مراسم عروسی و داستان ها (این قسمت مهرداد سعادتی)
مهرداد سعادتی(ملقب به سعید سعادتی) یکی از دوستان عزیزی بوده و هست که همیشه زمان گذاشتن باهاش برام لذت بخش بوده (مهرداد جز چند تا دوستیم هست که وقتی با هم صحبت میکنیم از بیزینس و مارکتینگ و .... نمیگیم بیشتر اوقات از دیانت و فلسفه اسلامی و غربی و سیاست حرف میزدیم) یادم نمیاد روز هایی که ساعات ها همراه با جناب فلاح زاده ی عزیز در مورد دین تفکر دینی و معارف صحبت میکردیم(روز های به یاد ماندنی بود) شروع دوستی من و مهرداد سعادتی بر میگرده به 13 یا 14 سالگی که در حقیقت ما هم مسجدی بودیم.
بعد از کنکور(سال 89) مهرداد ساکن تهران شد(البته هر وقت میومد آمل هم رو میدیدیم و وقت میزاشتیم برای هم) یه چیزی که برام در مورد مهرداد سعادتی جالب بود این بود که خیلی از مرحله های زندگیش رو لمس کردم(دانشگاه رفتنش - سربازی ( چه کار هایی که برای کسری گرفتن مهرداد که نکردیم) - امتحان وکالت خوندنش - سفر رفتن مکررش - کارهای مستند سازیش - تغییرات معرفتی و مذهبیش(در بین خیلی از افرادی که میبینم معرفت شناخت عرفان و... اصلا دغدغه اشون نیست ولی مهرداد سعادتی نازنین فردی دغدغه مند در این موارد است) اما خب میخوام در این متن به ازدواج کردن مهرداد سعادتی یه گریزی بزنم( به هر صورت همین دیروز جشن ازدواجش بود و بحث ازدواجش داغه)
به گمونم سال سوم یا چهارم دوره کارشناسی مهرداد بود که هی میدیدم سرش تو گوشیه ( از اون جا که میدونید PERSONAL DEVICE IS PERSONAL LIFE فلذا بنده هم فهمیدم که با فردی آشنا میشه ) وای وقتی واکنش های حاج اکبر سعادتی(بابای مهرداد سعادتی) رو به یاد میارم ناخوداگاه خندم میگیره ولی با هر گیر و گرفتاری که بود این عزیزان تایید دو طرفه رو گرفتن و به سمت عقد و ازدواج رفتن (تصمیم شده بود که بعد از سربازی مهرداد سعادتی عقد کنه ) متاسفانه به علت درگیری های شدید کاری که داشتم نتونستم برم.
مشاهده ی این فرایند از اول تا به ازدواج و داستان هاش برام جالب بود.(اولین بار بود که این جوری با این قضیه برخورد داشتم)
با همه این اوصاف مهرداد سعادتی عزیز و خانواده ی سعادتی جوان امیدوارم بهترین تجربه ها را در کنار هم داشته باشید و خوش و خرم تا ظهور اقا امام زمان ( برای هر کسی باید ارزو هایی مطابق با همون فرد رو بکنی دیگه ) کنار هم باشید و همه ی آرزو های خوب خوب خوب رو براتون دارم.