مدافع حرم
يكشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۶، ۰۹:۵۷ ق.ظ
این پست از کانال تلگرامی اقای بابک داد گرفته شده و به نظرم بررسی جالبی است و یه جورایی در حیطه ی پست قبلی است
از آقایان نماینده تا مدافعحرم #حججی! همه "خالصانه" از خویش سِلفی میگیرند تا لایک و فالور بیشتری نصیبشان شود! این مسیر تا کجا خواهد رفت؟
تقریباً همه باور کردهاند که داور نهایی، نه خداوند است، نه ملائکهی چپ و راست! در «مسابقهی دیدهشدن» باید هر کاری کرد تا فالورها و لایکهای بیشتری از اکانتهای حقیقی و یا جعلی صید کنند. بازار فروش فالور با لایکبالا هم که حسابی داغ است. پول بده، به قول بچهها "شاخ" اینستا بشو!
اما حالا شهوت جنونآمیز «لایکطلبی و گدایی فالور» دارد از انسانها قربانی میگیرد. به اندازهی بتهایی که مردم را در گذشته، پای آنها قربانی میکردند، لایک و فالور هم دارند قربانی میگیرند.
سی سال پیش من و محمدرضا.الف به رزمندگان التماس میکردیم اجازه بدهند یک قطعه فیلم و عکس از آنها بگیریم.
نمیگذاشتند و اغلب میگفتند: برای چه از من ناقابل فیلم بگیرید؟
دوستم میگفت: برای ثبت در تاریخ!
رزمندهای گفت: تاریخ ایران پر از سربازان ناشناس است. من هم یکی از آنها. ما که قابل ثبت نیستیم!
خدایا! او که گفته بود «بیسواد» است و از سر مزرعه پدری به جبههها آمده! پس این جملههای ناب را از کدام کتاب خوانده است؟ این تواضع را در کدام مزرعه آموخته؟ آنجا بذر کدام معرفت را میکارند که او چنین مستغنی و بینیاز از «دیدهشدن» بار آمده است؟
گفتیم: اگر برگشتی خانه… آقا جان اگر خدای نکرده شهید شدی، واحد تعاون و معراج، این یادگاریها را به خانوادهات میدهند. قبول کردی؟
میگفت: ما وقتی آمدیم گفتیم منتظر نباشند. دیدارمان به قیامت!
و او که دیدبان بود، دو روز بعد با شلیک مستقیم خمپاره تکهتکه شد. ولی همین حالا با وضوحی کمنظیر، در ذهن من و حتماً در ذهن خانواده و بقیهی دوستانش زنده است. و نفس میکشد.
۹۶/۰۷/۰۲