دو دیدگاه قالب رو در مورد اطعمه و اشربه ( البته اگر خوراک و اشامیدنی هم بگیم بد نیست و خب من عرب پرست نیستم ولی اطعمه و اشربه تلفظ های جالبی دارند همین) رو من میشناسم.
۱- خوارکی ها بزرگ ترین لذت دنیا هستن وقتی از چیزی که از دهان میره داخل صحبت میکنند جوری با لذت و ولع سخن میگویند که گویی در حال توصیف زیبا ترین زیبایی دنیا هستند این افراد معمولا آدم هایی هستند که بسیار به غذا اهمیت میدند این که تهیه غذای میزبان انقدر خوبه یا حاتمی یا فلانی گوشتش تازه نیست وصال برنجش ری نداره هندیه و .... روزانه وقت زیادی در مورد صحبت در مورد غذا میکنن معمولا هم از هیچ غذایی راضی نیستند:)))کیلومتر ها و ساعت ها پیمایش میکنند که اون جایی که غذای خوبی رو سرو میکنه رو تست کنن یا دوباره آن را بخورند برای آن ها اون دور همی غذا خوردنه مهم نیست بلکه فقط غذا مهمه در عروسی ها عذا ها و.... در مورد چیزی که صحبت میکنند اول غذاست دوم غذاست و سوم هم غذاست(البته در مورد نوشابه هم صحبت میکنند گاها ) اگه میخوان احترام و محبت خودشون رو به کسی بیان کنند غذای عالی در نظر میگیرند اگر میخواهند فرزندان خودشون رو تنبیه کنن تنبیه غذایی میکنند.
البته یه نکته ی دیگه ای هم هست اینه که در بین این ها حجم غذا خیلی مهمه خیلی خیلی مهمه مهم تر از نوع غذا و مزه غذا و خب گوشتی جات هم که دیگه براشون تعیین کننده است :)
یکی از دلمشغولی های مهم روزشون خوراکی ها هستند.چه دوستی هایی از آن ها که سره غذا به هم نخورده چه دعوا ها دلگیری هایی که سره غذا اتفاق نیفتاده و....
البته چه ابراز عشق هایی بوده که به وسیله ی غذا منتقل شده از مادری که شیرینی های خوشگل مشکل درست میکنه که کوچولوش که غذا نمیخوره با دیدن طرح باب اسفنجی روی نون پنیرش اون رو میل کنه
چه شله زرد و آش های نذری که شدن منتقل کننده عشق و احساسات(البته این داستانا برای دهه چهل بود و چادر های گل گلی همسایه )
چه پذیرایی که شده شروع رابطه و مهمانی ها
چه غذا درست کردن هایی که موجب ابراز عشقه از غذا درست کردن مرد برای زن یا زن برای مرد (یاد شهید چمران افتادم که هر صبح صبحانه همسرش را اماده میکرد قهوه درست میکرد و... و باسینی به اتاق زنش میبرد و یا همسری که همسرش مشکل داشت و با قاشق به دهانش میریخت و البته نمونه های دیگه که غذای مورد علاقه ی رو به روییش رو درست میکرد و.....
این که غذا و خوراکی ها بشن منبع ابزار محبت خیلی خیلی موافقم ( داستان انبه مقدسی که سفیر پاکستان به ماءو داده بود رو احتمالا شنیده اید ) یا بشه ابراز دوست داشتن ولی این که غذا بهونه ی با هم بودن باشه و به علت غذا کدورت پیش بیاد یا به علت غذا رابطه ایجاد شه واقعا وحشتناکه درسته غذا میتونه یه استارت خوب برای شروع صحبت کردن باشه ولی این که تمام وجوه زندگی توی این مقوله باشه یکم عجیبه برام (البته این نفی کننده این نیست که من غذا دوست ندارم)
یه دسته دیگه هم از افراد هستند که نظرشون در مورد غذا اینه که فقط و فقط وقت تلف کردنه و واقعا دچار مشکلات رسیدن مواد غذایی به بدنشون هستن و مشکلات سلامتی برای آن ها ایجاد میشود (البته دسته اول هم مشکلات سلامتی دارند البته برعکس زیادی مواد غذایی :) و این ایده را دارند که غذا خوردن مثل دستشویی رفتن فقط اجباریه و خب یه چیزیه که باید تنهایی انجام داد و البته دربارش هم صحبت نکرد.