد اون کاری که تو مد نظرت هست رو هیچ گاه انجام نمیدهند بلکه کاری که دوست دارند رو انجام میدهند.
4- به جای درگیر شدن در بازی مسخره کنکور و کنکور دادن و دانشگاه قبول شدن و... کار های واقعی انجام دادیم تجربه های فوق العاده ای کسب کردیم دیدگاه واقعا خوبی به قطعات مکانیکی پیدا کردیم
5- رفتار با انسان ها و محیط کار و رفتار انسان ها با پول و قدرت و.... رو درک کردیم
6- افراد شکست خورده ی زیادی دیدیم افراد مدعی زیادی اون هایی که فکر میکنن مغز کل هستند و در صورتی که هیچی نیستند افرادی که خودشون رو خیلی جدی میگیرند و فکر میکنن حقشون در این اجتماع خورده شده و باید بیل گیتس میبودند
7- فساد اداری و این که نباید کلا از دولت و شبه دولت انتظار هیچ کاری رو داشت(البته بعدا فهمیدم اینا با ما کار دارند)
سلام وقت بخیر
اگر از دنبال کننده های این جا باشید احتمالا شاهد این هستید که اپدیت نداشتیم تو این بیست روز اخیر حال از درگیری های زیاد شخصی و کاری که بگذریم واقعیت امر اینه که 7 تا پست رو دارم هم زمان برای این جا آماده میکنم.
پینوشت: البته تو این مدت خیلی هم بی کار نبودم چند تا از پست های قبلی رو ادیت کردم
امیدوارم از روز های اخر بهار حداکثر لذت رو ببرید.
دکان
جایی سرپوشیده در کنار بازار یا خیابان یا کوچه که کالاهایی در آنجا برای فروش آماده سازند.
حجره . [ ح ُ رَ ] (ع
اِ) پاره ای زمین دیوار در کشیده ٔ مسقف . پاره ای از زمین . (دهار). ج ،
حُجَر، حُجرات ، حُجَرات و حُجُرات . || در تداول فارسی زبانان ، اطاق طلبه
در مدرسه . || دکان تاجر. || هریک از خلوتهای حمام : حمامی دارای ده حجره .
|| خانه ٔ خرد . (منتهی الارب ). خانه . اتاق . غرفه :
که در این مکان به معنی چهار دیواری است که در اون کسب و کار وجود دارد.
فروشگاه